تکاب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم )۱ - زمین آبکند . ۲ - دره ( میان دو کوه ) . ۳ - زمینی که در آن بعضی جا آب فرو رود و از جای دیگر بر آید و بعضی جا خشک باشد و در بعضی جا آب ایستاده بود .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
شعر :
تکابی بد پرآب و سبزه در وی
بلندیهاش پیرامن پیاپی.
و شعر حکیم ابوالفرج رونی این معنی را ثابت می کند که شعر :
آمد آن مهرماه سرو سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
عرصه های بنات نعش تنم
گشته زو تنگ تر ز شکل پرن
نه مرا با تکاب او پایاب
نه مرا با گشاد او جوشن.
از او کمینه تکابی فرات و جیحون باد.
|| رشیدی بمعنی جنگ و خصومت نیز استنباط کرده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || قمع و قیف و خوهن نیز می باشد. ( ناظم الاطباء ).تکاو. تکاه. قیف. بتو. راحتی. ترجهاره. ترجهاله. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تکاو شود.
تکاب. [ ت َ ] ( اِخ ) نام الگه و ولایتی هم هست. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). نام الگه ای در ولایت خبیص کرمان. ( ناظم الاطباء ).
تکاب. [ ت َ ] ( اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان مراغه است که در جنوب خاوری این شهرستان واقع است. کوهستانی و معتدل است و از دو دهستان بنام حومه تکاب و احمدآباد که شامل 78 آبادی بزرگ و کوچک است تشکیل یافته و جمع سکنه آن به اضافه سکنه قصبه تکاب در حدود 32770 تن است و قراء مهم آن عبارت است از: یلقون آغاج ، دورباش ، قرخلو، احمدآباد بالا و پائین ، سرنجه ، چراغ تپه حسن آباد، قزل قشلاق ، همپا.
در بعضی از نقاطاین بخش آبهای معدنی وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
تکاب . [ ت َ ] (اِخ ) نام الگه و ولایتی هم هست . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نام الگه ای در ولایت خبیص کرمان . (ناظم الاطباء).
تکاب . [ ت َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان مراغه است که در جنوب خاوری این شهرستان واقع است . کوهستانی و معتدل است و از دو دهستان بنام حومه ٔ تکاب و احمدآباد که شامل 78 آبادی بزرگ و کوچک است تشکیل یافته و جمع سکنه ٔ آن به اضافه سکنه ٔ قصبه ٔ تکاب در حدود 32770 تن است و قراء مهم آن عبارت است از: یلقون آغاج ، دورباش ، قرخلو، احمدآباد بالا و پائین ، سرنجه ، چراغ تپه حسن آباد، قزل قشلاق ، همپا.
در بعضی از نقاطاین بخش آبهای معدنی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تکاب . [ ت َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش ریوش شهرستان کاشمر است . این دهستان از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته در حدود 6500 تن سکنه دارد و قراء مهم آن عبارتند از ناس با 2000 تن سکنه و عطائیه با 340 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
تکاب .[ ت َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش و دهستان تکاب شهرستان مراغه است و نام پیشین آنجا «تیکان تپه » بود و دارای اهمیت نظامی است و 3210 تن سکنه و یک بیمارستان و چند دبستان و حمام و یک کارخانه ٔ برق و تعدادی مغازه و دو خیابان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شعر :
تکابی بد پرآب و سبزه در وی
بلندیهاش پیرامن پیاپی .
و شعر حکیم ابوالفرج رونی این معنی را ثابت می کند که شعر :
آمد آن مهرماه سرو سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
عرصه های بنات نعش تنم
گشته زو تنگ تر ز شکل پرن
نه مرا با تکاب او پایاب
نه مرا با گشاد او جوشن .
(انجمن آرا) (آنندراج ).
چو ابر چتر تو سیل ظفر برانگیزد
از او کمینه تکابی فرات و جیحون باد.
انوری .
رجوع به تکاو شود.
|| رشیدی بمعنی جنگ و خصومت نیز استنباط کرده . (انجمن آرا) (آنندراج ). || قمع و قیف و خوهن نیز می باشد. (ناظم الاطباء).تکاو. تکاه . قیف . بتو. راحتی . ترجهاره . ترجهاله . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تکاو شود.
تکاب . [ ت َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه بخش نوخندان شهرستان درگزاست و از 13 آبادی تشکیل یافته و جمعیت آن در حدود 4000 تن است و قریه ٔ مهم این دهستان سعدآباد است که 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
۲. زمینی که آب کم و باریکی در آن جاری باشد، نخ آب.
۳. جایی از رود یا دریا که بسیارگود باشد و پا به قعر آن نرسد، ته آب، غرقاب: نه مرا با تکاب او پایاب / نه مرا با گشاد او جوشن (ابوالفرج رونی: ۱۲۳ ).
۴. جنگ، نبرد.
دانشنامه عمومی
تخت سلیمان و آتشکده آذرگشسپ که به عنوان چهارمین اثر باستانی ایران در میراث جهانی یونسکو یونسکو ثبت شده است. این محوطه باستانی با قدمت ۳۵۰۰ ساله جزو ده اثر بزرگ ملی در دست بازسازی می باشد.
زندان سلیمان: کوهی استوانه ای شکل تو خالی که در زبان مردم محلی زندان سلیمان نامیده می شود
کوه بلقیس:باارتفاع۳۳۳۵ قرار دارد. دریاچه ای فصلی وابسته به این کوه.
مسجد جامع تکاب: با قدمت بیش از صد سال با معماری زیبا ثبت شده در آثار لیست آثار ملی
سد قجور:مربوط به دوره پهلوی است و در تکاب، ۵ کیلومتری شرق تکاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۷۷ با شمارهٔ ثبت ۲۱۳۳ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است
مسجد اوغول بیگ
یخچال اوغول بیگ
آرامگاه ایوب انصاری:مربوط به سدهٔ ۹ ه.ق است این بقعه جزو زیباترین مقابر مذهبی آذربایجان به حساب می آید بنای مذکور از تناسبات بسیار زیبایی برخوردار است که احتمال می رود ۵۰ سال بعد از فوت این عالم و فقیه این بنا را به پاس داشت وی می سازند؛ و در ۱۳ کیلومتری جنوب تکاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۳۵ با شمارهٔ ثبت ۱۲۴۴ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بازار تکاب افشار:بازار روباز تکاب در سال ۱۳۲۸ تا سال ۱۳۳۸ توسط معمار معروف شهر تبریز استاد غلام حسین معمار باشی تبریزی به دستور ساعد السطان افشار فتحعلی خان افشار در چهار خیابان اصلی به مرکزیت چهارراه فعلی تکاب ساخته شده است.
آبگرم تخت سلیمان (ایسدی سو): با چشمه های آب گرم، که برای درمان بیماری های روماتیسمی محبوبیت دارد.
چمن متحرک چملی: جزیره ای متحرک در داخل آب دریاچه چملی، واقع در روستای بدرلو تکاب که از مناطق بسیار زیبا ولی در عین حال گمنام و ناشناخته می باشد
قلعه سردار افشار بنای ساختمانی معروف به قلعه که در داخل شهر قرار دارد.
مسجد جامع یولقون آغاج
زندان نبی کندی
خانه اربابی نصرت آباد (قالا)
آبشار قینرجه
قلعه ساری قورخان
آبگرم و آبشار قینرجه در روستایی به همین نام واقع در جاده تخت سلیمان.
چهار ستون تاریخی چهار طاق زوار (کلیسای چهار طاقی) در روستای چهارطاق.
زندان برنجه
آب سرد یار عزیز
کوه چهل چشمه
از آثار باستانی و دیدنیهای شهرستان تکاب مسجد جامع تاریخی روستای اغولبیک که در ۵ کیلومتری شهرستان تکاب واقع و ۷سال زودتر از مسجدجامع تکاب بنا شده است. همچنین یخچال طبیعی بی نظیر قدیمی که قدمت آن به بیش از یک قرن می رسد می توان اشاره نمود؛ و کوره خانه قدیمی و… می توان اشاره نمود.
۱۷۰روز
تخت سلیمان و زندان سلیمان از مهم ترین جاذبه های گردشگری در این شهر است که در میراث جهانی یونسکو ثبت شده است؛ همچنین مُهر موبد موبدان منقوش اساطیر کهن و بیش تر در ستایش آب و آتش است، در تخت سلیمان کشف شده است.
ساکنین تکاب به زبان های ترکی آذربایجانی و کردی سورانی تکلم می کنند و شیعه و سنی مذهب می باشند گفتنی است وحدت میان شیعه و سنی در این شهرستان ستودنی است .
پیشنهاد کاربران
نام شهری در استان اذربایجانغربی و به معنی سرزمینی که آب به راحتی در ان فرو رفته و رسوخ پیدا میکند و در جای جای ان میماند.
شراوز =şr�z = جایی که اطراف آن پر از آبشار است . این آبشارها از دوطرف غرب وشرق به سمت آبادی حرکت میکنند ودر وسط آبادی توسط مسیر آبی که یکی از محلات قدیمی آن هم به این اسم می باشد ( قره ناو ) به بیرون از شهر هدایت میشود.