کلمه جو
صفحه اصلی

زگیل

فارسی به انگلیسی

tuber, verruca, wart

wart


مترادف و متضاد

tuber (اسم)
تکمه، دکمه، سیبک، زگیل، برامدگی زگیل مانند، برجستگی قارچ دنبلان

tubercle (اسم)
دکمه، برامدگی گرد، زگیل، ازخ، برامدگی دندان اسیاب، برجستگی روی استخوان

wart (اسم)
زگیل، گندمه

verruca (اسم)
بر امدگی، زگیل، زگیل گوشتی، گندمه

verrucose (صفت)
بر امده، زگیل، دارای زگیل، پوشیده از گندمه

verrucous (صفت)
بر امده، زگیل، دارای زگیل، پوشیده از گندمه

فرهنگ فارسی

آزخ
( اسم ) برجستگی کوچک روی جلد که از نمو پاپیهای سلولهای اپیدرمی حاصل میشود . سطح زگیلها نامنظم و خود آنها سخت اند . علت ایجاد زگیل نوعی ویروس فیلتران است . رشد و نمو زگیل بین سه هفته تا چهار ماه طول میکشد و پس از آن تدریجا از بین میرود ارخ ارغ اژخ آزخ : ثولول گندمه .

فرهنگ معین

(زِ ) (اِ. ) برجستگی کوچک روی پوست .

لغت نامه دهخدا

زگیل. [ زَ / زِ ] ( اِ ) آژخ و ثؤلول. ( ناظم الاطباء ). در لاتینی آنرا «ورروکا» که در فرانسه «وررو» را از آن گرفته اند. غده گوشتی است که بیشتر بر پوست صورت و دست برآید و این غده ها را با داروهای سوزاننده از قبیل اسید ازتیک ( بمقدار کم ) و جز آن برطرف کنند. ( از لاروس ). ثؤلول. ازخ. گندمه. توته. ژخ. آژخ.پالو. بالو. مَهَک. زلق. زرک. برآمدگی های خرد و سخت و سفید که بر ظاهر بشره برآید و از حس خالی باشد ، چون ماشی و درازتر و گاه بزرگ تر از ماش باشد و مدتی دراز بماند. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ). مرحوم دهخدا در یادداشت دیگری آرند: در چند سال پیش دوست جوان من ناتل خانلری در نظام وظیفه صاحب منصب بود و بر عده قریب هشتاد و چند نفر سرکردگی داشت. وقتی زگیلی بر دست یکی از افراد می بیند و میپرسد در پیش شما این را چه گویند؟ چند نفرکه در آنجا بوده اند هر یک نامی دیگر می گویند. آقای سرکرده از مجموع افراد جداجدا میپرسد و نتیجه این است : زگیل ( در ساوه )، سین گیل ( در جوین ، بام صفی آباد ازتوابع سبزوار )، سگیل ( تیزجان از توابع گلپایگان )، سُلّک ( ؟ )، آبله سک ( مغیسه و کلاته میرعلی در سبزوار )، بِلوک ( ؟ )، توتولَک. توتولَه ، ( خوانسار )، تی تی لی ( گلپایگان )، دُژوِل ( باد، نام قریه ای به کاشان ) گوجِه ( فین ، به کاشان )، گوجیله. گوگیله ( ؟ )، بریغ، باریغ، بلیغ ( گلپایگان )، بالیک. بلیک ( بهرود، از توابع سبزوار )، بَلور، بال ، بلیجه ( بید، رامشین از اعمال سبزوار )، بِلیک ( خراسب ، از توابع سبزوار )، بهلور ( مزینان )، بالار ( داورزن ، بین سبزوار و نیشابور )، بالور ( مزینان ) بَلی. بِلی ، ( هاشمسا، از توابع سبزوار )، وِری ( وانشان در گلپایگان )، وَرّیک ( تویسرکان ) - انتهی.

فرهنگ عمید

ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، آزخ، وردان، واژو، بالو.

دانشنامه عمومی

زگیل (نام علمی: Verruca)، غده ای گوشتی است که انواع آن بر روی دست و پاها رشد می کند، اما ممکن است بر روی تمام نقاط بدن رشد کند، و این غده ها را با داروهای سوزاننده از قبیل استیک اسید (به مقدار کم) و جز آن برطرف می کنند.
زگیل معمولی، یک زگیل برآمده با سطحی زبر و خشن که معمولاً بر روی دست ها و زانوها پدید می آید.
زگیل پهن، یک زگیل کوچک با سطحی پهن و صاف به رنگ قهوه ای مایل به زرد که می تواند به تعداد زیادی و معمولاً بر روی صورت، گردن، دست ها، مچ ها و زانوها ایجاد شود.
زگیل رشته ای یا پنجه ای، زگیلی، رشته ای یا انگشت مانند، که به طور معمول بر روی صورت به ویژه پلک ها و لب ها پدیدار می شود.
زگیل پاشنه، یک تودهٔ سخت و بعضی مواقع دردناک، اغلب همراه با چندین لکهٔ سیاه در مرکز آن؛ معمولاً فقط در پاشنهٔ پا پیدا می شود.
زگیل خانه خانه، گروهی سخت از زگیل کف پا، به طور معمول بر روی دست ها و کف پا پدید می آیند.
زگیل تناسلی، زگیلی که بر روی آلت تناسلی ایجاد می شود.
زگیل معمولاً یک تومور کوچک و زبر است که می تواند به گل کلم یا یک تاول سفت و سخت شباهت داشته باشد. زگیل ها عمومی هستند، و به سبب ویروس، به ویژه خانوادهٔ ویروس پاپیلوم انسانی (HPV)، ایجاد شوند و وقتی با پوست شخص آلوده تماس ایجاد شود واگیردار هستند. بیش از ۱۰۰ گونه ویروس ورم انسانی وجود دارد، آن ها می توانند بر روی پوست، در داخل دهان، بر روی اندام جنسی و نواحی مقعد رشد کنند. نوع معمول ویروس ورم انسانی گرایش برای رشد بر روی پوست را دارد (مانند دست و انگشتان)، در حالی که انواع دیگر ویروس ورم انسانی تمایل برای زدن زگیل بر روی آلت تناسلی را دارند.
نام های دیگر زِگیل در متون قدیمی تر فارسی، آژخ، ژخ، ازخ، زخ، گندمه، توته، سِگل، پالو، بالو، واژو، وارو، کوک، مَهَک، زلق و زرک است.
در گویش ها و لهجه های محلی فارسی این برابرها هم رایج است: سین گیل، سگیل، سُلّک، آبله ٔ سک، بِلوک، توتولَک. توتولَه، تیتیلی، دُژوِل، گوجِه، گوجیله. گوگیله، بریغ، باریغ، بلیغ، بالیک. بلیک، بَلور، بال، بلیجه، بِلیک، بهلور، بالار، بالور، بَلی. بِلی، وِری، وَرّیک.

دانشنامه آزاد فارسی

زِگیل (wart)
زِگیل
برجستگی پوستی ناشی از رشد موضعی بیش از حد پوست. زگیل معمولی، Verruca vulgaris، ناشی از نوعی عفونت ویروسی است. این عارضه معمولاً طی دو سال خود به خود ازبین می رود، ولی می توان آن را با روش هایی مثل سوزاندنو انجمادیا با لیزر درمان کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زگیل برجستگیهای کوچکی که در بعضی از جاهای بدن ایجاد می شود.
زگیل برجستگی کوچک و سفت که روی برخی اعضای بدن، مانند دست ایجاد می شود.
کاربرد زگیل در فقه
عنوان یاد شده به مناسبت در باب طهارت به کار رفته است.
← احکام زگیل
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۱۵ ص۳۱۵-۳۱۶.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: guǰile
طاری: zigil
طامه ای: guǰile
طرقی: gučâla
کشه ای: zigil
نطنزی: guǰile


واژه نامه بختیاریکا

توتولی؛ مو؛ سِنگِل

جدول کلمات

واروک, وردان

پیشنهاد کاربران

آزخ

واروک

زیگیل یا zigil واژه ای ترکی است که در فارسی زگیل خوانده میشود.

منبع:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری

وردان

عامیانه : به شخصی سمج گفته میشود

زخ

تولول

وردان. . . . . آزخ. . . بالو. . . . واروک. . . . . ازخ . . .


کلمات دیگر: