کلمه جو
صفحه اصلی

گوهرین

فارسی به انگلیسی

intrinsic, substantive

فرهنگ اسم ها

اسم: گوهرین (دختر) (فارسی) (تلفظ: go (w) harin) (فارسی: گوهرین) (انگلیسی: goharin)
معنی: منسوب به گوهر، از گوهر، گوهری، ( گوهر + ین / in ـ/ ( پسوند شباهت ) )، مرصع، آراسته به گوهر، جواهرنشان

(تلفظ: go(w)harin) (گوهر + ین / in ـ/ (پسوند شباهت)) ، منسوب به گوهر ، از گوهر ، گوهری‌ ، مرصع ، آراسته به گوهر .


فرهنگ فارسی

منسوب به گوهر، دارای گوهر، مزین به جواهر
( صفت ) منسوب به گوهر : ۱ - دارای گوهر : چشم. صلب پدر چون شد بکاریز رحم زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من . ( خاقانی ) ۲ - مزین بجواهر مرصع به در : و اگر بخواهی اسب بازین و ساز گوهرین و مرواریدین و زرین و یاقوتین بیرون آید .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص نسب . ) منسوب به گوهر. ۱ - دارای گوهر. ۲ - مزین به جواهر.

لغت نامه دهخدا

گوهرین. [ گ َ / گُو هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به گوهر. از گوهر. گوهری :
چشمه صلب پدر چون شد به کاریز رحم
زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من.
خاقانی.
|| مرصع. آراسته به گوهر :
همه گوهرین ساز و زرین ستام
بلورین طبق بلکه بیجاده جام.
نظامی.
بساطی گوهرین در وی بگستر
بیار آن کرسی شش پایه زر.
نظامی.
بجز گوهرین جام و زرین عمود
به خروار عنبر به انبار عود.
نظامی.

فرهنگ عمید

دارای گوهر، مزّین به جواهر.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۲۹°۳۰′۳۲″ شمالی ۵۶°۲۰′۴۰″ شرقی / ۲۹٫۵۰۸۸۹°شمالی ۵۶٫۳۴۴۴۴°شرقی / 29.50889; 56.34444
گوهرین، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بافت در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان گوغر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.


کلمات دیگر: