کلمه جو
صفحه اصلی

کاسیان

فرهنگ فارسی

قومی قدیم ساکن نواحی زاگرس . این قوم در نیمه دوم هزاره دوم ق م . در حدود مغرب نجد ایران قدرتی بدست آوردند . گزارشهای مربوط بعهد سلطنت پسر حمورابی از عقب راندن حملات قشون کاسیان سخن رانده . از آن پس در مدت ۱۵٠ سال بابل در معرض نفوذ صلحجویانه این کوهستانیان بود که بدشت فرود می آمدند تا بعنوان فلاح شغل پیدا کنند . آنان در حدود نیمه قرن ۱۸ ق م . بزور وارد کشور مذکور شدند و آنرا اشغال کردند . تسلط ایشان طویلترین دوره فتح خارجی است که در بین - النهرین شناخته شده و آن مدت ۵۷۶ سال طول کشید و در ۱۱۷۱ ق م . سلطه آنان بپایان رسید محوطه زاگرس که مسکن کاسیان بود مربوط بقسمت مرکزی رشته جبال لرستان جدید است اما حکومت آنان در طرف شمال و مشرق آن ولایت توسعه یافت و بقول بعض محققان شامل ناحیه اطراف همدان هم میشد . توده جمعیت که در اصل آسیانی بودند در آغاز هزاره دوم ق م. بتوسط هند و اروپاییان - که حکومتی اشرافی و نظامی با جمعیت اندک تشکیل داده بودند - مجاز شدند که خود را در میان طبقه حاکمه جای دهند هر چند زبان خویش را از دست دادند . متون بابلی مربوط به کاسیان نشان میدهد که در ناحیه آنان اختلاطی از آیین های مختلف وجود داشته که در آن خدایانی از منشا آسیانی در جنب خدایان بابلی و ارباب انواع هند و اروپایی قرار داشته اند مثلا شوریشن سوریای هندو ماروتاش یا ماروت هندی و بوریاش که بور آس یونانی باشد . بنظر میرسد که اسب نشانه ای الهی در نظر کاسیان بوده و محتملا توسط طبقه حاکمه در آن ناحیه داخل شده چنانکه در دولت میتانی نیز همین امر تحقق یافته است . خدای بومی کاشو بدون شک موجب تسمیه نام قوم مذکور - آن چنانکه در میان قبایل آسیانی شناخته شده - گردیده است . قدیمترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان بعمل آمده متون مربوط بقرن ۲۴ ق م . است که متعلق بعهد پوزور - اینشوشیناک است . بنظر میرسد که در طی هزاره سوم قم . نسبتا بی اهمیت بودند . آشوریان آنان را بنام کاسی می شناختند . این اسم بشکل کوسایوئی ( کاسیان ) توسط استرابون یاد شده و او جای کاسیان را در ناحیه شرقیتر در دربندهای خزر ( بالای تهران ) یاد میکند . تصور میکنند نام شهر قزوین و همچنین دریای خزر ( کاسپین ) ممکن است حاکی از خاطره اسم این قوم باشد . کلمه یونانی کاسیتیرس ( بمعنی قلع ) لغه بمعنی فلزی است که از ناحیه کاسیان می آید نام همدان پیش از عهد مادها اکسایا بود که در آشوری کار- کاسی - بمعنی [شهر کاسیان ] است . در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس - سی یا کاس - پی مفهوم نژادی و سیعتری از تسمیه قوم واحد در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد و بلکه شامل همه اقوام آسیائی - که ایران را اشغال کردند - میشده است . نام کاسیان - چنانکه بعدها توسط استرابون یاد شده - بمنزله میراثی است از سکنه بسیار قدیم . با وجود آنکه بومیان ناحیه مدتها پیش از بین رفته بودند این اسم بمهاجمان جدید اطلاق گردید . خاطره مهاجمه کاسیان تاثیری عمیق و متمادی در ذهن بابلیان باقی گذاشت آنان این خاطره را با نیرو و قدرتی خارق العاده که کمتر در مهاجمان بیگانه دیده شده بود توام کردند . لابد این امر علل و اسبابی داشته که منجر بطول دوران تسلط کاسیان شده است. در هر حال تعداد نسبتا اندک متون و اسناد عهد کاسی تعجب آور است و موجب این فرض شده که در این دوره رکود طولانی وجود داشته است . بنظر میرسد که کاسیان مسئول سکوت ممتدی که در اطراف بابل و عیلام حکمفرماست میباشند ولی ما از منابع دیگر میدانیم که کاسیان با مصر درعهد امارنا در تماس بودند . درین عهد تجدید قوایی در آشور مشاهده میشود چه وی توانست سرحد خود را بوسیله معاهده ای در ناحیه حلوان تامین کند ( پس از سفر جنگی که اددنیراری اول بعمل آورد ) انقراض دولت کاسیان بتوسط قوای بابلی صورت نگرفت بلکه عیلام نخستین دولتی بود که در هنگامی که کاسیان هنوز بشدت بابل را تحت اشغال داشتند نیرو گرفت و آخرین ضربت خود را بر او وارد آورد ( گیرشمن . ایران از آغاز تا اسلام . ترجمه م . معین ۴۹ - ۴۷ ) .

لغت نامه دهخدا

کاسیان. ( اِخ ) کاسی ها. از اقوام قدیم زاگروس. در کتاب ایران از آغاز تا اسلام آمده است : گزارشهای مربوط به عهد سلطنت پسر حامورابی از عقب راندن حملات قشون کاسیان سخن رانده. از آن پس در مدت 150 سال ، بابل در معرض نفوذ صلح جویانه این کوهستانیان بود که بدشت فرود می آمدند تا به عنوان فلاح شغلی پیدا کنند، آنان در حدود نیمه قرن هیجدهم به زور وارد کشور مذکور شده آن را اشغال کردند. تسلط ایشان طویلترین فتح خارجی است که در بین النهرین شناخته شده ، و مدت 576 سال طول کشیده و فقطدر 1171 ق. م. سلطه آنان به پایان رسیده است. محوطه زاگرس که مسکن کاسیان بود، مربوط به قسمت مرکزی رشته جبال لرستان جدید است ، اما حکومت آنان در طرف شمال و مشرق آن ایالت توسعه یافته و به قول بعض محققان شامل ناحیه اطراف همدان هم میشده است. توده جمعیت که در اصل آسیائی بودند، در آغاز هزاره دوم به توسط هند و اروپاییان که حکومتی اشرافی و نظامی با جمعیت اندک تشکیل داده بودند، مجاز شدند که خود را در میان طبقه حاکمه جای دهند، هر چند زبان خویش را از دست دادند. متون بابلی مربوط به کاسیان نشان میدهد که در ناحیه آنان ،اختلاطی از آیینهای مختلف وجود داشته که در آن خدایانی از منشاء آسیانی در جنب خدایان بابلی و ارباب انواع هند و اروپایی قرار داشته اند مثلاً شوریاشن ، سوریای هندو ، ماروتاش یا ماروت هندی و بوریاش که بورآس یونانی باشد، به نظر میرسد که اسب نشانه ای الهی در نظر کاسیان بوده ، و محتملاً توسط طبقه حاکمه در آن ناحیه داخل شده ، چنانکه در دولت میتانی نیز همین امر تحقق یافته است. خدای بومی ، کاشّو ، بدون شک موجب تسمیه نام قوم مذکور - آنچنانکه در میان قبایل آسیانی شناخته شده - گردیده است. قدیمترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان به عمل آمده ، متون مربوط به قرن بیست و چهارم ق. م. است که متعلق به عهد پوزور اینشوشیناک است. به نظر میرسد که آنان در طی هزاره سوم ق. م. نسبةً بی اهمیت بودند؛ آشوریان آنان را به نام کاسی میشناختند. این اسم به شکل کوسایوئی توسط استرابون یاد شده و او جای کاسیان را در ناحیه شرقیتر، در دربندهای خزر بالای تهران یاد میکند.تصور میکنند نام شهر قزوین و همچنین دریای خزر، ممکن است حاکی از خاطره این قوم باشد. کلمه یونانی کاسیتیریس ( به معنی قلع ) به معنی فلزی است «که از ناحیه کاسیان می آید» نام همدان پیش از عهد مادها اکسایا بود که در آشوری کار - کاسی به معنی «شهر کاسیان » است در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس - سی یا کاس - پی مفهوم نژادی وسیعتری از تسمیه قوم واحد، در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد، و بلکه شامل همه اقوام آسیائی که ایران را اشغال کردند، میشده است. نام کاسیان - چنانکه بعدها توسط استرابون یاد شده - به منزله میراثی است ازسکنه بسیار قدیم ، و با وجود آنکه بومیان ناحیه مدتها پیش از بین رفته بودند، این اسم به مهاجمان جدید اطلاق گردید. خاطره مهاجمه کاسیان تأثیری عمیق و متمادی در ذهن بابلیان باقی گذاشت. آنان این خاطره رابا نیرو و قدرتی خارق العاده که کمتر در مهاجمان بیگانه دیده شده بود توام کردند. لابد این امر علل و اسبابی داشته که منجر به طول دوران تسلط کاسیان شده است. در هر حال تعداد نسبت اندک متون و اسناد عهد کاسی تعجب آور است و موجب این فرض شده که در این دوره رکودی طولانی وجود داشته است. به نظر میرسد که کاسیان مسؤول سکوت ممتدی که در اطراف بابل و عیلام حکمفرماست میباشند، ولی ما از منابع دیگر میدانیم که کاسیان با مصر در عهد «امارنا» درتماس بودند. در این عهد تجدید قوایی در آشور مشاهده میشود، چه او توانست سرحد خود را به وسیله معاهده ای در ناحیه حلوان تأمین کند انقراض کاسیان به توسط قوای بابلی صورت نگرفت بلکه عیلام نخستین دولتی بود که در هنگامی که کاسیان هنوز به شدت بابل را تحت اشغال داشتند، نیرو گرفت و آخرین ضربت خود را وارد آورد. ( ایران از آغاز تا اسلام تألیف ر. گیرشمن ، ترجمه دکتر معین صص 47 - 49 ).

دانشنامه عمومی

کاسیان یا کاسی ها (به اکدی: کاشی) (به انگلیسی: Kassites) قومی باستانی بوده اند که محل سکونتشان ازمنهٔ قدیم تا فتح ایران بدست اسکندر مقدونی کوه های زاگرس بوده است. گواه منشأ قومی کاسیان قریب پنجاه کلمه و نام خاص است که با ترجمه اکدی در متون آشوری و بابلی محفوظ است و همچنین مقداری اسامی خاص که در اسناد تجاری و اقتصادی بابلی باقی مانده و کتیبه های شاهان کاسی مانند آگوم دوم مربوط به هزارهٔ دوّم پ.م. است.کتیبه آگوم کاک ریمه   مفرغ های لرستان موزه لوور   تیغه تبر مفرغی   لگام مفرغی   لگام با نقش بز بالدار   صورتک مفرغی هزار پ.م.   مفرغ لرستان موزه بریتانیا   آدمک مفرغی
کاسیان قبایلی بودند کوهستانی و پیشهٔ دامداری داشتند و به زبانی که با عیلامی قرابت داشت سخن می گفتند. زمانی این عقیده رایج بود که کاسیان هندواروپایی بوده، یا لااقل چنان روابط تماس نزدیک با عناصر قومی هندواروپایی داشتند که زبان و فرهنگ و تمدن ایشان به نحوی مشهود از آن متأثر گشته است. در کتاب لرستان و تاریخ قوم کاسی به نقل از راولینسون آمده «واژهٔ کاسی به شکل کوسایورلیی بوده و در زمان اسکندر یونانیان آن را به مردم زاگرس و درهٔ سیمره اطلاق می کرده اند.»
ولی مدارکی که به نفع مناسبات هندواروپایی کاسیان وجود دارد چنان سست است که باالضروه باید کاسیان را یا فاقد رابطه با هندواروپاییان شمرد یا -غیر مستقیم و بسیار دورادور - با عناصر اخیرالذکر مربوط دانست. اصالت لرها ممکن است به عیلامیان و کاسیت ها برسد.
گمان می رود که کاسیان از دوران دیرین که کس به یاد ندارد در ناحیهٔ مذکور زندگی می کردند، همچنانکه عیلامیان که همسایه و محتملا خویشاوند ایشان بودند در سرزمین خویش می زیستند. به هر تقدیر کاسیان از آغاز هزارهٔ سوم پ.م. در آن مکان زندگی می کردند و بعدها به دامداری و زندگی نیمه اسکان یافته در کوه ها اشتغال داشتند.

دانشنامه آزاد فارسی

کاسیان (Kassites)
(یا: کوسی؛ کَشو) از اقوام زاگروـ عیلامی. در سرزمین امروزی لرستان و چهارمحال و بختیاری می زیستند. منابع بینُ النّهرینی کلمۀ کاسی را به شکل کَشو نیز ضبط کرده اند. همین منابع در نیمۀ هزارۀ دوم پ م (ح ۱۶۰۰پ م) از تسلط اقوام کاسی بر باِبل گزارش می دهند. سلسلۀ کاسیان بیش از ۴۰۰ سال بر باِبل حکومت کرد تا این که کوتیرناهونته پادشاه عیلام در ۱۱۶۰پ م آن را سرنگون کرد. به نظر می رسد اولین شاه کاسی بابل اوگوم دوم نام داشت که در ۱۵۹۵پ م این شهر را گشود. هنر اقوام کاسی تا به امروز ناشناخته مانده است. در بابل و بینُ النّهرین حضور کاسی صرفاً بر پایه گزارش سالنامه هاست. شاید شاهکارهای مفرغ لرستان آفریدۀ هنرمندان کاسی باشد. برخلاف نظریۀ رایج، کاسیان به کاسپیان و کادوسیان هیچ ربطی نداشته و صرفاً بین آن ها تشابه لفظ وجود دارد. امروزه اطلاع چندانی دربارۀ زبان کاسی ها در دست نیست، ولی این زبان ظاهراً نه از راستۀ زبان های هندواروپایی بود و نه از خانوادۀ زبان های سامی.

پیشنهاد کاربران

کاسی ها، نژاد کاسی، خواستگاه تمام کاسی های دنیا از گیلان بوده است. سومر تمدن گالشی ( گالسی ) ، حاکمان بین النهرین. در جریان دوم کشورگشایی اروپای غربی وجنوب وبطور کلی تمامی دنیا در سیطره کاسی ها بوده است. گالاسیا ( شهر گالس، دراسپانیا ) و پرتغال ( کشور گالش ها ) و لیل ولیون فرانسه اسامی گالشی همنام مناطق گالش نشین گیلان و. . .

کاسی ها یا کاشو ها نام امپراتوری عیلامی زبانیست در ک در استان لرستان و استان کرمانشاه و جنوب اراک و جنوب همدان واقع میشد و اجداد لرهای فیلی ( لک/ثلاثی/مبنجایی/کلهر ) . . . می باشد طبق گفته دکتر جرج کامرون در کتاب ایران در سپیده دم تاریخ و دکتر رومن گیرشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسللم کاسی ها و عیلامی ها قبل از ایجاد امپراتوری یک ملت بودن و سپس پس از اختلاف و جنگ میان آن ها از هم جدا شدن و بعد ها پس از فتح میان رودان ب دست دوباره باهم متحد شدن


کلمات دیگر: