( اسم ) آزخ ازخ زگیل .
شهریست از نواحی ارمنستان
شاکر بخاری .
شمس فخری (از فرهنگ نظام ).
بالو. (اِخ ) (شیخ بالوی آملی ) از مشایخ صوفیه و پیر شیخ خلیفه ٔ سبزواری بوده است . خواندمیر آرد: شیخ خلیفه (مقتول در 726 هَ . ق .) در اوایل حال به مازندران دست ارادت به شیخ بالوی آملی داده بود، و بعد از چندگاه در عقیده ای که به شیخ بالو داشت نقصانی پیدا شده به سمنان رفت و بخدمت مقرب بارگاه سبحانی شیخ رکن الدین علاءالدوله سمنانی قدس اﷲ سره شتافته روزی چند در خانقاه معارف پناهش بسر برد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 358).
بالو. (اِخ ) از ده های کوهپر کجور مازندران است . (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 148). خواندمیر آرد: فوت ملک کیومرث [ بن بیستون ] در سر راه بالو در ماه رجب سنه ٔ سبع و خمسین و ثمانمائه (857 هَ . ق .) دست داد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 334).
بالو. (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه که در 9 هزار و پانصدگزی شمال باختری ارومیّه و یک هزارو پانصدگزی باختر شوسه ٔ ارومیّه به سلماس در جلگه واقع است . ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 1346 تن سکنه ، آب آن از چشمه و نازلوچای تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و توتون و کشمش و چغندر و حبوب ، و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی و ظرف گلی سازی و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
بالو. (اِخ ) قلعه ایست مستحکم و شهری از نواحی ارمنستان بین ارزنة الروم و خلاط که معادن آهن دارد. (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
بالو. [ ل َ ] (اِ) اصطلاحی در باب روزهای ماه نزد هندوان قدیم . رجوع به تحقیق ماللهند ص 295 و ص 296 شود.
از ابزار کشاورزی و زراعی و برنج کاری و وجین کنی – نوعی کج ...