کلمه جو
صفحه اصلی

غلمان


مترادف غلمان : غلامان

متضاد غلمان : حوران

فارسی به انگلیسی

handsome lads dwelling in Paradise


مترادف و متضاد

غلامان ≠ حوران


فرهنگ فارسی

جمع غلام

فرهنگ معین

(غِ لْ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جِ غلام . ۲ - پسران خوب روی بهشتی .

لغت نامه دهخدا

غلمان. [ غ ِ ] ( ع اِ ) ج ِ غُلام. ( منتهی الارب ). جمع غلام است و غلام بر امرد اطلاق میشود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گاهی به معنی مفرد آید. ( از آنندراج ) :
هرکه قربان تو غلمان نشود آدم نیست
صدقت میشوم ای مثل تو در عالم نیست.
میرنجات ( از آنندراج ).
|| خدمتکاران بهشتی به صورت امرد. ( ناظم الاطباء ). مخلوقی در بهشت به صورت امردان که در خدمت اهل جنت خواهند بود، اگر چه غلمان جمع است ولی فارسیان به معنی مفرد استعمال کنند، چنانکه حور که جمع حَوراء است مفرد استعمال میشود. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
مگر لشکرگه غلمان خلدند
سرادقشان زده دیبای اخضر.
ناصرخسرو.
همه اندیشهای بد ترا دیوند در دوزخ
همه تدبیرهای نیک حورانندبا غلمان.
ناصرخسرو.
اول کسی که در آفاق گریست ابلیس بود، حوران و غلمان و ولدان بر گرد وی برآمدند. ( قصص الانبیاء ص 19 ). گفت : یا رسول اﷲ رضوان با اهل بهشت آمده اند و حله ها آورده اند، و ولدان و غلمان صف درصف زده. ( قصص الانبیاء ص 245 ).
بگذر از نفس بهیمی تا نباشد تنت را
طمع نقل و مرغ و خمر و حور و غلمان داشتن.
سنایی.
ایوانش جنت را بدل جام از کفش کوثر عمل
اصوات غلمان زین غزل ابیات غرا داشته.
خاقانی.
ور چنین حوردر بهشت آید
همه خادم شوند و غلمانش.
سعدی ( طیبات ).
خدم مجلس بهشت آسایش تحیر عقول غلمان دارالسرور. ( حبیب السیر چ 1 تهران جزو چهارم از مجلد سوم ص 322 ).
آنجا که ساعد تو برآید زآستین
غلمان رود ز دست و گزد حور پشت دست.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. پسران زیبارویی که در بهشت خدمتگذار زنان بهشتی خواهند بود: مگر لشکرگه غلمان خلدند / سرادقشان زده دیبای اخضر (ناصرخسرو۱: ۲۶۵ )، پادشاها کحل چشم حور و غلمان خاک تو / صدهزاران رحمت حق بر روان پاک تو (سلمان ساوجی: ۵۱۰ ).
۲. [قدیمی] = غلام

دانشنامه عمومی

غِلمان جمع «غلام» است و به معنای پسران جوان و زیبا است که در بهشت همسر زنان بهشتی می شوند. غلمان در قرآن همانند حور به لؤلؤ مکنون تشبیه شده است یعنی قبلاً دستی به او نرسیده و چشمی آن را ندیده. پس غلمان همچون حور از مخلوقات بهشتی است زیرا بنی آدم در این تعریف دخیل نیستند که قبلاً چشمی آن را ندیده باشد.
غلمان های (غلامها) بهشتی آنقدر زیبا و سفید چهره و باصفا هستند که گویی مرواریدهایی در صدفند.
این نوجوانان، که همواره در شکوه و طراوت جوانی به سر می برند، گرداگرد بهشتیان می گردند و همچون چرخش پروانه دور شمع عاشقانه به دور معشوقه خود میچرخند.
این نوجوانان زیبا با قدحها و کوزه ها و جامهای پر از شراب طهور که از نهرهای جاری بهشتی برداشته شده در اطراف آن ها می گردند و آنان را سیراب می کنند.
هر یک از مؤمنان غلمان های مخصوص به خود دارد.
در قرآن یک بار از کلمه غلمان (غلامها) استفاده شده است: در آیه ۲۴ سوره طور آمده است: «و پیوسته در گرد آن ها غلمان گردش می کنند که همچون مرواریدهای در صدفند.»
دو بار هم (در سورهٔ انسان و سورهٔ واقعه) از ولدان (پسران) استفاده شده است که منظور آن همین غلمان بوده است:
در آیه ۱۹ سوره انسان (دهر) آمده است: «و بر گرد آن ها پسرانی می گردند که هر گاه آن ها را ببینی گمان می کنی مروارید پراکنده اند.»

دانشنامه آزاد فارسی

غِلْمان
جوانان خوبروی و خدمتکار بهشتی. مانند حور از مخلوقات بهشتی اند. در قرآن (طور، ۲۴؛ واقعه، ۱۷؛ انسان، ۱۹) به آنان اشاره شده است؛ البته در دو آیۀ اخیر، با نام و تعبیر «وِلدانٌ مُخَلَّدون» (جاودانه جوانان) از آن ها یاد شده است. در سورۀ انسان به مروارید پراکنده تشبیه شده اند و در سورۀ طور آنان را به مروارید مکنون، که از ترس دستبرد اجانب در گنجه نگهداری می کنند، تشبیه کرده است و این نشان از شدت زیبایی و صفا و حُسن آنان دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] غِلمان واژه ای قرآنی به معنای نوجوانان زیبا که در خدمت بهشتیان اند. در قرآن کلمه غلمان (غلام ها) یک بار و وِلدان (پسران) دو بار و همچنین عبارت خدمت کارانی جوان و جاودانی، یک بار به کار رفته است. مفسران درباره اینکه غلمان، مخلوقات بهشتی اند یا انسان های زمینی، اختلاف نظر دارند. برخی از آنها بر این باورند که غلمان فرزندان کافران اند که گناه و ثوابی برای آنها نوشته نشده است.
واژه غِلمان جمع «غُلام» است که در لغت به خدمتگزار معنا می دهد. بنابراین غلمان به معنای غلامان یا خدمتگزاران است.
در قرآن واژه غِلمان (غلام ها) یک بار به کار رفته است؛ در سوره طور آمده است که در بهشت، خدمتگزارانی در اطراف بهشتیان در گردش اند. دو بار هم در سوره های انسان و واقعه عبارت ولدان (پسران) آمده است که منظور از آن همین غلمان است؛ در آیه ۱۹ سوره انسان، آمده : «و بر گِرد آنها پسرانی می گردند که هر گاه آنها را ببینی گمان می کنی مروارید پراکنده اند.» در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره واقعه هم توصیفی نسبتاً مشابه ذکر شده است: «خدمت کارانی جوان و جاودانی پیوسته گرداگرد آنها می گردند؛ با قدح ها و کوزه ها و جام هایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور)»

[ویکی الکتاب] معنی غِلْمَانٌ: غلامان -جوانان - نوجوانان- پسربچه ها - خدمتکاران (غلمان نیز مانند حور از مخلوقات بهشتیند ، که از شدت زیبایی و صفا و حسن مانند لؤلؤای هستند که از ترس دستبرد اجانب در گنجینهاش جای میدهند )
ریشه کلمه:
غلم (۱۳ بار)

پیشنهاد کاربران

( غِلمان ) مردان جوان زیبارو در بهشت که نصیب زنان بهشتی می شوند همانند حوری که نصیب مردان بهشتی می شود.

غلمان به معنای پسران زیباست که در بهشت به دور مردان مومن که در بهشت هستند میگردند که این غلمان یا پسران زیبا همانند مروارید همچون لولو میدرخشند. منظور توصیف زیبایی آنهاست. این غلمان در اختیار مردان بهشتی است ک حتی برای انها جام پر از شراب می آورند.
در سوره طور آیه 24 : و یطوف علیهم غلمان لهم کانهم لولو مکنون. یطوف یعنی گردش ، چرخیدن ، به دور آنها گشتن

غلمان به معنای پسران زیباست که در بهشت به دور مردان مومن میگردند که این غلمان یا پسران زیبا همانند مروارید همچون لولو میدرخشند. منظور توصیف از زیبایی آنهاست. این غلمان در اختیار مردان بهشتی است ک حتی برای انها جام پر از شراب می آورند.
در سوره طور آیه 24 : و یطوف علیهم غلمان لهم کانهم لولو مکنون. پسران زیبا به گردشان میگردند ک گویی همانند مرواریدهای درون صدفند.
در سوره مریم آیه 19 غلمان آمده ک معنایش میشه پسری زیبا و پاکیزه

غلمان ، حوری مذکر است که در بهشت در اختیار مردان مومن قرار می گیرد. غلمان ها ( غلامها ) موحودات زیبای بهشتی هستند و در روایات و قرآن آمده ، آنقدر اینان زیبا و سفید چهره و باصفا هستند که گویی مرواریدهایی در صدفند و گاهی در تلفظ عامیان به اشتباه قلمان یا غرمان گفته می شود.

توصیف حوری مذکر برای غلمان نمیتواند صحیح باشد چرا که حوری فی نفسه کلمه مونث است . غلمان همان جوانان زیبا که در بهشت نصیب زنان مومنه میشوند


کلمات دیگر: