بيدار کردن , بيدار شدن
اصح
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
صحیح تر، درست تر، راست تر، سالم تر
( صفت ) صحیح تر راست تر درست تر .
( صفت ) صحیح تر راست تر درست تر .
فرهنگ معین
(اَ صَ حّ ) [ ع . ] (ص تف . ) صحیح تر، درست تر.
لغت نامه دهخدا
اصح. [ اَ ص َح ح ] ( ع ن تف ) صحیح تر. درست تر و تندرست تر. ( ناظم الاطباء ). راست تر و تندرست تر. ( آنندراج ). سالم تر: و لیس بجمیع فارس هواء اصح من هواء کازرون. ( صورالاقالیم اصطخری ).
- امثال :
اصح من بیض النعام .
اصح من ذئب .
اصح من ظبی .
اصح من عیر ابی سیاره .
اصح من عیرالفلاة.
- اصح اقوال ؛ صحیح تر اقوال.
- امثال :
اصح من بیض النعام .
اصح من ذئب .
اصح من ظبی .
اصح من عیر ابی سیاره .
اصح من عیرالفلاة.
- اصح اقوال ؛ صحیح تر اقوال.
فرهنگ عمید
۱. صحیح تر، درست تر، راست تر.
۲. سالم تر.
۲. سالم تر.
کلمات دیگر: