مترادف مشاجره : اختلاف، بگومگو، جدال، جدل، جنگ، دعوا، ستیز، ستیزه، ستیزگری، کشمکش، نزاع، ستیزیدن، نزاع کردن
متضاد مشاجره : مصالحه
برابر پارسی : ستیز، کشمکش، برخورد، گفتگوی تند
dispute, quarrel
altercation, argument, difference, disagreement, dispute, falling-out, fuss, jangle, skirmish, squabble, words, wrangle
ستيزه , مجادله
اختلاف، بگومگو، جدال، جدل، جنگ، دعوا، ستیز، ستیزه، ستیزگری، کشمکش، نزاع ≠ مصالحه
ستیزیدن، نزاع کردن
۱. اختلاف، بگومگو، جدال، جدل، جنگ، دعوا، ستیز، ستیزه، ستیزگری، کشمکش، نزاع
۲. ستیزیدن، نزاع کردن ≠ مصالحه
مشاجرة. [ م ُ ج َ رَ ] (ع مص ) چریدن اشتر درخت را از نایافت گیاه . (تاج المصادر بیهقی ): شاجر المال مشاجرة؛ درخت چرانیدن شتر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از محیط المحیط). || منازعت کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء). با کسی خلاف کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اختلاف . تشاجر. منازعه . مخاصمه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود.