کلمه جو
صفحه اصلی

چهارطاق


برابر پارسی : چهارستون

فرهنگ فارسی

سقف یاگنبدکه برچهارپایه بناشود، خیمه چهارگوشه
( اسم ) ۱ - سقف یا گنبدی که بر روی چهار پایه بنا شده و چهار طرف آن باز باشد . ۲ - نوعی خیم. چهار گوشه شروانی . ۳ - چهار عنصر .
دهیست از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد .

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) ۱ - سقف یا گنبدی که بر روی چهارپایه بنا شده و چهار طرف آن باز باشد. ۲ - خمیدة چهارگوش .

لغت نامه دهخدا

چهارطاق. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) چارطاق. چهارطاقی. قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این طاقها و ستونها نهاده میشود و در میان ستونها در و دیواری وجود ندارد. || بنائی به شکل خاص که بر گورها کنند. ساختمان چهارگوشی که با چهار ستون و یک سقف بر سر قبرها سازند. ( یادداشت مؤلف ). || خیمه چهارگوشه ، نوعی خیمه است که در عراق ، شروانی و در هندوستان ، راوتی گویند. شروانی. ( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ) :
شخص پنجم به شاه انجم گفت
کای فلک با چهارطاق تو جفت.
نظامی.
دین را که چهارساق دادی
زینگونه چهارطاق دادی.
نظامی.
لاله در اکناف جویبار بر چرخ اخضر چهارطاق ساخته. فراش صبا از کارگاه روم و چین بر بساط بستان رزمه ها گسترده. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 100 ).
چو قطع گردد بیخ طناب دهر دورنگ
چهارطاق عناصر شود شکسته ستون.
عبدالرزاق فیاض ( از بهار عجم ).
|| جامه خواب. رختخواب. رجوع به چهارطاق افکندن شود.

چهارطاق. [ چ َ / چ ِ ]( اِخ ) ظاهراً نام دروازه ای بوده است در شهر کرمان : با دلیران لشکر و شاه مظفر متوجه کرمان شد. و تا دروازه چهارطاق عنان بازنکشیدند و از آنجا آتش جنگ اشتعال گرفت. ( تاریخ گزیده چ اروپا ص 631 ).

چهارطاق. [ چ َ ] ( اِخ )دهی است جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران ،58 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

چهارطاق. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، 247تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات ، انگور، قیسی و یونجه است. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

چهارطاق. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود. 460 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات ، بنشن و انواع میوه و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. این ده از دو محل بالا و پائین تشکیل شده است ، یکی به چهارطاق سعیدآباد مشهور است و 280 تن سکنه دارد. و دیگری چهارطاق آقابزرگ شهرت دارد و سکنه آن 430 تن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآبادبخش تکاب شهرستان مراغه ، 748 تن سکنه دارد. از چشمه سار آبیاری میشود. محصولش غلات ، حبوبات ، بادام و کرچک است ، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود. 460 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات ، بنشن و انواع میوه و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . این ده از دو محل بالا و پائین تشکیل شده است ، یکی به چهارطاق سعیدآباد مشهور است و 280 تن سکنه دارد. و دیگری چهارطاق آقابزرگ شهرت دارد و سکنه ٔ آن 430 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 4 هزارگزی شمال الیگودرز واقع است ، 730 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم و جاجیم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان ، 155 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز، بخش طیبات شهرستان مشهد. در 7هزارگزی شمال باختر طیبات واقع است ، 393 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است . شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان . در 40هزارگزی شمال باختر بافت ، 519 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت است . دری کوئیه و نهنگ جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، 247تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات ، انگور، قیسی و یونجه است . شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران ،58 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


چهارطاق . [ چ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 41هزارگزی جنوب خاور اردل واقع است ، 165 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ محلی و چشمه آبیاری میشود.محصولش غلات ، گردو، انگور و عسل است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


چهارطاق . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چارطاق . چهارطاقی . قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این طاقها و ستونها نهاده میشود و در میان ستونها در و دیواری وجود ندارد. || بنائی به شکل خاص که بر گورها کنند. ساختمان چهارگوشی که با چهار ستون و یک سقف بر سر قبرها سازند. (یادداشت مؤلف ). || خیمه ٔ چهارگوشه ، نوعی خیمه است که در عراق ، شروانی و در هندوستان ، راوتی گویند. شروانی . (از برهان ) (از ناظم الاطباء) :
شخص پنجم به شاه انجم گفت
کای فلک با چهارطاق تو جفت .

نظامی .


دین را که چهارساق دادی
زینگونه چهارطاق دادی .

نظامی .


لاله در اکناف جویبار بر چرخ اخضر چهارطاق ساخته . فراش صبا از کارگاه روم و چین بر بساط بستان رزمه ها گسترده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 100).
چو قطع گردد بیخ طناب دهر دورنگ
چهارطاق عناصر شود شکسته ستون .

عبدالرزاق فیاض (از بهار عجم ).


|| جامه ٔ خواب . رختخواب . رجوع به چهارطاق افکندن شود.

چهارطاق . [ چ َ / چ ِ ](اِخ ) ظاهراً نام دروازه ای بوده است در شهر کرمان : با دلیران لشکر و شاه مظفر متوجه کرمان شد. و تا دروازه ٔ چهارطاق عنان بازنکشیدند و از آنجا آتش جنگ اشتعال گرفت . (تاریخ گزیده چ اروپا ص 631).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار. در 53 هزارگزی خاور گاوبندی واقع است . 208 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود محصولش غلات و خرماست . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ ، در 42 هزارگزی باختر قصبه ٔکبودرآهنگ واقع است . محصولش غلات دیم و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان ، گلیم و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 25هزارگزی باختر اهواز و 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ اهواز به هویزه واقع است ، 120 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است . در هزارگزی این آبادی تپه ای است که آثار ابنیه ٔ قدیمی در آن دیده میشود. این آبادی از دو محل تشکیل گردیده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


فرهنگ عمید

۱. سقف یا گنبدی که بر روی چهارپایه بنا شده و چهار طرف آن باز باشد.
۲. [قدیمی] خیمۀ چهار گوشه.

دانشنامه عمومی

روستای درفاصله40کیلومتری شهرستان آرادان استان سمنان میباشد


چهار راه، چهارستون، چهارزاغه (غار)؛ سقفی که برروی چهار ستون استوار باشد.


چهارطاق ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چهارطاق (اردل)
چهارطاق (بافت)
چهارطاق (بردسیر)
چهارطاق (تایباد)
چهارطاق (جهرم)
چهارطاق (خمین)
چهارطاق (داراب)
چهارطاق (کازرون)
چهارطاق (کبودرآهنگ)
چهارطاق (لامرد)
چهارطاق (مرودشت)
چهارطاق (ممسنی)
چهارطاق (تکاب)

پیشنهاد کاربران

چهارطاق : درزبان ترکی به آن چارداق می گویند . دکتر ثروتیان در مورد واژه ی چهارطاق می نویسد : ( ( در اصل ساختمانی که گنبد آن چهار طاق دارد و امروزه در آذربایجان چارداق به خانه های مربعی شکل دو طبقه ای گفته می شود که در باغ ها ساخته می شود و اغلب طبقه ی دوم آن را که دارای یک اطاق و یک ایوان است " کوشک" می نامند ) ) .
شخص پنجم به شاه انجم گفت
کای فلک با چهار طاق تو جفت
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 600 )


کلمات دیگر: