کلمه جو
صفحه اصلی

سامری

فارسی به انگلیسی

samaritan

Samaritan


مترادف و متضاد

samaritan (صفت)
خیریه، سامری

فرهنگ فارسی

طبق روایات اسلامی ( در قران مذکوراست ) نام مردی از قوم موسی ( بنی اسرائیل ) که آنان را فریفت و به پرستش گوساله زرین واداشت بدین معنی که سامری بیهودیان فرمود تا جواهر خود را در آتش انداختند و او از آنها گوساله ای ساخت که بانگ میکرد و قوم با وجود تحذیر و اخطار هارون او را پرستیدند . چون موسی از سامری علت این امر را پرسید او گفت : (( من چیزی را دیده ام که آنان ندیده اند و آن فرستاده خداست . ) ) و آن اثر طبق روایت تثر نعلهای اسب جبرائیل بود. موسی او را چنین تنبیه کرد : [[ تا زمانی که زنده باشی هر کس که ترا ملاقات کند خواهی گفت : لمس مکن .]] دانشمندان در باب (( سامری ) ) حدسهای مختلف زده اند ولی قول گلدزیهر نزدیکتر بحقیقت است . وی با استفاده از تاریخ جدایی سامریان از بقیه جهان سامری را بمنزله نماینده سامریان معرفی میکند . این جدایی قبلا در اناجیل ذکر شده گلدزیهر روابط یهودیان مسیحیان و مسلمانان را مقایسه و از آن چنین استنباط میکند که برای سامریان تماس با غیر سامری نجاست محسوب میشد . این مطلب در اسلام بمنزله امر دینی سامریان جلوه گر شد که در کذشته وقوع یافت و آنرا بمنزله تنبیهی نسبت بسامری برای وادار کردن بنی اسرائیل یساختن و پرستیدن گوساله زرین دانستند . توضیحات گلدزیهر را اقوال طبری زمخشری و ثعالبی نیز تایید میکند . نام سامری را روات موسی بن طلف ( یا موسی بن ظفر ) نوشته اند .
( صفت ) منسوب به سامره
محمد بن علی سامری مکنی بابو الفرج وزیر المستکفی بود

سامره


لغت نامه دهخدا

سامری . [ م ِ ] (اِخ ) نام او موسی بن ظفر ، قریب و مهتر موسی علیه السلام بود و او گوساله ای زرین مرصع بجواهر ساخته ، و خاک نعل براق جبرئیل علیه السلام که در روز غرق فرعون بدست آورده بودند در اندرون آن در دمیده هر چه بانگی که ملایم گاو است از او برآمده ؛ پس گفت آنچه گفت و بدین احتیال نه و نیم سبط گوساله پرست شدند. در تفسیر زاهدی مرقوم است که سامری تا قیامت زنده خواهد بود. چون بنزدیک آدمی شود در اندامش آتش خیزد، لامساس گویان بگریزد. یعنی مرا مساس مکنید و این دعاء موسی علیه السلام بود. کما قال اصدق القائلین تعالی و تقدس : فاذهب قال لک فی الحیوة ان نقول لامساس . (شرفنامه ٔ منیری ). نام مردی است که در غیبت موسی گوساله ای کرد اززر و آن بانگ کردی و بنی اسرائیل را آنگاه که موسی به طور بود بپرستش گوساله ای گمراه ساخت . (مؤلف ). نام مردی زرگری منافق در بنی اسرائیل . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 56). صاحب قصص الانبیاء آرد: گویند که جبرئیل (ع ) او را پرورده بوده و آن آنچنان بود که در آن وقت که بنی اسرائیل از فرعونیان بگریختند این سامری طفل بود او را در سر راه گذاشته بودند. خدای ، جبرئیل علیه السلام را فرمود تا آن بچه را برداشت و هشتادماه او را در پر خویش میداشت روزی مادر و پدرش نشسته بودند از فرزند یاد آوردند و بگریستند حق تعالی جبرئیل را فرمان داد تا آن کودک را بر در خانه ٔ ایشان نهاد. سامری میگریست از فراق جبرئیل . پدر و مادر، سامری را دیدند و او را شناختند و شاد شدند پس بنی اسرائیل سامری را بزرگ میداشتند که وی را جبرئیل پرورده بود در آن وقت سامری گفت مرا با شما حاجتی است بر وی جمع آمدند و گفتند بگو چه سخن داری گفت بدانید که موسی با هفتاد تن از میان شما بیرون رفته است و همه هلاک شدند اکنون میخواهم خدای موسی بشما بنمایم گفتند روا باشد. سامری زرگر بود قالبی درست کرد از گل بر مثال گوساله در زیر زمین پنهان کرد و هیزم بالای آن بنهاد بنی اسرائیل را گفت هر یک دیناری زر بدین آتش اندازید چنان کردند آن میگداخت و بقالب فرومیشد آورده اند که ششهزار درهم در آن قالب انداختند و ندانستند که در زیر آن قالبی است قالب پرگشت آتش فرونشاندند. آنگاه سامری آمد و گوساله را بیرون آورد و روش گردانید وبروی زمین نهاد تا خلق را بدان دعوت کند. روز غرق فرعون ، سامری دانسته بود که جبرئیل کجا رود و از کجا میگذرد و خوانده بود که هر که از زیر سم اسب جبرئیل خاک بردارد و بر هر چیز که ریزد آن چیز بسخن درآید از آن خاک برداشته بود و بر دهان گوساله ریخت و بانگ بکرد خلق چون آن بدیدند، همه بیکباره سجده کردند و گوساله پرست شدند قوله تعالی فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لی نفسی . (قرآن 96/20). چون گوساله را سجده کردند سامری گفت : هذا الهکم و اله موسی . (قرآن 88/20)؛ گفت اینک خدای شما و خدای موسی . و همه ٔ بنی اسرائیل سجده کردند مگر دو سبط که سجده نکردند و بنی اسرائیل دوازده سبط بودند و هر سبطی پنجاه هزار مرد. خدای تعالی زمین را فرمان داد که آن دو سبط را که مؤمن بودند در خود کشیده بکناره کوه قاف بیرون آورد و همه به یک مقام خانه ساختند و در خانه ها سجده کردند و عبادت میکردند خدای تعالی آن وادی را که ایشان بودند چندان نعمت بیافرید که صفت نتوان کرد چندان که میخوردند تمام نمیشد چون بامداد میشدی همچنان برقرار خود بودی ... بعد از آن موسی چون از کوه طور باز آمد آن قوم را دید همه گوساله پرست شده اند. موسی هارون را گفت که تو خلیفه بودی چون بگذاشتی که قوم گوساله پرست شدند هارون گفت فرمان نبردند چون من تنها بودم مرا ضعیف شمردند خواستند مرا بکشند موسی از غیرت و حمیت لوحها بینداخت و غل در گردن برادر کرد و می کشید موسی محاسن هارون را نگرفته بود ولیکن هارون از بهر آن گفت که محاسن مرا مگیر که موسی را شرم آید و دست از وی بدارد موسی گفت که این گوساله درست کرد؟ گفتند سامری ، او را طلب کرد گفت تو را که فرمود که فتنه در میان قوم اندازی ایشان را از راه بیرون بری . قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرسول (قرآن 96/20)؛ من آن دیدم که شما ندیدید قبضه خاکی اززیر سم اسب جبرئیل برگرفته بودم در دهان گوساله دمیدم بسخن آمد. موسی سر بسوی آسمان کرد و گفت الهی اگرگوساله را سامری کرد که او را بسخن آورد، ندا آمد که یا موسی گوساله را سامری کرد من او را بسخن آوردم موسی بانگ برآورد و گفت : ان هی الافتنتک تضل بها من تشاء. (قرآن 155/7). ندا آمد: یا موسی قوم را بهارون سپاری ندانی که همچنین باشد و آن قوم را نتوانست نگاه دارد چرا قوم را بمن نسپردی تا بسلامت بتو باز دهم ... از سر ایشان باز شد و بنی اسرائیل روی بعبادت کردند و بحکم توریة کار کردند و بعضی هنوز در گوساله مینگریستند موسی سوگند یاد کرد که آن گوساله را پاره پاره کند و به دریا اندازد. (از قصص الانبیاء ص 112، 113، 114، 115). صاحب حبیب السیر آرد: سامری بروایت طبری شخصی بود موسوم بموسی بن ظفر از اهل عراق او بعبادت اصنام قیام و اقدام می نمود. و او در زمان نبوت موسی علیه السلام بمصر آمده سعادت ایمان دریافت و در آن وقت که بنی اسرائیل از موسی التماس کردند که : اجعل لنا الهاً کما لهم الهة (قرآن 138/7). سامری کمال بلاهت اسرائیلیان را دانسته بخاطرش گذشت که آن مردم را بسهولت در وادی ضلالت میتوان انداخت و چون موسی از آنچه با قوم وعده فرموده بود چند روزی زیاده در کوه طور توقف نمود بنی اسرائیل مضطرب شده هارون را گفتند خلف دروعده ٔ موسی بوقوع انجامید و نمیدانیم که کلانتران مارا کجا برد و از آن می اندیشیم که ایشان را کشته باشند سامری که این سخن را شنید مجال سلطنت یافته و گفت ای قوم من میدانم که موسی چرا دیر می آید. بنی اسرائیل گفتند آنچه میدانی بگو سامری گفت بسبب ملابس و اسلحه و حلی فرعون و قبطیان که شما بخلاف رأی موسی متصرف گشتید خاطر آن جناب رنجش تمام پیدا کرده و از میان شما کنار گرفته تا اگر بشآمت نافرمانی قوم بلایی نازل گردد اینجا نباشد اکنون مصلحت آن است که از سر آن اموال درگذارید بی شبهه چون بر این موجب عمل نمائید کلیم اﷲ مراجعت نماید، یهود این سخن را بسمع قبول جای دادند و آنچه از غنایم قبطیان گرفته بودند در چاهی انداختند و سر آن چاه را استوار ساختند بعد از دو سه روز کرت دیگر سامری با بنی اسرئیل گفت که موسی بمیان شما نخواهد آمد تا وقتی که آن اموال را نگذارید و نسوزید. یهود ثانیاً رأی سامری را مستصوب شمرده سر آن چاه را باز کردند و آنچه از غنایم سوختنی بود در آتش انداختند و اجناس گداختنی را تسلیم سامری نمودند تا بصناعت صباغت که میدانست بگدازد و آن ضال مضل طلا ونقره را بر هم گداخته گوساله ساخت و کف خاکی که از زیر سم اسب روح الامین برداشته بود در جوف آن گوساله ریخت و فی الحال از گوساله ٔ زرین صدایی ظاهر شد و بقولی اجزاء آن هیکل متحول به گوشت و پوست پی و استخوان گشت و چون این صورت غریب روی نمود سامری اسرائیلیان را گفت این گوساله خدای شما و موسی است او را عبادت کرده التماس نمائید که موسی را بمیان شما بازگرداند یهود فریب یافته کمر گوساله پرستی بر میان بستند. (از حبیب السیر چ تهران خیام ص 92 و 93) :
چوب موسی گرفتار بنمود سحر ساحری
سامری کرد آخر اندر امت وی سامری .

رودکی (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 633).


به هارون ما داد موسی مر آن را
نبرده ست دستی بدان سامری را.

ناصرخسرو.


امام زمانه که هرگز نرانده ست
بر شیعتش سامری ساحری را.

ناصرخسرو.


دست موسی گشت گویی عارض رخشان او
زلف او ثعبان موسی چشم او چون سامری .

معزی .


اسحار در مساحره و باسامری در مسامره .

(ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 101).


چنان در سحرکاری دست دارد
که سحر سامری بازی شمارد.

نظامی .


پیش تخت خسرو موسی کف هارون زبان
این منم چون سامری سحر از میان انگیخته .

خاقانی .


گاو را چون خدا ببانگ آرد
عمل دست سامری منگر.

خاقانی .


قامتی داری که سحری میکند
کاندر آن عاجز بماند سامری .

سعدی (طیبات ).


گر عدویت میزند لافی بهم نامیست بس
تو چو موسی کلیم و او چو موسی سامری .

سلمان (از شرفنامه ).


بانگ گاوی چه صدا باز دهدعشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد.

حافظ.


کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن
بغمزه رونق ناموس سامری بشکن .

حافظ.


بی خاک پای مرکب جبریل بین که کرد
از زر نظم خامه ٔ من سحر سامری .

کاشانی (از لباب ص 160).


رجوع به تاریخ گزیده ص 46 ببعد شود.

سامری . [ م ِ ] (اِخ ) نام پادشاه کالیکوت ها است . (حبیب السیر چ تهران ج 4 ص 625).


سامری . [ م َ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی العباس . محدث است . (منتهی الارب ).


سامری . [ م ِ ] (اِخ ) ابوالفتح بن ابی الحسن . او راست : کتاب تاریخ . رجوع به ابوالفتح و معجم المطبوعات شود.


سامری . [ م ِ ] (اِخ ) احمدبن محمد. رجوع به همین کلمه و رجوع به زرکلی ص 355 و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 200 شود.


سامری . [ م ِ ] (اِخ ) سرهنگی بود از سرهنگان دیلمان و او از بزرگان مصر بود و دعوت مصر پذیرفته او را امیرجلیل سید معتمد از شام نوشتندی و بسامیری پیش المنتصر باﷲ فرستاد و از او مدد خواست و او را قائم مقام خلیفه و سلطان طغرل بیک تحویل داد. رجوع به تاریخ گزیده ص 354، 355 شود.


سامری . [ م ِ ] (اِخ ) محمدبن علی سامری مکنی به ابوالفرج وزیر المستکفی بود اما حکمی نداشت و وزارت او زود منقضی گشت و یکی از شعرا او را به این ابیات هجو کرد:
الاَّن ان کفرالمقتر رزقه
قالوا کفرن فخف عذاب النار
أأکون رجلی مرکبی و جنیبتی
خفی علی ذل بذاک و عار
و السرمن رأئی فی اصطبله
مأیتا عتیق فاره ِمختار
کلب حمار فالخیول و کاتب
فطن یضیق به کراء حمار
أناقد دهشت فعرفونی أنتم
هذا من الانصاف فی الاقدار.
بعد از آن احوال خلافت مضطرب شد و رونقی نماند و بولییان استیلاءکلی یافتند. وزیر از جانب خود مرتب میکردند و اعمال در تصرف ایشان بود و جهت اخراجات خلفاء چیزی مقرر گردانیدند. (تجارب السلف ص 222).


سامری . [ م ِ] (اِخ ) ابوسعیدبن ابی الحسین بن ابی السعید سامری . او راست : التوراة چ لیدن 1851 م . (معجم المطبوعات ).


سامری. [ م ِ ] ( اِخ ) نام او موسی بن ظفر ، قریب و مهتر موسی علیه السلام بود و او گوساله ای زرین مرصع بجواهر ساخته ، و خاک نعل براق جبرئیل علیه السلام که در روز غرق فرعون بدست آورده بودند در اندرون آن در دمیده هر چه بانگی که ملایم گاو است از او برآمده ؛ پس گفت آنچه گفت و بدین احتیال نه و نیم سبط گوساله پرست شدند. در تفسیر زاهدی مرقوم است که سامری تا قیامت زنده خواهد بود. چون بنزدیک آدمی شود در اندامش آتش خیزد، لامساس گویان بگریزد. یعنی مرا مساس مکنید و این دعاء موسی علیه السلام بود. کما قال اصدق القائلین تعالی و تقدس : فاذهب قال لک فی الحیوة ان نقول لامساس. ( شرفنامه منیری ). نام مردی است که در غیبت موسی گوساله ای کرد اززر و آن بانگ کردی و بنی اسرائیل را آنگاه که موسی به طور بود بپرستش گوساله ای گمراه ساخت. ( مؤلف ). نام مردی زرگری منافق در بنی اسرائیل. ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 56 ). صاحب قصص الانبیاء آرد: گویند که جبرئیل ( ع ) او را پرورده بوده و آن آنچنان بود که در آن وقت که بنی اسرائیل از فرعونیان بگریختند این سامری طفل بود او را در سر راه گذاشته بودند. خدای ، جبرئیل علیه السلام را فرمود تا آن بچه را برداشت و هشتادماه او را در پر خویش میداشت روزی مادر و پدرش نشسته بودند از فرزند یاد آوردند و بگریستند حق تعالی جبرئیل را فرمان داد تا آن کودک را بر در خانه ایشان نهاد. سامری میگریست از فراق جبرئیل. پدر و مادر، سامری را دیدند و او را شناختند و شاد شدند پس بنی اسرائیل سامری را بزرگ میداشتند که وی را جبرئیل پرورده بود در آن وقت سامری گفت مرا با شما حاجتی است بر وی جمع آمدند و گفتند بگو چه سخن داری گفت بدانید که موسی با هفتاد تن از میان شما بیرون رفته است و همه هلاک شدند اکنون میخواهم خدای موسی بشما بنمایم گفتند روا باشد. سامری زرگر بود قالبی درست کرد از گل بر مثال گوساله در زیر زمین پنهان کرد و هیزم بالای آن بنهاد بنی اسرائیل را گفت هر یک دیناری زر بدین آتش اندازید چنان کردند آن میگداخت و بقالب فرومیشد آورده اند که ششهزار درهم در آن قالب انداختند و ندانستند که در زیر آن قالبی است قالب پرگشت آتش فرونشاندند. آنگاه سامری آمد و گوساله را بیرون آورد و روش گردانید وبروی زمین نهاد تا خلق را بدان دعوت کند. روز غرق فرعون ، سامری دانسته بود که جبرئیل کجا رود و از کجا میگذرد و خوانده بود که هر که از زیر سم اسب جبرئیل خاک بردارد و بر هر چیز که ریزد آن چیز بسخن درآید از آن خاک برداشته بود و بر دهان گوساله ریخت و بانگ بکرد خلق چون آن بدیدند، همه بیکباره سجده کردند و گوساله پرست شدند قوله تعالی فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لی نفسی. ( قرآن 96/20 ). چون گوساله را سجده کردند سامری گفت : هذا الهکم و اله موسی. ( قرآن 88/20 )؛ گفت اینک خدای شما و خدای موسی. و همه بنی اسرائیل سجده کردند مگر دو سبط که سجده نکردند و بنی اسرائیل دوازده سبط بودند و هر سبطی پنجاه هزار مرد. خدای تعالی زمین را فرمان داد که آن دو سبط را که مؤمن بودند در خود کشیده بکناره کوه قاف بیرون آورد و همه به یک مقام خانه ساختند و در خانه ها سجده کردند و عبادت میکردند خدای تعالی آن وادی را که ایشان بودند چندان نعمت بیافرید که صفت نتوان کرد چندان که میخوردند تمام نمیشد چون بامداد میشدی همچنان برقرار خود بودی... بعد از آن موسی چون از کوه طور باز آمد آن قوم را دید همه گوساله پرست شده اند. موسی هارون را گفت که تو خلیفه بودی چون بگذاشتی که قوم گوساله پرست شدند هارون گفت فرمان نبردند چون من تنها بودم مرا ضعیف شمردند خواستند مرا بکشند موسی از غیرت و حمیت لوحها بینداخت و غل در گردن برادر کرد و می کشید موسی محاسن هارون را نگرفته بود ولیکن هارون از بهر آن گفت که محاسن مرا مگیر که موسی را شرم آید و دست از وی بدارد موسی گفت که این گوساله درست کرد؟ گفتند سامری ، او را طلب کرد گفت تو را که فرمود که فتنه در میان قوم اندازی ایشان را از راه بیرون بری. قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرسول ( قرآن 96/20 )؛ من آن دیدم که شما ندیدید قبضه خاکی اززیر سم اسب جبرئیل برگرفته بودم در دهان گوساله دمیدم بسخن آمد. موسی سر بسوی آسمان کرد و گفت الهی اگرگوساله را سامری کرد که او را بسخن آورد، ندا آمد که یا موسی گوساله را سامری کرد من او را بسخن آوردم موسی بانگ برآورد و گفت : ان هی الافتنتک تضل بها من تشاء. ( قرآن 155/7 ). ندا آمد: یا موسی قوم را بهارون سپاری ندانی که همچنین باشد و آن قوم را نتوانست نگاه دارد چرا قوم را بمن نسپردی تا بسلامت بتو باز دهم... از سر ایشان باز شد و بنی اسرائیل روی بعبادت کردند و بحکم توریة کار کردند و بعضی هنوز در گوساله مینگریستند موسی سوگند یاد کرد که آن گوساله را پاره پاره کند و به دریا اندازد. ( از قصص الانبیاء ص 112، 113، 114، 115 ). صاحب حبیب السیر آرد: سامری بروایت طبری شخصی بود موسوم بموسی بن ظفر از اهل عراق او بعبادت اصنام قیام و اقدام می نمود. و او در زمان نبوت موسی علیه السلام بمصر آمده سعادت ایمان دریافت و در آن وقت که بنی اسرائیل از موسی التماس کردند که : اجعل لنا الهاً کما لهم الهة ( قرآن 138/7 ). سامری کمال بلاهت اسرائیلیان را دانسته بخاطرش گذشت که آن مردم را بسهولت در وادی ضلالت میتوان انداخت و چون موسی از آنچه با قوم وعده فرموده بود چند روزی زیاده در کوه طور توقف نمود بنی اسرائیل مضطرب شده هارون را گفتند خلف دروعده موسی بوقوع انجامید و نمیدانیم که کلانتران مارا کجا برد و از آن می اندیشیم که ایشان را کشته باشند سامری که این سخن را شنید مجال سلطنت یافته و گفت ای قوم من میدانم که موسی چرا دیر می آید. بنی اسرائیل گفتند آنچه میدانی بگو سامری گفت بسبب ملابس و اسلحه و حلی فرعون و قبطیان که شما بخلاف رأی موسی متصرف گشتید خاطر آن جناب رنجش تمام پیدا کرده و از میان شما کنار گرفته تا اگر بشآمت نافرمانی قوم بلایی نازل گردد اینجا نباشد اکنون مصلحت آن است که از سر آن اموال درگذارید بی شبهه چون بر این موجب عمل نمائید کلیم اﷲ مراجعت نماید، یهود این سخن را بسمع قبول جای دادند و آنچه از غنایم قبطیان گرفته بودند در چاهی انداختند و سر آن چاه را استوار ساختند بعد از دو سه روز کرت دیگر سامری با بنی اسرئیل گفت که موسی بمیان شما نخواهد آمد تا وقتی که آن اموال را نگذارید و نسوزید. یهود ثانیاً رأی سامری را مستصوب شمرده سر آن چاه را باز کردند و آنچه از غنایم سوختنی بود در آتش انداختند و اجناس گداختنی را تسلیم سامری نمودند تا بصناعت صباغت که میدانست بگدازد و آن ضال مضل طلا ونقره را بر هم گداخته گوساله ساخت و کف خاکی که از زیر سم اسب روح الامین برداشته بود در جوف آن گوساله ریخت و فی الحال از گوساله زرین صدایی ظاهر شد و بقولی اجزاء آن هیکل متحول به گوشت و پوست پی و استخوان گشت و چون این صورت غریب روی نمود سامری اسرائیلیان را گفت این گوساله خدای شما و موسی است او را عبادت کرده التماس نمائید که موسی را بمیان شما بازگرداند یهود فریب یافته کمر گوساله پرستی بر میان بستند. ( از حبیب السیر چ تهران خیام ص 92 و 93 ) :

فرهنگ عمید

از مردم سامره.

دانشنامه آزاد فارسی

سامِری
از اَعلام قرآنی. خاله زاده و شاگرد موسی (ع). نام سامری سه بار در قرآن کریم آمده است (طه، ۸۵، ۸۷، ۹۵)؛ اما بدون تصریح نام او در سوره هایی دیگر هم این داستان نقل شده است (ازجمله سورۀ اعراف، ۱۴۸ به بعد). در ابتدا مورد مهر و محبت موسی و قوم بنی اسرائیل بود، اما در غیاب موسی گوساله ای زرین ساخت که اثری معجزه آسا داشت، چنین وانمود کرد که خداوند در گوساله تجلی کرده و بنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد. بعد از آن مورد لعن و نفرین موسی قرار گرفت. در نهایت موسی گوساله را نابود کرد و خاکسترش را به دریا ریخت و سامری نیز به عاقبتی سخت گرفتار شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] سامری کسی است که در غیبت حضرت موسی(ع)، گوساله ای ساخت و بنی اسرائیل را به پرستش آن ترغیب می کرد. قرآن در سه آیه از او نام برده که هر سه مورد مرتبط با ساخت گوساله است. سامری از بنی اسرائیل بود و درباره نام و نسب او اختلاف وجود دارد.
سامری از افرادی است که با بنی اسرائیل از مصر خارج شد، در ظاهر جزو مؤمنان به حضرت موسی(ع) بوده و از بزرگان بنی اسرائیل حساب می شده است. از برخی روایات به دست می آید که سامری فرد سخاوتمندی بود. درباره نام و نسب او اختلاف وجود دارد با این حال برخی منابع نام او را موسی بن ظفر دانسته اند که از نسل یشاکر فرزند حضرت یعقوب بوده است.
سامری از جمله شخصیت هایی است که سه مرتبه در قرآن از او نام برده شده و هر سه مورد مرتبط با ساخت گوساله برای پرستش آن توسط بنی اسرائیل بوده است.

پیشنهاد کاربران

به معنی شب رو ( کسی که در تاریکی شب سفر کند )

بنام خدا
با سلام، زمانیکه موسی ( ع ) جهت دریافت وحی چهل روز به طور سینا رفت و هارون ( ع ) برادرش را که از پیامبران میباشد ، جانشین خود قرار داد فردی بنام سامری با طلاهایی که موجود بود یک گوساله طلایی ساخت و طوری تنظیم کرد که زمانیکه باد در ان میوزید گوساله به صدا در میامد و لذا سایر یهودیان به پرستش ان روی اوردند و موسی ( ع ) پس از باز گشت چون این وضعیت را دید به برادرش که نتوانسته بود مدیریت کند عصبانی و پر خاش نمود و گوساله سامری از ان زمان معروف هست و بنده تصویر باز سازی شده انرا در امریکا در کتاب تاریخ یهود و صهیونیزم دیده ام و این فرد یعنی سامری همراه با یازده نفر دیگر علی رغم اینکه جهنم روشن نشده در تابوتی از اتش که در درون چاهی بر روی صخرهای هست و همه دوازده نفر در ان میسوزند و خداوند جهنم را با ان تابوت به اتش خواهد کشید و چند نفر که دران تابوت هستند عبارتند از معاویه ، ابن ملجم ، فرعون زمان موسی ( ع ) و نمرود و غیره. با تشکر.

بنام خدا
با سلام، در تایید واژه سامری که نوشته ام کتب زیادی هست . تاج العروی، دانشنامه فرید وجدی، قلاید العقیان، دایره المعارف بزرگ و گرانسنگ اسلام، معا رف و معاریف، قاموس الاعلام شمس الدین سامی در شش جلد که علی رغم کلاسیک بودن ان مورد استفاده پژوهشگرانی که ترکی عثمانی میدانند میباشد ، دانشنامه جهان اسلام، کشف الحجب و اراستار عن اسامی کتب و الاسفار ، تفاسیر تسنیم ، راهنما، نور ، المیزان، وسایر تفاسیر شیعی ، دایره المعا ف قران مجید در ۱۵ جلد، مجله باز چاپ شده راهنمای کتاب در ۲۰ جلد و چند ده کتب دیگر را نیز بخوانید با تشکر


کلمات دیگر: