مترادف ممتاز : برگزیده، زبده، منتخب، نخبه، سرآمد، برجسته، متمایز، چشمگیر، مشخص، عالی، برتر، خوب، اعلا، نفیس، مرغوب، متشخص، مشهور، مهم، شاخص
برابر پارسی : گزیده، برتر، سرآمد، والا
distinguished, excellent
classic, cordon bleu, eminent, excellent, exquisite, first-class, grand, imperial, pre-eminent, preeminent, preference, premium, prime, sterling, superfine, superior, thoroughbred
عالي , ممتاز , بسيارخوب , شگرف
(تلفظ: momtāz) (عربی) دارای امتیاز ، برتر ، برجسته ؛ عالی ، خوب ، مرغوب ؛ مشخص ، جدا ، متمایز ؛ (در قدیم) مشهور .
برگزیده، زبده، منتخب، نخبه
سرآمد، برجسته
متمایز، چشمگیر، مشخص
عالی، برتر، خوب
اعلا
نفیس، مرغوب
متشخص، مشهور، مهم
شاخص
۱. برگزیده، زبده، منتخب، نخبه
۲. سرآمد، برجسته
۳. متمایز، چشمگیر، مشخص
۴. عالی، برتر، خوب
۵. اعلا
۶. نفیس، مرغوب
۷. متشخص، مشهور، مهم
۸. شاخص
درجهای که نشاندهندۀ بهترین کیفیت است
ممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) میرزا اسماعیل خان . رجوع به ممتازالدوله شود.
علی قرط اندکانی .
عطار.
سعدی .
سعدی .
سعدی .
(از تذکره ٔ صبح گلشن ص 452).
فرینه