کلمه جو
صفحه اصلی

نوسان


مترادف نوسان : ارتعاش، اهتزاز، تکان، جنبش، لرزش، تغییر، افت وخیز

برابر پارسی : جنبیدن، جنبانکی

فارسی به انگلیسی

vacillation, oscillation, frequency, fluctuation, roll, seesaw, shimmy, sway, swing, teeter, to-ing and fro-ing, tremor, wave, waver, yaw

vacillation, oscillation


fluctuation, oscillation, roll, seesaw, shimmy, sway, swing, teeter, to-ing and fro-ing, tremor, vacillation, wave, waver, yaw


فارسی به عربی

اهتزاز , بندول , تحول , ترنح , تعدیل , تقلب ، عدم استقرار

مترادف و متضاد

amplitude (اسم)
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری

oscillation (اسم)
نوسان، تپش

swing (اسم)
نوسان، الاکلنگ، اهتزاز، تاب، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان

sway (اسم)
نوسان، اهتزاز، تاب

fluctuation (اسم)
تغییر، نوسان، ترقی و تنزیل، بی ثباتی

vibration (اسم)
جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج

pulsation (اسم)
نوسان، ضربان، تپش، اهتزاز، ارتعاشات، جهندش

modulation (اسم)
نوسان، تلفیق، فرکانس، زیر و بم، نوسان صدا، سوار سازی

lurch (اسم)
نوسان، امادگی، گوش بزنگی، شکست فاحش، چرخش ناگهانی کشتی بیک سو

libration (اسم)
جنبش، نوسان، جنبش نمایان ماه، ارتعاش، جنبش ترازویی و حرکت موازنه ای

vibrancy (اسم)
نوسان، ارتعاش، طراوت و چالاکی، تپش و جنبش

undulation (اسم)
نوسان، زیر و بم، حرکت موجی، تموج

vibratility (اسم)
جنبش، نوسان، تردید، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، قابلیت ارتعاش

vibrational (صفت)
جنبش، نوسان، تردید، اهتزاز، لرزه، ارتعاش

ارتعاش، اهتزاز، تکان، جنبش، لرزش


تغییر


افت‌وخیز


۱. ارتعاش، اهتزاز، تکان، جنبش، لرزش
۲. تغییر
۳. افتوخیز


فرهنگ فارسی

جنبیدن وتکان خوردن چیزی درجای خودش
۱ - ( مصدر ) جنبیدن چیزی در جای خود ( مانند جنبیدن لنگر ساعت ) . ۲ - پایین و بالا رفتن : (( نوسان نرخ ارز ) ) . ۳ - ( اسم ) جنبش چیزی در جای خود : جمع : نوسانات .
منسوب به نوسان . حرکت نوسانی : جنبش چیزی در جای خود .

تغییر دوره‌ای هر کمیت فیزیکی حول مقدار میانگین آن


فرهنگ معین

(نَ وَ ) [ ع . ] (مص ل . ) جنبش ، حرکت ، حرکت چیزی در جای خود.

لغت نامه دهخدا

نوسان. [ ن َ وَ ] ( ع مص ) جنبیدن پیرایه و گیسو و جز آن. ( از منتهی الارب ). تذبذب و حرکت کردن چیزی متوالیاً. ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). نَوس. ( اقرب الموارد ). ساکن و ایستاده از سوئی به سوئی جنبیدن ، چون حرکت کشتی ساکن و ایستاده در دریا از جانبی به جانبی. || پایین و بالا رفتن : نوسان نرخ ارز. ( فرهنگ فارسی معین ). کم و زیاد شدن مقدار. || ( اِمص ) جنبش چیزی در جای خود. ( فرهنگ فارسی معین ). حرکت رفت وآمدی اجسام معلقه که از حال تعادل پایدار خود خارج شوند، مانند حرکت آونگ ساعت.
- نوسان داشتن ؛ جنبیدن در جای خود. ( فرهنگ فارسی معین ).
- نوسان کردن ؛ نویدن. ( لغات فرهنگستان ). زمودن. ( ناظم الاطباء ).
- نوسان کننده ؛ نوان. ( لغات فرهنگستان ).

فرهنگ عمید

۱. (فیزیک ) جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود مانند تکان خوردن آویز ساعت.
۲. تغییر پیوسته.

دانشنامه عمومی

به پارسی می شود "نوش" که چون "جهش" خوانده می شود. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شود "نواندن". "نوسان کننده" به پارسی می شود "نونده" یا "نوشگر". "در نوسان" به پارسی می شود "نوان". "نوسانی" به پارسی می شود "نوشی".


نوسان تغییر تکرارشونده (در طول زمان) یک متغیر حول یک وضعیت تعادل است. حرکت آونگ نمونه ای از حرکت نوسانی است. در طی حرکت آونگ بطور متناوب انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل به هم تبدیل می گردند. هنگامی که آونگ در پایین ترین نقطه مسیر خود قرار دارد، بیشترین انرژی جنبشی و کمترین انرژی پتانسیل را داراست. به عبارت دیگر در این لحظه آونگ بیشترین سرعت را دارد. در لحظه ای که آونگ در حداکثر ارتفاع قرار می گیرد انرژی جنبشی آن صفر است و انرژی پتانسیل آن حداکثر است، یعنی سرعت آونگ در این محل صفر است. در حالتی که میرایی سیستم صفر باشد، یعنی هیچ گونه اتلاف انرژی وجود نداشته باشد، مجموع انرژی پتانسیل و انرژی جنبشی ثابت باقی می ماند.
ارتعاش نوعی حرکت نوسانی در سیستم های مکانیکی است.
پدیده نوسان علاوه بر فیزیک و مکانیک در دیگر رشته ها مانند زیست شناسی و اقتصاد نیز دیده می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

نَوَسان (oscillation)
نَوَسان
حرکتِ پیش و پس روندۀ کامل جسم یا سامانه ای در حال ارتعاش. برای هر ارتعاش خاص، زمان لازم برای یک نوسان را دوره و تعداد نوسان در یک ثانیه را بسامد می گویند. بیشینۀ جابه جایی جسم در حال ارتعاش از موقعیت سکون آن را دامنۀ نوسان می نامند.

فرهنگستان زبان و ادب

{oscillation} [فیزیک] تغییر دوره ای هر کمیت فیزیکی حول مقدار میانگین آن

پیشنهاد کاربران

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
لوژان ložãn ( کردی )
هیژان hižãn ( کردی: هه ژان )
هیراد hirãd ( کردی: هه رادیای )

Fluctuation

قطع و وصل شدن مکرر

در پارسی " نوانش " از بن نوانیدن
نوسان قیمت = نوانش نرخ


نَوسان یا نَوِش واژه ای ست�پارسی�و از نَو ( تاب خوردن ) و سان ساخته شده. مانند:�کِشسان.
در عربی به این مفهوم، التذبذب و در انگلیسی Oscillation گویند.

نوسان : واژه سان پیش از آنکه به یک پسوند فارسی تبدیل شود به معنای هماهنگی و نظم بوده است چنانکه در ارتش سان دیدن به معنای نظم وترتیب می باشد همچنین خود کلمه نوسان تحریف نَبِسان یا به سان نبودن است .

نویدن به مینوی نوسان داشتن، جنبش رفت و برگشتی است. نوسان یا نوش واژه هایی پارسی اند. خود نَو از واژه پارسی ناو به مینوی کشتی گرفته شده نویدن ینی مانندیک ناو یا کشتی جنبیدن پیاپی، نوش Oscillation واژه ای پارسی است و با پسوند پارسی سان، نوسان = ناوسان از ریشه نویدن

افت و خیز ، فراز و نشیب، به بالا و پایین رفتن نرخ ارزها درنمودار نیز میگویند.

نَوسان ( oscillation ) ، کشسان ( elastic ) ، وشکسان ( viscous ) ، و دیگرها از واژه های مصوب فرهنگستان است. نوسان یعنی مانند نَو ( ناو ) ، کشسان مانند کِش و وشکسان مانند وُشک.
واژه های دیگر مانند: ناسانی ( anomaly ) ، دگرسانی ( difference ) ، پادسانی ( contrast ) ، آمِرسان ( contingent ) ، گویسان ( globular ) ، یکسان ( identical ) ، نورسان ( lightlike ) ، فضاسان ( spacelike ) ، زمانسان ( timelike ) ، گُلسان ( rosette ) ، همسان گردی ( isotropy )

فراز و فرود

volatility

بالا پایین رفتن و ثابت نبودن چیزی


کلمات دیگر: