مترادف سلف : پیشین، قبلی، سابق، گذشته، جد، نیا، پیش خر، پیش خرید | سلف سرویس، استارت، باجناق، شوهر، شوی، همسر
متضاد سلف : خلف |
برابر پارسی : نیا، نیاک، پیشینیان
(self -) starter
core
precursor, predecessor
نيا(جمع نياکان) , جد , اجداد , نيا(نياکان) , جد (اجداد) , سلف , اسبق , سابق , قبلي , پيشنيان
سابق، گذشته
جد، نیا
پیشخر، پیشخرید
سلفسرویس
استارت
باجناق
شوهر، شوی، همسر
پیشین، قبلی ≠ خلف
۱. پیشین، قبلی
۲. سابق، گذشته
۳. جد، نیا
۴. پیشخر، پیشخرید ≠ خلف
۱. سلفسرویس
۲. استارت
۳. باجناق
۴. شوهر، شوی، همسر
(سَ لِ) [ ع . ] (اِ.)= سَلِف . سِلúف : پوست .
(سَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گذشته . 2 - کسی که در گذشته می زیسته . 3 - وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد. 4 - نوعی معامله که بهای جنس را بیش از تحویل جنس بپردازند.
سرویس (س . س ) [ انگ . ] (اِمر.) رستورانی که در آن مشتریان خود غذاها را بردارند و وجه آن را به صندوق پردازند و سر میز صرف کنند، رستوران خویش یار، غذاخوری خویش یار (فره ).
(سَ لْ) (اِ.) باجناق ، دو مرد که با دو خواهر ازدواج کرده باشند.
سلف . [ س َ ] (ع مص ) شیار کردن زمین را برای زراعت . || هموار کردن آن را (زمین را) بماله . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمین را بماله راست کردن . (المصادر زوزنی ). || چرب کردن راویه . (ناظم الاطباء). || (اِ) انبان دفزک یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انبان بزرگ . (مهذب الاسماء). || پوست کم پیراسته . ج ، اَسلُف و سلوف . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سلف . [ س َ ل ِ ] (ع اِ) پوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلف . [ س ِ ] (ع اِ) شوی خواهرزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باجناق . هم زلف . (لغتنامه ٔ مقامات حریری ). شوهر خواهرزن . یعنی شوهران خواهران هریک و دیگر را به فارسی همزلف گویند. (غیاث ). هم داماد یعنی دو خواهر باشد و هریک را شخصی زن کند و آن دو شخص هریک دیگر را سلف باشند و در عربی نیز بهمین معنی است . (برهان ).
سلف . [ س ُ ] (اِ) سرف . سرفه . (حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). سرفه و آن بسبب خارش گلو بهم رسد. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ). سرفه . (جهانگیری ).
سلف . [ س ُ ] (ع اِ) زن چهل و پنجساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
مسعودسعد.
خاقانی .
مسعودسعد.
سوزنی .
باجناغ#NAME?
۱. گذشته؛ درگذشته.
۲. هر کس که پیشتر از پدران و خویشان کسی میزیسته.
۱. معاملهای که بهای جنس را پیشکی بدهند و بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرند.
۲. [قدیمی] وامی که برای وامدهنده سودی نداشته باشد و وامگیرنده همان مبلغ را که گرفته پس از مدتی پس بدهد.
دستگاه الکتریکی کوچکی در اتومبیل عوض هندل که موتور بهوسیلۀ آن روشن میشود.
پیچِه. (زبانزدِ دانشی). «سِلف» کوتاهِ self-induction coil است. آن را «کویل» یا «بوبین» نیز می گویند. پارسی اش می شود «پیچه» چرا که این تکۀ (قطعۀ) کوچک بیشتر از چند دور سیمِ پیچیده درست می شود.
۱نوعی گیاه خوردنی صحرایی که در بهار روید – سلف ۲برگ چغندر ...