کلمه جو
صفحه اصلی

استقیلا

لغت نامه دهخدا

استقیلا. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) پهلوانی تورانی در لشکر افراسیاب. ( برهان ) ( سروری ) ( مؤید الفضلاء ) :
چو او بازگشت استقیلا چو گرد
بیامد که با شاه جوید نبرد.

دانشنامه عمومی

اُستُقیلا به روایت شاهنامه نوهٔ افراسیاب بود، که در نبرد بزرگ که میان کیخسرو و افراسیاب درگرفت، در سپاه تورانیان جنگید. استقیلا در رویارویی با کیخسرو کشته شد. فردوسی در بیتی از شاهنامه، از وی چنین نام می برد:
فهرست تورانیان در شاهنامه
آخرین نبرد سرنوشت ساز ایران و توران جنگ بزرگ کیخسرو است، این جنگ پس از جنگ دوازده رخ رویداد و افراسیاب با کشته شدن پیران متحد استراتژیک افراسیاب اینک خود وارد میدان نبرد گشته است. طبق متون، افراسیاب با لشکری عظیم از گنگ رود رود معروف مرزی گذشته وارد سرحدات ایران شده است. کیخسرو نیز با لشکری عظیم به مقابله او شتافته است. شروع کازار در اراضی ایران وقوع یافت امّا عقب نشینی تدریجی افراسیاب بطرف بخارا، گلزرّیون، چاچ و دیگر نقاط ناشناخته دور در آنسوی بلخ کیخسرو را مجبور ساخت برای دستگیری این متجاوز از رود گنگ عبور نماید. بار نخست رویارویی و چهره به چهره شدن افراسیاب و کیخسرو، او تاب مقابله با کیخسرو را نداشت بدین سبب گرسیوز، جهن، استقیلا افراسیاب را از مهلکه نجات دادند:
استقیلا و شاه کشور ایلا هر دو به مقابله با کیخسرو شتافتند، حتا استقیلا هنگام رویارویی با کیخسرو نیزه ای بر کمر کیخسرو زد ولی به سبب جوشن محکم و مقاوم کیخسرو نیزه استقیلا بر او کارگر نشد همچنین کیخسرو وحشت یا دلهره نگرفت، با خونسردی حمله را دفع سپس شمشیر تیز از نیام کشید بر استقیلا ضربتی زد که شاه ایلا متورای شد. متن در این باره بسیار مبهم است گاهی دو نفر حریف کیخسرو هستند، گاهی هر دو نفر یک تن به نظر می رسند. احتمال اینکه استقیلا شاه ایلا باشد بسیار است.


کلمات دیگر: