کلمه جو
صفحه اصلی

میمنه


مترادف میمنه : جناح راست، قلب، مقدمه

متضاد میمنه : میسره

فارسی به انگلیسی

right wing, [mil.] right wing

[mil.] right wing


عربی به فارسی

سمت راست کشتي , واقع در سمت راست کشتي , بطرف راست حرکت کردن


مترادف و متضاد

جناح‌راست، قلب، مقدمه ≠ میسره


فرهنگ فارسی

یهودان و یهودیه میگفته اند . یاقوت حموی از آن به نام یهودان بزرگ نام برده است . ده دهستان رستاق بخش اشکذر شهرستان یزد استان دهم . در ۲۵
برکت ، ونیزبه معنی طرف راست وسمت دست راست، طرف راست میدان جنگ که جناح ایمن هم میگویند، خلاف میسره، میامن جمع
( اسم ) ۱ - میمنت . ۲ - جانب راست میدان جنگ میسره . ۳ - واحدی ازلشکریان که درجانب راست میدان مستقر شوند میسره : [ صف هردو سپاه راست کردند میمنه و میسره و قلب جناح پیراسته ..] جمع :میامین .
برکت نیک بختی

فرهنگ معین

(مِ مَ نَ یا نِ ) [ ع . میمنة ] (اِ. ) طرف راست و سمت راست لشکر.

لغت نامه دهخدا

میمنه. [ م َ م َ / م ِ م َ ن َ / ن ِ ] ( از ع ، اِمص ) نیک بختی. ( ناظم الاطباء ). میمنت. || صواب. ( ناظم الاطباء ). || خجستگی. ( مهذب الاسماء ). || ( اِ ) سوی دست راست. ( ناظم الاطباء ). طرف دست راست. ( غیاث ). سوی راست. ( فرهنگ نظام ). دست راست. ( مهذب الاسماء ). مقابل میسره. ( فرهنگ نظام ). خلاف میسره. در طرف راست ، واقع در راست. || جناح راست لشکر. ( ناظم الاطباء ). راست لشکر. ( مهذب الاسماء ). خلاف جوانغار. برانغار. یکی از ارکان خمسه جیش. جبهه راست لشکر. آنچه بر راست بود از لشکر. ( یادداشت مؤلف ). نام فوجی که بطرف دست راست پادشاه یا امیر در وقت جنگ استاده باشد. ( غیاث ). لشکری که طرف راست قلب است در میدان جنگ. ( فرهنگ نظام ) :
چپ لشکرش را به گرشاسب داد.
ابر میمنه سام یل با قباد.
فردوسی.
بتاراج داد آن سپاه و بنه
نه کس میسره دید و نه میمنه.
فردوسی.
چپ لشکرش را به پیران سپرد
سوی میمنه رفت هومان گرد.
فردوسی.
تو به قلب لشکر اندر خون انگوران به دست
ساقیان بر میسره خنیاگران بر میمنه.
منوچهری.
گورخران میمنه ها ساختند
زاغان گلزار بپرداختند.
منوچهری.
باید که میمنه و میسره و طلیعه و ساقه تعبیه ساخته روید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357 ). تا اگر میمنه و میسره را بمردم حاجت افتد میفرستد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 351 ). آهسته روی به میمنه مخالفان آری. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 558 ).
ترسم همی که گر تو نباشی ز لشکرش
بی تو نه قلب و میمنه ماند نه میسره.
ناصرخسرو.
میمنه و میسره و قلب و جناح آن را... بیاراسته. ( کلیله و دمنه ). ابوالقاسم از میسره میمنه را بشکست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 134 ). آلتونتاش را به میمنه فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ). امیرنصر را در میمنه بداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 349 ).
- میمنه و میسره ؛ راست و چپ.
- || نیک بختی و بدبختی.
- || صواب و خطا.
- || راست و ناراست. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به میمنت و میمنة شود.

میمنة. [ م َ م َ ن َ ] (ع اِمص ) ج ، میامن . (دهار). برکت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). فرخندگی . میمنت . میمنه . || نیک بختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). شگون نیک . (فرهنگ نظام ). || (اِ) سوی دست راست . (دهار). سوی راست . خلاف میسره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). نقیض مشأمة. (از منتهی الارب ). مجنبه ٔ یمنی . || دست راست لشکر. (دهار). رجوع به میمنت و میمنه شود.


فرهنگ عمید

۱. برکت.
۲. [مقابلِ میسره] طرف راست، دست راست.
۳. [مقابلِ میسره] (نظامی ) طرف راست میدان جنگ.
۴. [مقابلِ میسره] (نظامی ) سربازان طرف راست میدان جنگ.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۵°۵۶′ شمالی ۶۴°۴۵′ شرقی / ۳۵٫۹۳۳°شمالی ۶۴٫۷۵۰°شرقی / 35.933; 64.750
۵۰ عکس از میمنه
فاریاب
مَیمَنه مرکز ولایت (استان) فاریاب در شمال افغانستان است.
از محل های این شهر می توان به چارسماور، کوهی خانه، سمنت کوبریک، عرب خانه، دروازه هرات، اشاره کرد.تگاب، جمعه، بازار، ترخچی و غارتپه از دیگر اماکن این شهر است.

دانشنامه آزاد فارسی

مِیْمَنَه
شهری قدیمی در شمال افغانستان، کرسی استان فاریاب، در نزدیکی مرزهای ازبکستان، و در کنار رودخانۀ قیصریه. از مراکز تجارت کالاهای چرمی، ابریشم، گندم، غلات، فرش و میوه بود. بیشتر مردم شهر را ازبکان تشکیل می دهند. جمعیت آن را در سال های اخیر در حدود ۷۵,۹۰۰ نفر تخمین زده اند. در قرون وسطا به یهودان و یهودیه موسوم بود. معروف است که اینان از تبعیدشدگان دورۀ نبو کدنصر بودند. مدتی نیز محل استقرار پادشاه جوزجان بود. در قرن ۱۰ق به تصرّف شیبانیان درآمد و در قرون ۱۲ـ۱۳ق کرسی یکی از خانات کوچک ازبک بود. مضراب خان، حاکم میمنه، در ۱۲۵۳ق و پس از پیشروی های قوای محمد شاه قاجار در منطقۀ هرات، مطیع دولت ایران شد. سپس امیر دوست محمدخان افغان درصدد تصرّف آن برآمد، اما مرگ وی و حمایت های امیر بخارا از خانات میمنه سبب ابقای آن شد. این شهر در ۱۲۸۰ق مشتمل بر ۱۵۰۰ خانۀ گلی، بازاری آجری، مدرسه و چند مسجد بود و ۵۰ خانوار یهودی داشت. جمعیت خانات میمنه در همان سال نزدیک ۱۰۰هزار نفر بود. در ۱۲۹۰ق، پس از موافقت کمیسیون مرزی روسیه و افغانستان با الحاق میمنه به قلمرو افغانستان، قوای امیرشیرعلی خان، میمنه را محاصره و پس از سه ماه آن را اشغال کرد و میرحسین خان، حاکم میمنه، را با خانواده اش به کابل انتقال داد. دلاور خان، حاکم میمنه، در ۱۲۹۹ق خود را از دولت افغانستان مستقل اعلام کرد و سپس به روس ها متوسل، و سرانجام در ۱۳۰۱ق مغلوب دولت افغانستان شد.


کلمات دیگر: