کلمه جو
صفحه اصلی

تخدیر


مترادف تخدیر : بی حس، سست، کرخ، کرخت، بی حس کردن، سست کردن، کرخت کردن

فارسی به انگلیسی

narcotization, stupefying

stupefying


narcotization


عربی به فارسی

بيهوشي , هوش بري , حالت بي حسي وخواب الودگي , بي حالي


مترادف و متضاد

stupefaction (اسم)
بهت، گیجی، بیهوشی، گیج سازی، تخدیر

اسم


بی‌حس، سست، کرخ، کرخت


بی‌حس کردن، سست کردن، کرخت کردن


۱. بیحس، سست، کرخ، کرخت
۲. بیحس کردن، سست کردن، کرخت کردن


فرهنگ فارسی

بی حس کردن، کرخ کردن ، سست کردن، بی حس کردن عصب
۱-( مصدر ) کرخ کردن کرخت گردانیدن سست گردانیدن . ۲- پردگی کردن در پرده کردنپنهان کردن . ۳- بی حس کردن. جمع : تخدیرات .

کاستن غیراختصاصی و قابل برگشت عملکرد دستگاه عصبی مرکزی براثر مواد مخدر و داروهای افیونی


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - سست کردن . ۲ - بی حس کردن .

لغت نامه دهخدا

تخدیر. [ ت َ ] ( ع مص ) پردگی گردانیدن زن. ( تاج المصادر بیهقی ). پردگی گردانیدن. ( زوزنی ). پردگی گردانیدن دختر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). مقیم بودن دختر در خدر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سست گرداندن عضوی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بی حسی و خدارت و سستی اندام. ( ناظم الاطباء ). مقابل لذع و آن تبرید است مر عضو را بحیثیتی که جوهرروحی را که حامل حس و حرکت است خنک و سرد گرداند درمزاج و در جوهر خویش غلیظ گردد. و قوای نفسانیه نباید آنرا استعمال کند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به لذع شود. || پنهان کردن ماده آهو بچه خود را در زیر درخت و گودالی. || سست گردیدن پا بر اثر نشستن بر نشیمن ها. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

بی حس کردن، کرخ کردن، سست کردن، بی حس کردن عصب.

دانشنامه آزاد فارسی

تَخْدیر (narcosis)
در پزشکی، حالتی که براثر استفاده از مواد مخدر ایجاد می شود. وجه مشخصۀ این حالت خواب سنگین است و به سختی می توان فرد را بیدار کرد.

فرهنگستان زبان و ادب

{narcosis} [پزشکی] کاستن غیراختصاصی و قابل برگشت عملکرد دستگاه عصبی مرکزی براثر مواد مخدر و داروهای افیونی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تخدیربه پرده‏ نشین گردانیدن زن و دور نگه داشتن وی از نامحرم گفته می شود.
از تخدیر به معنای نخست در باب یمین سخن رفته است.
احکام تسری
تسری برای مرد مستحب است. در اینکه تسری به چه چیز تحقق می‏ یابد اختلاف است. برخی، آمیزش با کنیز همراه با پنهان داشتن وی از دید نامحرم و به خدمت نگرفتن او را تحقق بخش تسری دانسته‏ اند.


پیشنهاد کاربران

بی حسی


کلمات دیگر: