قطع رابطه
فارسی به انگلیسی
دانشنامه عمومی
قطع رابطه یا به هم زدن (به انگلیسی: Breakup) خاتمه دادن به یک رابطه عاطفی می باشد. مثلاً در دوراننامزدی ممکن است نامزدی به هم بخورد. قطع رابطه برای افرادی که هنوز ازدواج نکرده اند استفاده می شود. برای افرادی که ازدواج کرده اند از طلاق استفاده می شود. قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است و برخورد عاقلانه و اخلاقی برای کسانی که زمانی با یکدیگر رابطه داشته اند، شجاعت می خواهد. باید کاری کرد که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند.
ازدواج
طلاق
ازدواج
طلاق
wiki: مایلی سایرس است که در تاریخ ۲۲ ژوئیه ۲۰۰۸ توسط هالیوود رکورز منتشر شد. سبک این آلبوم پاپ راک است و سایرس،۸ تا از ۱۲ آهنگ این آلبوم را در طول تور "Best Of Both Worlds" نوشت و البته شامل دو آهنگ کاور و یک ریمیکس هم می شود. و از بزرگترین امتیازهای این آلبوم، همکاری مایلی با آنتونینو آرماتو، ترانه سرای معروف آمریکایی است که بهترین آثار سایرس را به ارمغان آورده است. Breakout تا دو هفته، شماره یک بیلبورد ۲۰۰ بود و بیش از ۱٫۵ میلیون نسخه از آن، در ایالات متحدهٔ آمریکا به فروش رسید. و همینطور در کشورهایی مانند: کانادا، ایتالیا، استرالیا و نیوزلند جز ۱۰ آلبوم برتر بود.
آهنگ هفت چیز (7 Things) اولین سینگل منتشر شده از این آلبوم بود که در کشورهایی مانند ایالات متحدهٔ آمریکا، نروژ، استرالیا و ژاپن بسیار موفق بود. و به دنبال این آهنگ، سینگل و موزیک ویدیوی جدیدش به نام پرواز روی دیوار (ترانه) "Fly On the Wall" را منتشر کرد که با استقبال گرم طرفدارانش مواجه شد.
آهنگ هفت چیز (7 Things) اولین سینگل منتشر شده از این آلبوم بود که در کشورهایی مانند ایالات متحدهٔ آمریکا، نروژ، استرالیا و ژاپن بسیار موفق بود. و به دنبال این آهنگ، سینگل و موزیک ویدیوی جدیدش به نام پرواز روی دیوار (ترانه) "Fly On the Wall" را منتشر کرد که با استقبال گرم طرفدارانش مواجه شد.
wiki: ایالات متحده آمریکا مایلی سایرس است. این ترانه در آلبوم قطع رابطه قرار دارد.
پیشنهاد کاربران
از کسی بریدن: قطع رابطه کردن.
( ( از دوست بریدن و پشت بر کار او کردن، از قضّیت مکارم و سجیّت اکارم دور افتاد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۱۵ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب باقری عزیز )
- بریدن از کسی ( چیزی ) ؛ دست کشیدن از او. منقطع شدن از او. ترک گفتن او. قطع آمد و شد و یا دوستی یاعلاقه ٔ دیگر با کسی کردن. ( یادداشت دهخدا ) . قطع علاقه ٔ خویشاوندی کردن. ( ناظم الاطباء ) . مهاجرة. هجر. هجران. ( المصادر زوزنی ) :
چو دیوان بدی راه و آئین گرفت
ز یزدان برید و کم ِ دین گرفت.
فردوسی.
نه فرمان اورا کرانه پدید
نه زو پادشاهی بخواهد برید.
فردوسی.
چو از روی ایشان بباید برید
به توران همی خانه باید گزید.
فردوسی.
عطای او نه ز دشمن برید و نه از دوست
چنین بود ره آزادگان و خوی کرام.
فرخی.
غم دیدم از آنکس که مرا می باید
ببْریدم از او تا دل من بگشاید.
فرخی.
چون قارون را مال جمع شد از خویشاوندان ببرید. ( قصص الانبیاء ص 115 ) .
پیش از آن کز تو ببرّد تو طلاقش ده
مگر آزاد شود گردنت از عارش.
ناصرخسرو.
با هر کس منشین و مبر از همگان نیز
بر راه خرد رو نه مگس باش و نه عنقا.
ناصرخسرو.
تاش شکم خوار داری و ندهی چیز
از تو چو فرزند مهربانْت نبرّد.
ناصرخسرو.
لیکن ببرید دیوم از من
چون دید که من چنو نه هستم.
ناصرخسرو.
چون ببری زآنچه طمعکرده ای
آن بری از خانه که آورده ای.
نظامی.
مصلحت کار در آن دیده اند
کز تو خر و بار تو ببْریده اند.
نظامی.
مرد مال و خلعت بسیار دید
غره شد از شهر و فرزندان برید.
مولوی.
ببین که از که بریدی و با که پیوستی.
سعدی ( گلستان ) .
ای مفتی شرایع احسان روا بود
کابن یمین که بهر تو ببْرید از وطن.
ابن یمین.
ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است.
حافظ.
( ( از دوست بریدن و پشت بر کار او کردن، از قضّیت مکارم و سجیّت اکارم دور افتاد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۱۵ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب باقری عزیز )
- بریدن از کسی ( چیزی ) ؛ دست کشیدن از او. منقطع شدن از او. ترک گفتن او. قطع آمد و شد و یا دوستی یاعلاقه ٔ دیگر با کسی کردن. ( یادداشت دهخدا ) . قطع علاقه ٔ خویشاوندی کردن. ( ناظم الاطباء ) . مهاجرة. هجر. هجران. ( المصادر زوزنی ) :
چو دیوان بدی راه و آئین گرفت
ز یزدان برید و کم ِ دین گرفت.
فردوسی.
نه فرمان اورا کرانه پدید
نه زو پادشاهی بخواهد برید.
فردوسی.
چو از روی ایشان بباید برید
به توران همی خانه باید گزید.
فردوسی.
عطای او نه ز دشمن برید و نه از دوست
چنین بود ره آزادگان و خوی کرام.
فرخی.
غم دیدم از آنکس که مرا می باید
ببْریدم از او تا دل من بگشاید.
فرخی.
چون قارون را مال جمع شد از خویشاوندان ببرید. ( قصص الانبیاء ص 115 ) .
پیش از آن کز تو ببرّد تو طلاقش ده
مگر آزاد شود گردنت از عارش.
ناصرخسرو.
با هر کس منشین و مبر از همگان نیز
بر راه خرد رو نه مگس باش و نه عنقا.
ناصرخسرو.
تاش شکم خوار داری و ندهی چیز
از تو چو فرزند مهربانْت نبرّد.
ناصرخسرو.
لیکن ببرید دیوم از من
چون دید که من چنو نه هستم.
ناصرخسرو.
چون ببری زآنچه طمعکرده ای
آن بری از خانه که آورده ای.
نظامی.
مصلحت کار در آن دیده اند
کز تو خر و بار تو ببْریده اند.
نظامی.
مرد مال و خلعت بسیار دید
غره شد از شهر و فرزندان برید.
مولوی.
ببین که از که بریدی و با که پیوستی.
سعدی ( گلستان ) .
ای مفتی شرایع احسان روا بود
کابن یمین که بهر تو ببْرید از وطن.
ابن یمین.
ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است.
حافظ.
کلمات دیگر: