مترادف میله : مفتول
میله
مترادف میله : مفتول
فارسی به انگلیسی
axle, bar, Pole, pry, rd, rod, stake
bar, shaft, rod
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
مفتول
فرهنگ فارسی
میل، میل مانند ، به معنی چاه بخصوص چاه کاریز هم میگویند ، دراصطلاح گیاه شناسی: رشته باریک زیرپرچم درگلها(فیله )
( اسم ) ۱- قطعه نازک و دراز فلزی یا چوبی . ۲ - سوراخ قنات و هر نوع چاه . ۳ - رشته باریک زیربساک ( کیسه های گرده ) در گلها.
دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
میلة. [ ل َ ] (ع اِ) هنگام و زمان . ج ، میَل .(منتهی الارب ماده ٔ م ی ل ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
میله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت سربخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 10/5هزارگزی خاوری آمل با 480 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کاری هراز و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ز بیم تیغ تو تا چین ز ترکان ره تهی گردد
اگر زین سوی جیحون گردبادی خیزداز میله .
فرخی .
بگتگین حاجب ساخته با مردم تمام دم ایشان گرفت از پیش وی به اندخود و میله درآمدند و بگتگین بتفت می راند به حدود شبورقان بدیشان رسید. (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 566).
میله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) شبیه به میل و مانند میل . (ناظم الاطباء) || قطعه ٔ نازک و بلند از چوب یا آهن یا فلزی دیگر که در ساختمان و جز آن به کار رود. || میل آهنین که در مرکز سنگ زیر آسیا (در آسیاهای آبی و دستی ) استوار است و از سوراخ سنگ زبرین گذرد و سنگ زبرین بر آن دور زند. آهن یا چوب وسط آسیای دستی و آسیای آبی . (یادداشت مؤلف ). || چاهها که از هَرَنج یعنی مظهر قنات تا مادرچاه کنده می شود. سوراخ قنات . (یادداشت مؤلف ). || سمت و عمق چاه تا آنگاه که عمودی ومستقیم است . چون کج و مخروط شود در زیر، انبار گویند و چون افقی گردد در زیر، آن را کوره نامند. (یادداشت مؤلف ). || رشته ٔ باریکی زیر پرچم در گلها . (لغات فرهنگستان ).
میله . [ ل َه ْ ] (ع اِ) دشت و بیابان . (منتهی الارب ، ماده ٔ ول هَ) (ناظم الاطباء). || زمین بی گیاه . (ناظم الاطباء).
مئلة. [ م َ ءِ ل َ ] (ع ص ) زن ستبر فربه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
میله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) شبیه به میل و مانند میل. ( ناظم الاطباء ) || قطعه نازک و بلند از چوب یا آهن یا فلزی دیگر که در ساختمان و جز آن به کار رود. || میل آهنین که در مرکز سنگ زیر آسیا ( در آسیاهای آبی و دستی ) استوار است و از سوراخ سنگ زبرین گذرد و سنگ زبرین بر آن دور زند. آهن یا چوب وسط آسیای دستی و آسیای آبی. ( یادداشت مؤلف ). || چاهها که از هَرَنج یعنی مظهر قنات تا مادرچاه کنده می شود. سوراخ قنات. ( یادداشت مؤلف ). || سمت و عمق چاه تا آنگاه که عمودی ومستقیم است. چون کج و مخروط شود در زیر، انبار گویند و چون افقی گردد در زیر، آن را کوره نامند. ( یادداشت مؤلف ). || رشته باریکی زیر پرچم در گلها . ( لغات فرهنگستان ).
میله. [ ل َ ] ( اِخ ) ظاهراً شهری بوده است این سوی جیحون در شمال افغانستان کنونی :
ز بیم تیغ تو تا چین ز ترکان ره تهی گردد
اگر زین سوی جیحون گردبادی خیزداز میله.
میله. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دشت سربخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 10/5هزارگزی خاوری آمل با 480 تن سکنه. آب آن از رودخانه کاری هراز و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
فرهنگ عمید
۲. میلۀ باریک فلزی برای بافتنی، میل بافتنی.
۳. (زیست شناسی ) رشته ای باریک در زیر پرچم گل، فیله.
دانشنامه عمومی
میله، نام استان چهل و سوم کشور الجزایر
«مِیله» یا «مَیله» در فارسی دری به معنی پیک نیک است.
فرهنگستان زبان و ادب
[مهندسی نقشه برداری] ← میلۀ نقشه برداری
گویش مازنی
از توابع دشت سر آمل
پیشنهاد کاربران
در فصل بهار میله میکردیم
گل برسر یار دسته میکردیم
فیمیلون علیکم میله واحده.
آیه ۱۰۲ سوره نساء.
تا ناگهان بر شما هجوم آورند.