(اسم ) نوعی کمدی که در آن هنرپیشه بوسیله حرکات اعمال واحساسات را بیان کند بدون آنکه سخنی بگوید.
درخت انگور مو
[ فر. ] (اِ.) نوعی کمدی که در آن هنرپیشه به وسیلة حرکات ، اعمال و احساسات را بیان کند، بدون آنکه سخنی بگوید.
(اِ. حر.) 1 - نام حرف بیست و هشتم از الفبای فارسی . 2 - (کن .) لب آن گاه که به شکر خنده گشوده شود. ؛ ~ کاتب کنایه از: نابینا، کور. ؛ ~ مطوق کنایه از: آلت مرد، نره .
(مَ یا مِ) (اِ.) 1 - درخت انگور، مو. 2 - شراب ناب .
؟ (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390).
نظامی .
نظامی .
میم . (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قائن شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی شمال باختری قائن سر راه شوسه ٔ قائن به گناباد. در جلگه ٔ گرم سیر با 272 تن سکنه آبش از قنات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
میم . (ع اِ) نبیذ. (مهذب الاسماء). شراب ناب . (آنندراج ) (برهان ). شراب صاف و خالص و شراب ناب . (ناظم الاطباء).
میم . (فرانسوی ، اِ) نوعی کمدی که در آن هنرپیشه بوسیله ٔ حرکات اعمال و احساسات را بیان کند بدون آنکه سخنی بگوید.
میم . [ م َ / م ِ ] (اِ) درخت انگور. مو. تاک . رز. (از فرهنگ نظام ). || شراب . می .
میم . [ م َ ی َ ] (اِ) نام نوائی است از موسیقی . (ناظم الاطباء). نام مقامی است . (شعوری ).
فردوسی .
میم . [ م ِ ی َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم ، واقع در 8هزارگزی جنوب شرقی کهک . کوهستانی و سردسیر. تعداد سکنه 600 تن . آبش از قنات و محصولش غلات و پنبه و میوه جات است . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . یک مناره ٔ سنگی در اراضی مزرعه ٔ نو و امامزاده و آثار قلعه خرابه ٔ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
نام حرف «م».
نوعی نمایش که در آن بازیگر بدون آنکه سخن بگوید، با انجام حرکات خاص، احساسات و عواطف خود را بیان میکند.
مومی که از آب کردن عسل به دست آید