کلمه جو
صفحه اصلی

گنبدان

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج

لغت نامه دهخدا

گنبدان . [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لواز بخش قروه ٔ شهرستان سنندج که در 26000گزی جنوب خاور گل تپه و 7000گزی خاور راه شوسه ٔ همدان به بیجار واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 500 تن است . آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات ، انگور، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است که در تابستان از راه خوشاب اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گنبدان . [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب که در 2000 گزی خاور سراب و 1000 گزی راه شوسه ٔ سراب به تبریز واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 330 تن است . آب آن از چشمه و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


گنبدان. [ گُم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب که در 2000 گزی خاور سراب و 1000 گزی راه شوسه سراب به تبریز واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 330 تن است. آب آن از چشمه و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

گنبدان. [ گُم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لواز بخش قروه شهرستان سنندج که در 26000گزی جنوب خاور گل تپه و 7000گزی خاور راه شوسه همدان به بیجار واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 500 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات ، انگور، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است که در تابستان از راه خوشاب اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

گنبدان نام دو روستاست:
گنبدان (سراب)
گنبدان (بهار)


کلمات دیگر: