سلام
دو ایده مهم در جهان بینی زرتشت قابل رویئت است که در سروده های او به نام گات ها به آنها اشاره شده است. او از اهورا مزدا خدای نیکویی ها در قالب دعا به حق نظم نیکو کیهانی، تمنا مینماید که از طریق نوسازی جهان بهترین و بالا ترین آرزوی اورا که برخوردار شدن از زندگی جاودانه است بر آورد نماید. ایده نو سازی جهان و ایده جاودانگی زندگی آن دو ایده مهم میباشند. نظریه علمی کیهان شناسی به نام مه بانگ، احتمال نوسازی جهان را با مقداری بیشتر از سی و سه در صد از لحاظ علمی تعیین کرده است که یکی از سه پیش بینی های آینده کیهان محسوب می شود که عبارتند از انبساط دائمی ، رسیدن به حالت ایستا و انقباض مجدد که حالت سوم به مه بانگ دوم منجر میشود و از آن طریق جهان نوسازی میشود. علم تجربی نمی تواند مارا به شناخت مطلق خویش و خداوند رهنمون سازد.
این روند به ادغام بینش دینی و بینش علمی نیاز مند است. بینش هنری و شعر و ادب و عرفان و حکمت و فلسفه هم ضروری ست. اندیشمندان تاکنون به نسبت بین ماده و روح توجهی نداشته اند، شاید به دلیل اینکه روح را نمیتوان حس و تجربه نمود و مقدار آنرا تعیین کرد و نسبت مقدار آنرا با ماده سنجید. اما این نسبت را به شرح زیر میتوان بیان کرد: در عالم و کیهان فعلی که ادیان آنرا عالم تکلیف و عمل می نامند، جنبه مادی آن واحد حقیقی و واقعی اولیه به نهایت گسترش خود رسیده و جنبه روحی به منتهاالیه قِلت و کسری خویش. اما این نسبت ثابت و جادوانه نیست بلکه در روند نوسازی جهان توسط امر خداوند و بر اساس طرح مطلق اولیه ( قضا و قدر )
در عوالم بعدی به نفع جنبه روحی تغیر خواهد کرد، طوریکه در عالم نهائی ( طبق باور من عالم هفتم ) جنبه روحی به نهایت درجه و وسعت و گسترش خود خواهد رسید و جنبه مادی به نهایت قلت، کمی و کسری . لذا جنبه روحی و مادی آن واحد مبدایی و غائی بطور جاودانه به پیوسته اند و هرگز از هم جدا نمی شوند. اصل معاد جسمانی و روحی دین
اسلام از این طریق مورد تایید من میباشد، اما نه از طریق بر انگیخته شدن از قبر تقبل از آن اقامت موقت در عالم میانی به نام برزخ با جسم لطیف یا قالب مثالی. اصل حقیقت دارد اما روش اشتباه. آرزوی زرتشت هم از طریق بالا بر آورده میشود. خداوند از دوبخش کلی تشکیل شده است: مطلق و نسبی. طرح آفرینش و خلقت مهم ترین بخش مطلق خداوند است و بخش نسبی ماده و روح که در حال حرکت و تغییر و تحولند و به صورت انرژی، جرم ، مکان و زمان به ظهور رسیده اند و در چهار چوب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول مادی به حرکت خود مشغولند و این قوانین و زنجیره علت و معلول چیز دیگه ای نیستند غیر از تصمیمات قاطعانه و بی چون و چرا و خواست خداوند. خداوند خواست آزادانه مطلق خودرا در زنجیر علت و معلول محبوس نموده که اگر در بین راه پشیمان شد، راه برگشت و تغییر تصمیم نداشته باشد و قبل فرمان خلقت به طرح آفرینش به اطمینان مطلق رسیده است که در بین را نیازی به تغییر تصمیم داشته باشد. در پایان جمله معروف انشتاین را " خداوند تاس نمی اندازد " بصورت زیر تغییر میدهم: خداوند قبل از خلقت بی نهایت بار تاس ها را انداخته و در پایان تاس بازی به اطمینان مطلق رسیده است، لذا در حرکت نسبی خویش نیازی به تاس بازی مجدد ندارد.