مرشد. [ م ُ ش ِ ]( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی است از مصدر ارشاد. راه راست نماینده. ( غیاث ) ( آنندراج ). هدایت کننده. ( از اقرب الموارد ). ارشادکننده. دلیل. رهبر. رهنمون. راهنما. هادی. راهبر. دستگیر :... من یهداﷲ فهو المهتدو من یضلل فلن تجد له ولیاً مرشداً. ( قرآن 17/18 ). اما طبیب آفرینش دستوری نداد و عقل مرشد اجازت نفرمود. ( از نامه سنائی به خیام ). || استاد و معلم و مربی و تربیت کننده. ( ناظم الاطباء ). || ادب آموزنده. || ناصح و پنددهنده. ( ناظم الاطباء ). واعظ. مذکر. || در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، راهنمای کشتیها در تنگه ها و کانالها. راهنمای کشتی. || در اصطلاح
تصوف ، مظهر عقل نزد صوفیان و مظهر نفس را دلیل گویند که بندگان را به راه راست هدایت می کنند و یکی مظهر اسم اﷲ و رحیم ودیگری مظهر اسم رحمان است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ). || در اصطلاح تصوف ، کسی است که راه راست بنمایاند. ( از تعریفات جرجانی ). کسی که تربیت و ریاست گروهی از صوفیان را بعهده دارد. کسی که تربیب و هدایت و ارشاد گروهی از صوفیان کند. پیر. پیر صوفیان. پیر طریقت. شیخ.
شیخ ارشاد دستگیر. مراد. مقابل مرید، مقابل سالک ، مقابل مضل. مقابل مسترشد :
جان سخنوران را مرشد نشید من به
بهر چنین نشیدی منشد نشید بهتر.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 190 ).
امام مرشد محمد غزالی را گفتند. ( گلستان سعدی ). مرشد طبیب حاذق است علاج به نوعی که موافق حال مستر شد است میکند. ( انیس الطالبین بخاری ص 60 ). مرشد آن است که ذره و قطمیری را در محل شفقت فرو نگذارد. ( انیس الطالبین ص 197 ).
- مرشد راه ؛ نماینده راه و هادی طریقت. ( ناظم الاطباء ).
- مرشد کامل ؛ پیشوای صوفیه که خود به کمال رسیده باشد و طالبان را به کمال رساند.
- || پادشاهان صفویه. ( ناظم الاطباء ). لقب عامی است سلاطین صفویه را : دیگر باره در خدمت مرشد کامل به تاج وهاج آراید و مسامحه ای که با رومیان کرده بود آن را به اقتضای زمان تقیه نام نهاده... ( عالم آرا ج 1 ص 448 ).
|| در اصطلاح
زورخانه ، اصول دار زورخانه که با طبلی و آوازی و اشعاری محرک و مهذب ورزشکاران را به ورزش دارد و اصول نگاه دارد. آنکه در زورخانه اصول را باضرب نگاه میدارد و اشعار حماسی و اخلاقی با اوزان خاصی که با حرکات هر ورزشی جداگانه موافقت دارد می خواند. طبال گود. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مرشد بر سکوئی به نام سردم که مشرف بر
گود زورخانه است چهارزانو یادوزانو بنشیند و حرکات ورزشکاران را با خواندن اشعاری مهیج و متناسب به اصول دارد و تناسب و هماهنگی دهد. || در عرف عام ، شعبده بازان و معرکه گیران و مسأله گویان و نقالان و سخنوران و مداحان را بالقب مرشد می خوانند؛ مرشد ماشأاﷲ، مرشد حسین... ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).