کلمه جو
صفحه اصلی

پیرغیب

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان اربعه پائین بخش مرکزی شهرستان فیروز آباد

لغت نامه دهخدا

پیرغیب . [ غ َ ] (اِخ ) بیک تاش . برادر خلف بیک و حاکم استرآباد از جانب وی دراوایل قرن دهم هجری . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 395).


پیرغیب . [ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آورزمان شهرستان ملایر واقع در 36هزارگزی شمال باختری ملایر و 9هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ملایر به تویسرکان ، کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی . دارای 480 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه . محصول آنجا غلات و صیفی . شغل اهالی زراعت . صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


پیرغیب . [ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اندوهجرد بخش شهداد شهرستان کرمان . واقع در 29هزارگزی جنوب خاوری شهداد. سر راه مالرو شهداد به کشیت . کوهستانی ، گرمسیر. دارای 50 تن سکنه . آب آن از رودخانه محصول آنجا خرما و غلات و حنا. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


پیرغیب.[ غ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. واقع در 20هزارگزی کرمانشاه و 1500 گزی کنشت. دامنه ، سردسیر. دارای 200 تن سکنه. آب آن ازسراب کنشت. محصول آنجا غلات و عدس و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و در تابستان اتومبیل میتوان برد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

پیرغیب. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان آورزمان شهرستان ملایر واقع در 36هزارگزی شمال باختری ملایر و 9هزارگزی جنوب راه شوسه ملایر به تویسرکان ، کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی. دارای 480 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات و صیفی. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

پیرغیب. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اندوهجرد بخش شهداد شهرستان کرمان. واقع در 29هزارگزی جنوب خاوری شهداد. سر راه مالرو شهداد به کشیت. کوهستانی ، گرمسیر. دارای 50 تن سکنه. آب آن از رودخانه محصول آنجا خرما و غلات و حنا. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

پیرغیب. [غ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اربعه پائین ( سفلا ) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 85هزارگزی جنوب خاوری فیروزآباد. جلگه ، گرمسیر. دارای 76 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لیمو و خرما. شغل اهالی زراعت و باغداری. صنایع دستی گلیم بافی و راه آن مالرو و صعب العبور است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

پیرغیب. [ غ َ ] ( اِخ ) بیک تاش. برادر خلف بیک و حاکم استرآباد از جانب وی دراوایل قرن دهم هجری. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 395 ).

پیرغیب . [غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اربعه ٔ پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 85هزارگزی جنوب خاوری فیروزآباد. جلگه ، گرمسیر. دارای 76 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و لیمو و خرما. شغل اهالی زراعت و باغداری . صنایع دستی گلیم بافی و راه آن مالرو و صعب العبور است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


پیرغیب .[ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 20هزارگزی کرمانشاه و 1500 گزی کنشت . دامنه ، سردسیر. دارای 200 تن سکنه . آب آن ازسراب کنشت . محصول آنجا غلات و عدس و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


دانشنامه عمومی

پیرغیب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پیرغیب (تویسرکان)
پیرغیب (قیر و کارزین)


کلمات دیگر: