کلمه جو
صفحه اصلی

کیکاوس

فارسی به انگلیسی

[a king of the keyan dynasty]

[a king of the keyan Dynasty]


فرهنگ فارسی

نام دو تن از پادشاهان آسیای صغیر ( روم ) : یا کیکاوس اول . غزالدین بن غیاث الدین کیخسرو اول ( جل . ۶٠۷ ه . ). یا کیکاوس دوم . عزالدین بن غیاث الدین کیخسرو دوم ( جل . ۶۵۶ - ۶۴۳ ه . ) .
به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد . چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است .

لغت نامه دهخدا

کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) قیقاوس . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به قیقاوس شود.


کیکاوس. [ ک َ / ک ِ وو ] ( ص مرکب ) به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد ، چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ). عادل و اصیل و نجیب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به «کی » و «کاوس » و ماده بعد شود.

کیکاوس. [ ک َ / ک ِ وو ] ( اِخ ) قیقاوس. ( ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به قیقاوس شود.

کیکاوس. [ ک َ / ک ِ وو ] ( اِخ ) نام یکی از چهار پسر کیقباد است. ( برهان ) ( آنندراج ). نام دومین پادشاه از سلسله کیان. ( ناظم الاطباء ). دومین پادشاه کیانی ، و به قول بندهش و بسیاری از مورخین پسر اپیوه و نوه کیقباد است. این اسم در اوستا کوی اوسن یا اوسذن می باشد. ( یشتها تألیف پورداود صص 227 - 237 ). رجوع به همین مأخذ و مجمل التواریخ صص 45 - 48 شود.

کیکاوس. [ ک ِ وو ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان است و 923 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کیکاوس. [ ک َ / ک ِ وو ] ( اِخ ) ابن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار. رجوع به عنصرالمعالی شود.

کیکاوس. [ ک َ / ک ِ وو ] ( اِخ ) ابن کیومرث ( 857 هَ. ق. ). از ملوک بادوسبان. رجوع به بادوسبان شود.

کیکاوس. [ ک َ / ک ِ وو ] ( اِخ ) ابن هزاراسپ ( 523 هَ. ق. ). از ملوک بادوسبان. رجوع به بادوسبان شود.

کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار. رجوع به عنصرالمعالی شود.


کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن کیومرث (857 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.


کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن هزاراسپ (523 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.


کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) نام یکی از چهار پسر کیقباد است . (برهان ) (آنندراج ). نام دومین پادشاه از سلسله ٔ کیان . (ناظم الاطباء). دومین پادشاه کیانی ، و به قول بندهش و بسیاری از مورخین پسر اپیوه و نوه ٔ کیقباد است . این اسم در اوستا کوی اوسن یا اوسذن می باشد. (یشتها تألیف پورداود صص 227 - 237). رجوع به همین مأخذ و مجمل التواریخ صص 45 - 48 شود.


کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (ص مرکب ) به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد ، چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). عادل و اصیل و نجیب . (ناظم الاطباء). رجوع به «کی » و «کاوس » و ماده ٔ بعد شود.



دانشنامه عمومی

کیکاوس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کاووس پسر کی قباد
کیکاوس (کوهرنگ)
کیکاوس (بهبهان)

کیکاوس (بهبهان). کیکاوس (بهبهان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بهبهان در استان خوزستان ایران است.

کیکاوس (کوهرنگ). مختصات: ۳۲°۲۲′۳۲″ شمالی ۴۹°۵۲′۱۵″ شرقی / ۳۲.۳۷۵۵۶° شمالی ۴۹.۸۷۰۸۳° شرقی / 32.37556; 49.87083
کیکاوس روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.

دانشنامه آزاد فارسی

کِیکاوس
کِیکاوس
(یا: کاووس ) در شاهنامۀ فردوسی پسر بزرگ کِیقُباد و پادشاه ایران. در آغاز پادشاهی، رامشگری دیوزاد او را به رفتن به مازندران برانگیخت . کیکاوس به مازندران لشکر کشید. شاه مازندران، دیو سپید را مأمور مقابله با ایرانیان کرد. دیو سپید و سپاهش ابر سیاهی شدند و سپاه ایران و چشم کیکاوس و بیشتر همراهان او را تار و نابینا کردند و گنج های ایرانیان را به تاراج بردند و شاه و سپاهش را اسیر کردند. رستم، پس از گذشتن از هفت خان به مازندران نزد کیکاوس رفت و برای درمان چشمان او دیو سپید را کشت و خون او را به چشمان کیکاوس چکاند. آن گاه کیکاوس و رستم با شاه مازندران جنگیدند و او را قطعه قطعه کردند و پیروزمند به ایران بازگشتند. کیکاوس پس از چندی، به توران و چین رفت و همه را فرمانبردار خود کرد. سپس به مُکران و کوه قاف و باختَر رفت و یک ماه در نیمروز مهمان رستم بود. پس از چند سفر جنگی به هاماوَران رفت و سودابه دختر شاه آن جا را به زنی گرفت؛ اما شاه هاماوَران، کیکاوس و همراهان را به نیرنگ به بند کشید. در این هنگام، اَفراسیاب نیز به ایران تاخت . ایرانیان باز ناگزیر رستم را به یاری خواندند. کیکاوس آزاد شد و افراسیاب شکست خورد و به توران گریخت . مشهور ترین کار کیکاوس پرواز او به آسمان است که دیوی او را به این کار انگیخت . او، پس از پروردن جوجه های عقاب ، چهار عقاب را بر تختی بست و با انگیختن عقاب ها به گرفتن گوشتی که به چهار سوی تخت بسته بود، به آسمان پرواز کرد. عقاب ها پس از مدتی پرواز خسته شدند و او را بر زمین کوفتند. یزدان او را از این روی زنده نگه داشت تا سیاوش از پشت او زاده شود. رستم و یاران، خود را به او رساندند و به ایران بازش آوردند. کیکاوس تاج شاهی را به کیخسرو داد و خود پس از ۱۶۰ سال فرمانروایی درگذشت . کیکاوس گنجی به نام گنج عروس در طوس داشت که کیخسرو آن را به رستم و زال بخشید. دینوَری مرگ کیکاوس را در زندان می داند. او می نویسد که مردم بر کیکاوس شوریدند و او را از فرمانروایی عزل کردند و کیخسرو را بر جای وی نشاندند. در اوستا و متن های پهلوی دربارۀ کیکاوس ، که باید از شخصیت های اساطیری کهن باشد، مطالب متفاوتی آمده است . بنابر این منبع، او چهار یا هفت کاخ در البرزکوه داشته است که در آن ها می زیست و خود و آدمیان را زندگی جاویدان می داد و هر پیری که مرگ را نزدیک می دید، با رفتن به این کاخ ها جوانی ۱۵ساله می شد.

پیشنهاد کاربران

پایتخت


کلمات دیگر: