کلمه جو
صفحه اصلی

چکمه


مترادف چکمه : کفش ساق بلند، موزه

فارسی به انگلیسی

boot, footwear, top boot, riding-boot, wellington boots, high boots, riding boots, wellingtons, wellie

high boots, riding boots, wellingtons


boot, footwear, top boot


مترادف و متضاد

brogan (اسم)
پوتین، چکمه، کفش، چکمه سنگین پاشنهدار، لهجه محلی، کفش خشن و سنگین

brogue (اسم)
فریب، پوتین، چکمه، کفش، چکمه سنگین پاشنهدار، لهجه محلی، کفش خشن و سنگین

فرهنگ فارسی

نوعی کفش ساقه بلندکه ساقه آن تازانواست
( اسم ) کفش ساقه بلند که تا زیر زانو رسد موزه .

فرهنگ معین

(چَ یا چِ مِ ) [ تر . ] (اِ. ) کفش ساق بلند که تا زیر زانو می رسد.

لغت نامه دهخدا

چکمه. [ چ َ م َ /م ِ ] ( ترکی ، اِ ) در ترکی ، موزه را گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). مأخوذ از ترکی ، موزه ساقه بلند و کفش مسافر. ( ناظم الاطباء ). قسمی پوتین ساقه بلند چرمین. پوتین ساقه بلند مخصوصی که معمولاً افسران ارتش یا اشخاص دیگر در اسب سواری پوشند. پای پوش چرمین بلندساق که بیشتر در اسب سواری و چوگان بازی از آن استفاده کنند.
- چکمه به گردن ؛ کنایه از عذرخواهی و زینهارجویی و پوزش طلبی. و چکمه به گردن انداختن یا چکمه به گردن پیش کسی رفتن نیز اشاره به تسلیم شدن و عذر گناه رفته خواستن است.
- چکمه مرحاج ؛ کنایه از چکمه بسیار بزرگ و پاره پاره. مؤلف غیاث و صاحب آنندراج نویسند: «... مرحاج مخفف میرحاج است که قافله سالار حاجیان باشد و این لقب شخصی بوده است که پاهای گنده و دراز داشته و موزه او اکثر پاره پاره میشده و در میان لوطیان این مثل مقرر شده که حریف را میگفته اند: از اینجا برو و گرنه کونت را چون چکمه مرحاج کنم. چنانکه میرنجات در شعر آورده است :
خصم تیرآور اگر دم زند آماجش کن
بزنش کفتگی و چکمه مرحاجش کن.
( از آنندراج و غیاث ذیل لغت چکمه مرحاج ).

فرهنگ عمید

نوعی کفش ساقه بلند که ساقۀ آن تا زیر زانو می رسد، موزه.

دانشنامه عمومی

چکمه یا پوتین یا فارسی آنموزه گونه ای پای افزار است که معمولاً هم پا و هم قوزک پا را می پوشاند. برخی چکمه ها تا زانو و گاه تا بالای ران را هم می پوشانند. در چند سال اخیر واژه فرانسوی بوت (فرانسوی: la botte) نیز در میان مردم عامه در ایران رایج شده است.دختری با لِگ و چکمه   یک جفت چکمه
پاشنه چکمه ها معمولاً به گونه ای ساخته می شود که از بقیه کف چکمه قابل تشخیص باشد.چکمه ها در آغاز برای استخدام اسب سواران و سپاهیان درست شده بود ولی امروزه چکمه های زیادی نیز برای زیبایی و مد به ویژه برای بانوان ساخته می شود.
چکمه در اصل وامواژه ای ترکی به معنای «چیزی که کشیده می شود» است. گاهی در زبان عامیانه به چکمه، پوتین نیز گفته می شود.
دختری با لِگ و چکمه

دانشنامه آزاد فارسی

چَکمه
کفش مفرغی مربوط به دوره سلوکیان
کفش مفرغی مربوط به دوره سلوکیان
پوششی برای پا. سابقۀ چکمه به قرن ۱۳ تا ۱۲پ م می رسد. مادها چکمه های نوک برگشته با ساق بلند، مناسب مناطق برف گیر، و شاهان هخامنشی چکمه هایی تا زانو، با پنجه هایی صاف و مستقیم و نیز به بالابرگشته می پوشیدند. در دورۀ اشکانیان نیم چکمه و در دورۀ ساسانیان چکمه هایی بلند رایج بود. گاه برای محکم کردن پارچۀ شل قسمت قوزک پا از بندهایی سگک دار استفاده می شد. موبدان چکمه هایی بلند با پاشنه ای نسبتاً بلند و زنان هخامنشی چکمه هایی از چرم، گاه تا زانو، با سطح زیرین منقّش و زیبا به پا می کردند. در دوره های امویان تا ایلخانان چکمه های ساق بلند و نیم چکمه (بوت) می پوشیدند. بصره از بهترین جاهای تهیۀ چکمه بود. نیم چکمه های زنان دورۀ صفوی از پارچه های مخمل زربفت به بلندای چهار انگشت بالای قوزک پا بود. چکمه های زنان دورۀ افشاریه و زندیه چاقچور نام داشت. مردان در دورۀ قاجار به هنگام سواری از چکمه های پاشنه بلند چرمی بلغار، که تا زانو می رسید و انتهایش به شکل دماغه بود، استفاده می کردند. مردان روستایی نیز چکمه می پوشیدند. امروزه پوشیدن چکمه هایی به سبک غربی و اروپایی رایج است.

پیشنهاد کاربران

از فعل ترکی �ekmek ( چکمک ) به معنی کشیدن ، کش دادن ،
گرفته شده است که از آن مشتق �ekme ( چکمه ) به دست می آید که معنی مصدری آن " کشیده " می باشد که به عنوان اسم خاص به کفشی اطلاق می شود که دارای ساق های کشیده نسبت به کفش های عادی می باشد.

در پاارسی " موک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

چکمه یککلمه ترکی هست. چکمه جیک = نیم چکمه
چکمه چی = چکمه دوز
چکه جک = پاشنه کش
چکیشمک = منازعه کردن، مشاجره کردن، کشمکش کردن، شرط بندی و شکستن جناق مرغ برای شرط بندی
چکیشمه = منازعه ، شرط بندی
.

هو
از مصدر چکماق ترکی به معنی کشیدن به طرف خود میباشد.

کفش ساق بلند، موزه

این لغت به معنی کشیدن و استنشاق کردن نیز معنی میدهد . ( البته در ترکی ) . مانند استعمال هر ماده ای که به عنوان دارو وارد ریه ها می شود ، مثال، کشیدن مواد مخدر مثل هرویین. ( سو استفاده ) .


کلمات دیگر: