مترادف سبیل : بروت، سبلت، شارب | جاده، راه، صراط، طریق، قربانی، نذر، وقف، روش، شیوه، طریقه، روا، مباح
متضاد سبیل : ریش، محاسن
way, road, manner, cause
moustache
mustache, mustachio
بروت، سبلت، شارب ≠ ریش، محاسن
جاده، راه، صراط، طریق
قربانی، نذر، وقف
روش، شیوه، طریقه
روا، مباح
۱. جاده، راه، صراط، طریق
۲. قربانی، نذر، وقف
۳. روش، شیوه، طریقه
۴. روا، مباح
(س ) (اِ.) موی پشت لب . ؛ ~ کسی را چرب کردن کنایه از: به او رشوه دادن . ؛ ~ کسی را دود کردن کنایه از: او را تنبیه کردن .
(سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - راه . 2 - روش . ؛فی ~الله آن چه در راه خدا گذاشته اند و هر کس می تواند از آن بهره برد.
سنائی .
سعدی (گلستان ).
(مثنوی ).
منوچهری .
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 43).
خاقانی .
عطار.
اثیر اومانی .
سعدی .
سعدی (بوستان ).
سبیل . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه واقع درپانزده هزار و پانصد گزی جنوب خاوری تکاب و 5 هزارگزی خاور راه عمومی تکاب به بیجار. هوای آن معتدل و دارای 296 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، بادام ، کرچک ، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی . راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ایرج میرزا.
۱. طریق؛ راه.
۲. راه آشکار.
۳. (صفت) هر چیزی که در راه خدا در دسترش همگان بگذارند و همه از آن بهره ببرد؛ وقف.
۴. (صفت) مباح و روا: ◻︎ ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل / سلسبیلت کرده جان و دل سبیل (حافظ: ۱۰۱۹).
۵. (صفت) رایگان.
موهای پشت لب مرد؛ سبلت؛ بروت.
تکیه ای: sibil
طاری: sebel
طامه ای: sebil
طرقی: sibil
کشه ای: sebel
نطنزی: sibil
سبیل شارب