کلمه جو
صفحه اصلی

امپرسیونیسم

فارسی به انگلیسی

impressionism


فرهنگ فارسی

۱ - نمایش حالات بوسیله رنگهای تجزیه شده است . در این نوع نقاشی نقطه نظر ثابت در لحظات متعدد مورد توجه قرار می گیرد و نقاش به تدریج همان طور که طبیعت را مرور می کند تصویر را می کشد و از این جهت طبیعت در نقاشی امپرسیونیسم از لحظات متعددی ترکیب می شود . درین شیوه نقاشی قطعات مجزای رنگ طبیعت را با حالات و لحظات مجزایش نشان می دهد و در ضمن استقلال و ارتباط این لحظات را می نمایاند موسس این مکتب مونه که با تابلوی ( تاثر ) خود راه امپرسیونیسم را گشود . پس از او ( مانه ) این مکتب را براه تازه تری کشانید . نقاشان بزرگ دیگری که باین سبک کار کرده اند عبارتند از : [ رنوار ] دگا سزان و غیره که به امپرسیونیستهای قدیم مشهورند وان گوگ گوگن و غیره که آنان را امپرسیونیستهای نو می خوانند . ۲ - ترکیب حالات و حرکات بوسیله احجام است . این سبک در پیکر تراشی زود تر از نقاشی بروز کرد و اصول آن بر مبنای [ روش دید ] نهاده شده . موسس امپرسیونیسم در پیکر تراشی رودن است . رودن طبیعت را برای گرفتن مایه انتخاب کرد و گروهی از او او پیروی نمودند ولی عده ای از مجسمه سازان امپرسیونیست از طبیعت برای ایجاد احجام و اشکال تخیلی مایه گرفتند . از مجسمه سازان مشهور که باین سبک کار کرده اند میتوان کلینگر میللو و بوردل را نام برد . ۳ - مکتبی ادبی بنای آن بر توصیف و تشریح احساسات عواطف و سجایاست با سادگی بسیار و در ذکر تفاصیل و جزئیات کوشش به عمل نمی آید .

فرهنگ معین

( ~. ) [ فر. ] ( اِ. ) برگرفته از واژة فرانسوی امپرسیون به معنای احساس و تأثر. نام مکتبی ادبی و هنری در قرن ۱۹ که هدف پیروانش رهایی از قواعد دست و پاگیر کلاسیسم و بیان تأثیر کلی و گذرای یک صحنه یا موضوع بوده است بدون پرداختن به جزییات .

فرهنگ عمید

مکتب و سبکی در هنر که در آن هنرمند بنا به احساس لحظه ای خود موضوع یا تصویر را خلق می کند و هرگونه احساس و تٲثیری را به همان حالت که روی داده است، ادا می کند.

دانشنامه عمومی

دریافتگری یا امپرسیونیسم (به فرانسوی: Impressionnisme) جنبش هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه بود که در نیمهٔ دوم سده نوزدهم میلادی در آن کشور ظهور کرد و به زودی جهانگیر شد. در این شیوه هنرمند تلاش دارد با کمک ضربات پیاپی و شکستهٔ قلمو و به کار بردن لخته رنگ های تجزیه شده و تابناک که ارتعاش تشعشات نور خورشید را در ذهن تداعی می کند، دریافت و برداشت مستقیم خود را از دیده های زودگذر به شکلی رؤیاگونه به تصویر کشد. در روش دریافتگری، اصول مکتبی طراحی دقیق، سایه روشن کاری، ژرفانمایی فنی و ترکیب بندی متعادل و معماری گونه رعایت نمی شود.
۱۸۵۸ کلود مونه که در آن زمان تنها ۱۹ سال داشت به کمک اوژن بودن تأثیر نور بر مناظر طبیعت را درک کرد. مونه بعدها به عنوان یکی از بزرگ ترین هنرمندان این سبک شناخته شد.
۱۸۶۳ رد آثار امپرسیونیست های جوان و نمایش این آثار در تالار مردودین (تالار عدم پذیرش). این برهه را می توان آغاز جدی امپرسیونیسم دانست.
۱۸۶۶ تالار مردودین (تالار عدم پذیرش) در این سال میزبان آثاری از ادگار دگا، فردریک بازیل، برت موریسو و آلفرد سیسلی شد.
۱۸۷۰ جنگ سال ۱۸۷۰ - این جنگ موجب جدایی مؤسسان شد.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال۱۸۷۴ به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتگری، طلوع خورشید (به فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شده است. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت.امپرسیونیسم همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو آغشته به رنگ های خالص و نامخلوط به جای ترکیب های ظریف رنگ ها استفاده می کنند. مثلاً، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز آن ها دو رنگ آبی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار می دهند تا رنگ ها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد. آنها در نقاشی صحنه های زندگی مدرن در عوض جزئیات، تأثیرات کلی واضح را نشان می دهند.
در واپسین دهه های سده ۱۹ میلادی (میان سال های ۱۸۷۰–۱۸۸۰) حرکتی در نقاشی آغاز شد که در اساس مبتنی بر نور (به عنوان مادر رنگ ها) شکل گرفت و به زودی هنرهای دیگر همچون موسیقی، مجسمه سازی و… را تحت تأثیر قرار داد.

دانشنامه آزاد فارسی

اَمْپِرْسیونیسم (impressionism)
میدان اسب دوانی، اثر دگا
جنبشی در نقاشی که در دهۀ ۱۸۶۰، در فرانسه پدید آمد و تا پایان نیمۀ دوم قرن ۱۹، بر هنر کشورهای اروپایی و امریکای شمالی تأثیری فوق العاده برجا گذاشت. امپرسیونیست ها می خواستند زندگی واقعی را به تصویر کشند؛ آنان مستقیماً از طبیعت نقاشی می کردند و به ثبت تصویریِ تغییراتِ جلوه های نوری می پرداختند. این اصطلاح نخستین بار، با هجو و تمسخر در توصیف نقاشی کلود مونهبا نام امپرسیون: طلوع آفتاب(۱۸۷۲) به کار رفت. دیگر سرآمدان امپرسیونیست عبارت بودند از اِدوئار مانه، اِدگار دگا، پیِر اوگوست رنوار، کامی پیسارو، پل سزان، و آلفرد سیسلی؛ امّا فقط مونه تا پایان دوران فعالیت هنری اش به آرمان های امپرسیونیستی وفادار ماند. هستۀ اصلی گروهِ امپرسیونیست ها در اوایل دهۀ ۱۸۶۰، با مشارکت مونه، رنوار، و سیسلی شکل گرفت؛ آنان هنگامی که هنرجو بودند گِرد هم جمع شدند و به نقاشی در هوای باز، که از شاخصه های نهادین امپرسیونیسم بود، علاقه مند شدند. امپرسیونیست ها در یکی از کافه های پاتُق پاریس، با دیگر اعضای این محفل آشنا شدند. هرگز گروه متشکّلی برپا نساختند، لیکن از ۱۸۷۴ تا ۱۸۸۶، هشت نمایشگاه گروهی برپا کردند، که در اولین نمایشگاهشان، نام امپرسیونیسم وضع شد. با آن که شیوه های فردیِ آنان متمایز بود، همه با تأثیرات نور، حرکت های سردستی قلم مو، و کنار هم قرار دادن تکه های رنگ بر روی بوم به جای ترکیب آن بر روی پالت، طبع آزمایی کردند. هنر عکاسی و پژوهش های علمی دربارۀ رنگ و نور، امپرسیونیست ها را بر آن داشت زندگی و طبیعت را با نگاهی تازه، و بی واسطۀ دانستنی های قبلی بنگرند. حدود دهۀ ۱۸۸۰، رویکرد محورین جنبش، مرکزیت خود را از دست داد، و چند سبک دیگر از آن منشعب شد که بعدها پُست امپرسیونیسمنام گرفت.امپرسیونیسم انگلیسی. امپرسیونیسم در نقاشیِ پیش گام انگلیسی، در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، تأثیری شگرف داشت. بسیاری از نقاشان انگلیسیِ وابسته به حلقۀ هنری والتر سیکرتاز این جنبش تأثیر گرفتند. فیلیپ ویلسون استیر، دوست صمیمی و معاصر سیکرت، برجسته ترین نمایندۀ امپرسیونیسم در انگلستان شناخته شده است.
سرآغاز و نفوذها. بازنمایی نور با استفاده از رنگ و بدون خط ـ کناره های مشخص، که از ویژگی های امپرسیونیسم است، را می توان در آثار نقّاشانی همچون دیه گو ولاسکز، فرانسیسکو دِ گویاو ژان آنتوان واتو، یافت. ولی گفتنی است که پیشینۀ امپرسیونیسم را می توان در آثار پیش کسوتانِ تأثیرگذارتری همچون دو نقّاش منظره پرداز انگلیسی، جان کانستبل، و جوزف ترنِر، پی گرفت. رنگ های درخشان آبی در چاپنقش های رنگی ژاپنی (که در همین دوران از سوی اروپاییان شناخته شد) در رهایی نقاشی از رنگ های تیره و کدر تأثیر گذاشت. گوستاو کوربه، مدافع آموزۀ رئالیسم، نخستین منبع الهام بود که بر بازگشت به طبیعت و طرد درون مایه های قراردادی تأکید ورزید.
جوّ، رنگ و نور. مانه نمایندۀ پیش گام امپرسیونیسم آغازین بود، لیکن طبع آزمایی های وی و پیروانش اساس نظری این جنبش را بنا نهاد. آنان بر ویژگی جلوه های جوّی، بازی نور، و ارزش های رنگیِ حاصل از آن تکیه داشتند، و کار خود را به نقاشی در هوای باز اختصاص دادند. ویژگی «دریافت» در آثار آنان مرکزیت داشت، که بر دریافت و خلقِ برداشت آنی و زنده از یک صحنه مبتنی بود، و با توصیف منظم جزئیات مغایرت داشت، که در چنین برداشت های آنی نادیدنی اند. امپرسیونیست ها آموختند که هنر خود را براساس «منظرۀ کلی»، حذف جزئیات و خط ـ کناره ها، و یا به حداقل رساندن آن ها در کلِّ صحنه، پدید آورَند. همچنین برای نخستین بار به بررسی دقیق یک اسلوب پرداختند، و استفاده از رنگ مایه های قراردادیِ قهوه ای، سیاه، و اُخرایی را طرد کردند. بیشتر آنان، ترکیب رنگ بر روی پالت را کنار نهادند، و فقط استفاده از رنگ های خالص طیف نور، و سفید را جایز شمردند. هم پهلو شدن تکه رنگ های خالص، از اصول بنیادین این جنبش شد. ساده سازی نور و سایه، برای عرضۀ کلیّت صحنه، به جای تأکید بر خط ـ کناره ها، از دیگر اصول آنان بود؛ گفتنی است که عرضۀ سایه، به معنای نبودِ نور نیست بلکه به معنای نور کاسته شده است. امپرسیونیست ها با پیروی از این اصول در بازنمود حرکت جوّی، از جمله لغزش سایه، عبور نور، تلاطم آب، و احساس وزیدن باد در حد شگفت آوری توفیق یافتند. کامی پیسارو و سیسلی در این خصوص سرآمد بودند؛ مانه مسیر آغازین خود را رها کرد و همچون آنان به نقاشی در هوای باز رو آورد. جیمز ویسلرهرگز به طور کامل به امپرسیونیسم نگرایید، و نقاشی بر مدار حافظه، و ترکیب رنگ ها بر روی پالت برای دستیابی به رنگ مایۀ دلخواه به جای استفادۀ مستقیم از رنگ های خالص را پی گرفت. دیگر نقاشانی که به این جنبش پیوستند عبارت بودند از یوهان یونکینت، برت موریزو، و هانری فانتن لاتور.
فترت و میراث. با آن که امپرسیونیسم تا دهۀ ۱۸۸۰ به تکامل خود رسیده بود، مرحلۀ دیگری در حیات آن، با عنوان نئوامپرسیونیسم، شکل گرفت که بر شیوه ای فنی با نام نقطه چین کاریتمرکز داشت؛ بدین منوال که از نقطه های کنار هم قرار گرفتۀ رنگ های اصلی بر روی بوم، در دید نگرنده ای که به فاصله ای مناسب از تابلو جا گرفته باشد، رنگمایۀ ترکیبی دلخواه نقش می بندد. این شیوه، از فرضیه ای علمی دربارۀ رنگ از هرمان هلمهولتزو میشل اوژن شِورولمایه می گیرد. ژرژ سورا، پل سینیاکو کامی پیسارو این اسلوب را پروراندند.

پیشنهاد کاربران

هو
به طور خلاصه نقاشی از جلوه های طبیعت.

دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که به زودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیده های زودگذر با به کار بردن لخته رنگ های تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزش های نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی ( پرسپکتیو ) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمی شود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال۱۸۷۴ به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب ( به فرانسوی: Impression, soleil levant ) گرفته شده است. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو اغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیب های ظریف رنگها استفاده می کنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز انها دو رنگ ابی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار می دهند تا رنگها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد. انها در نقاشی صحنه های زندگی مدرن در عوض جزئیات، تأثیرات کلی واضح را نشان می دهند.


کلمات دیگر: