کلمه جو
صفحه اصلی

ماهیان

فرهنگ فارسی

قریه ایست نزدیک مرو

شاخه‌ای از سلسلۀ جانوران که همگی بدن دوکی‌شکل و تنفس آبششی دارند و در آب زندگی می‌کنند


لغت نامه دهخدا

ماهیان . (اِ) جمع ماهی است که حوت باشد. (برهان )(آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به ماهی شود. || جمع ماه است برخلاف قیاس همچو سالیان که جمع سال است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) :
از این گونه هر ماهیان سی جوان
از ایشان همی یافتندی روان .

فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 5)


کنون ماهیان اندر آمد به پنج
که تا توهمی رزم جویی به رنج .

فردوسی .


همان نیز هر ماهیانی دوبار
درم ، شصت گنجی بر او برشمار.

فردوسی .


برآمد بر این بر بسی ماهیان
به رنجی نبستند هرگز میان .

فردوسی .


زمانه برین نیز چندی بگشت
بر این کار بر ماهیان برگذشت .

فردوسی .


تو خواهی که من شاد و خشنود باشم
به سه بوسه ٔ خشک در ماهیانی .

فرخی .


چون دید ماهیان زمستان که در سفر
نوروزمه بماند قریب مهی چهار
اندر دوید و مملکت او بغارتید
با لشکری گران و سپاهی گزافه کار.

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 29).


از آن کین به دریا درون ماهیان
همی کشته خوردند تا ماهیان .

اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 297).


بر فلان کوه زاهدی هست مبارک ، و اند ماهیان و چند سال است که آنجاست . (کتاب النقض ص 456). و رجوع به قاعده های جمع بقلم دکتر معین ص 24- 25 شود.

ماهیان . (اِخ ) دهی از دهستان کتول است که در بخش علی آباد شهرستان گرگان واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


ماهیان . (اِخ ) قریه ای است که از آنجا تا مرو شاهجهان دو فرسخ مسافت است و منسوب بدانجا بوده ابومحمد عبدالرحمن بن محمد فقیه ماهیانی . (انجمن آرا) (آنندراج ). موضعی است میان قرشی و غزنین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


ماهیان. ( اِ ) جمع ماهی است که حوت باشد. ( برهان )( آنندراج ) ( انجمن آرا ). و رجوع به ماهی شود. || جمع ماه است برخلاف قیاس همچو سالیان که جمع سال است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
از این گونه هر ماهیان سی جوان
از ایشان همی یافتندی روان.
فردوسی ( شاهنامه ج 1 ص 5 )
کنون ماهیان اندر آمد به پنج
که تا توهمی رزم جویی به رنج.
فردوسی.
همان نیز هر ماهیانی دوبار
درم ، شصت گنجی بر او برشمار.
فردوسی.
برآمد بر این بر بسی ماهیان
به رنجی نبستند هرگز میان.
فردوسی.
زمانه برین نیز چندی بگشت
بر این کار بر ماهیان برگذشت.
فردوسی.
تو خواهی که من شاد و خشنود باشم
به سه بوسه خشک در ماهیانی.
فرخی.
چون دید ماهیان زمستان که در سفر
نوروزمه بماند قریب مهی چهار
اندر دوید و مملکت او بغارتید
با لشکری گران و سپاهی گزافه کار.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 29 ).
از آن کین به دریا درون ماهیان
همی کشته خوردند تا ماهیان.
اسدی ( گرشاسبنامه چ یغمائی ص 297 ).
بر فلان کوه زاهدی هست مبارک ، و اند ماهیان و چند سال است که آنجاست. ( کتاب النقض ص 456 ). و رجوع به قاعده های جمع بقلم دکتر معین ص 24- 25 شود.

ماهیان. ( اِخ ) دهی از دهستان کتول است که در بخش علی آباد شهرستان گرگان واقع است و 190 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

ماهیان. ( اِخ ) قریه ای است که از آنجا تا مرو شاهجهان دو فرسخ مسافت است و منسوب بدانجا بوده ابومحمد عبدالرحمن بن محمد فقیه ماهیانی. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). موضعی است میان قرشی و غزنین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

دانشنامه عمومی

ماهیان (علی آباد). مختصات: ۳۶°۴۵′۵۳″ شمالی ۵۴°۴۶′۵۴″ شرقی / ۳۶٫۷۶۴۷۲°شمالی ۵۴٫۷۸۱۶۷°شرقی / 36.76472; 54.78167
ماهیان، روستایی است از توابع بخش کمالان شهرستان علی آباد در استان گلستان ایران.
این روستا در دهستان استرآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۵ نفر (۷خانوار) بوده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{Pisces} [زیست شناسی- علوم جانوری] شاخه ای از سلسلۀ جانوران که همگی بدن دوکی شکل و تنفس آبششی دارند و در آب زندگی می کنند

گویش مازنی

/maaheyaan/ روستایی در بیست و هفت کیلومتری جنوب باختری شهرستان کتول

روستایی در بیست و هفت کیلومتری جنوب باختری شهرستان کتول ...



کلمات دیگر: