کلمه جو
صفحه اصلی

پولک


مترادف پولک : پول خرد، فلس، صحیفه، صفحه

فارسی به انگلیسی

spangle, fish-scale, disc or disk, washer, confetti, chip, flake, gasket, sequin, tinsel, trumpery, fishscale, disc

sequin, spangle, fishscale, disc, washer, confetti


chip, flake, gasket, sequin, spangle, tinsel, trumpery, washer


فرهنگ اسم ها

اسم: پولک (دختر) (فارسی) (تلفظ: polak) (فارسی: پولَک) (انگلیسی: polak)
معنی: فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است، دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود

مترادف و متضاد

aglet (اسم)
نوک فلزی بند کفش، جوجهء عقاب یا شاهین، پولک، کویچ، زالزالک

aiglet (اسم)
نوک فلزی بند کفش، جوجهء عقاب یا شاهین، پولک، کویچ

dag (اسم)
نوک فلزی بند کفش، پولک

confetti (اسم)
پولک، شیرینی، کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها

sequin (اسم)
پولک

spangle (اسم)
پولک، درخشش، پولک وسنگهای بدلی زینت لباس، هر چیز زرق و برقدار

washer (اسم)
پولک، واشر، ماشین لباسشویی، رختشوی، شستشو کننده

disc (اسم)
پولک، دایره، قرص، دیسک، صفحه، گرده

tinsel (اسم)
پولک، نقده

shale (اسم)
پولک، پوشش، شوره سر، سنگ نفت زا، سنگ رست

squama (اسم)
پولک، فلس، ساختمان فلس مانند

palette (اسم)
پولک، جعبه رنگ نقاشی

squamation (اسم)
پولک، بشکل فلس، پوشش فلسی شکل حیوانات

پول‌خرد، فلس


صحیفه، صفحه


۱. پولخرد، فلس
۲. فلس
۳. صحیفه، صفحه


فرهنگ فارسی

( اسم )پل کوچک( سرپولکمحله ای در تهران ).

فرهنگ معین

(لَ ) (اِمصغ . ) ۱ - پول خرد. ۲ - دایره های کوچک فلزی به رنگ های مختلف که زنان به جامه های خود بدوزند. ۳ - فلس ماهی .

لغت نامه دهخدا

پولک. [ ل َ ] ( اِ مصغر ) مصغر پول. پول خرد. پول کوچک. || مصغر پول ، پل. پل کوچک : سرپولک نام محله ای از طهران. || صفیحه. صفحه کوچک مدور. || جای کلید قفلهای مغزی و پشتی. || فلوس ماهی. ( آنندراج ). || دنده سیر. || پشیزه. پشیزه فلزین. زرک. نقده. فلس . فلوس. پشیزه از برنج و مس و جز آن. حرشف. || پشیزه زرین یا سیمین یا از جنسی دیگر که بر جامه دوختندی یا بر روی عروس چسبانیدندی. چیزی از فلز برنج برنگ زر به اندازه عدس و سوراخی در میان که از آن جامه ها را زینت می داده اند به دوختن آن در جامه بصور و اشکال گوناگون.

فرهنگ عمید

۱. پول خُرد.
۲. (زیست شناسی ) هریک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره داران مانند ماهی ها را می پوشاند، فلس.
۳. دایره های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس های زنانه و چیزهای دیگر می دوزند.
پُل کوچک.

۱. پول خُرد.
۲. (زیست‌شناسی) هریک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره‌داران مانند ماهی‌ها را می‌پوشاند؛ فلس.
۳. دایره‌های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس‌های زنانه و چیزهای دیگر می‌دوزند.


پُل کوچک.


دانشنامه عمومی

پولک می تواند به موارد زیر اشاره کند:
پولک (کالبدشناسی)، بخشی از دستگاه پوششی بدن جانداران
پولک تزئینی، دایره های دیسک مانند که برای تزئین به کار می روند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پولک به فلس موجود در بدن ماهی گفته می شود که از آن به مناسبت در باب های صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن به میان آمده است.
وجود پولک در ماهی نشانه ی حلال گوشت بودن آن است؛ بدین معنا که خوردن ماهی پولک دار حلال و ماهی بی پولک، حرام است. ماهی ای که حتّی اطراف دم یا سر او پولک دارد یا کسی بداند پولک داشته ولی بر اثر ساییدن به چیزی ریخته است محکوم به حلّیت است.


گویش مازنی

/poolek/ دکمه

دکمه


جدول کلمات

فلس

پیشنهاد کاربران

Squamation

جیمز ناکس پولک ( به انگلیسی: James K. Polk ) ( زاده ۱۷۹۵ - مرگ ۱۸۴۹م ) یازدهمین رئیس جمهور آمریکا از حزب دموکرات که مابین سال های ۱۸۴۵ تا ۱۸۴۹ میلادی ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشت.

پولک ( polk ) ، خاک رس نرم که با باد پخش می شود. واژه ای در گویش فارسی جیرف

پولک یا پلک polk در منطقه بم و اطراف آن به معنی خاک نرم رس و شوره زار نرم میباشد که توسط عبور حیوانات یا خودرو ها یا عابرین نرم شده و به هوا برخیزد با کوچکترین بادی


کلمات دیگر: