دهیست از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج ٠
چور
فرهنگ فارسی
دهیست از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج ٠
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
چور. (اِ) (ترکی چول ). چُل . بیابان . رجوع به چول شود.
- بیابان چور ؛ بیابان بی آب و علف را گویند.
چور. (اِ) تورنگ را گویند و آن را تذرو نیز نامند. (جهانگیری ). پرنده ای است که تذرو می گویند و آن خروس صحرائی است . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). پرنده ای است بقدر ماکیان اما خیلی خوشرنگ که در تکلم قرقاول و در مازندران تیرنگ گفته میشود. (فرهنگ نظام ). ترنگ . تذرو. تیرنگ . قرقاول . خروس دشتی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به تذرو و قرقاول شود.
چور. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج . دارای 350 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه و قنات . محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
چور. [ چ َ ] (اِ) در کلمه ٔ اتباعی درد و چور، ظاهراً ترکی باشد. بمعنی درد یا بیماری بد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به درد و چور و کوفت و چور شود.
چور. [ چ َ وَ ] (اِ) نوعی علف هرزه پیچان که زمین را فرا گیرد و از رشد دیگر گیاهان و نباتات مانع آید. فریز (در تداول مردم خراسان ).
- چور واچیدن ؛ در تداول مردم گیلان ، بی خو کردن زمین . پاک کردن زمین از چور و آماده کردن برای زراعت . و پیراستن زمین از خو.
چور. (اِ) چول . در تداول عوام بمعنی غارت و چپاول است . رجوع به چول شود.
چور. [ چ َ وَ ] ( اِ ) نوعی علف هرزه پیچان که زمین را فرا گیرد و از رشد دیگر گیاهان و نباتات مانع آید. فریز ( در تداول مردم خراسان ).
- چور واچیدن ؛ در تداول مردم گیلان ، بی خو کردن زمین. پاک کردن زمین از چور و آماده کردن برای زراعت. و پیراستن زمین از خو.
چور. ( اِ ) چول. در تداول عوام بمعنی غارت و چپاول است. رجوع به چول شود.
چور. ( اِ ) ( ترکی چول ). چُل. بیابان. رجوع به چول شود.
- بیابان چور ؛ بیابان بی آب و علف را گویند.
چور. [ چ َ ] ( اِ ) در کلمه اتباعی درد و چور، ظاهراً ترکی باشد. بمعنی درد یا بیماری بد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به درد و چور و کوفت و چور شود.
چور. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج. دارای 350 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و قنات. محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و توتون است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
فرهنگ عمید
قرقاول#NAME?
دانشنامه عمومی
چور (تاجیکستان)
چور (چابهار)
چور (مریوان)
این روستا در دهستان سرکل قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۱۷ نفر (۱۵۱خانوار) بوده است.
مزار ملا ابوبکر مصنف چوری در این روستا قرار دارد.
این روستا به خاطر استقبال مردم از نوروز و برافروختن آتش همراه با رقص و پایکوبی شهره گشته است. در نوروز ۱۳۹۷ تصاویر جشن نوروز مردم این روستا در بسیاری از خبرگزاری های ملی پخش شد که مورد استقبال قرار گرفت.
از لغات عامیه در بازی کودکان که کسی از غفلت بازیکنان استفاده کرده و ادوات بازی را به سرقت ببرد
(اصفهانی) آلت تناسلی پسربچه. || چور نوزادی را رفتن، کنایه از ناز نوزادی را کشیدن.
گویش مازنی
۱نوعی علف هرز که در مرداب و مزارع روید ۲شالی زار یا هر مزرعه ...