مترادف کوهان : برآمدگی، سلیل، قوز، گوژ، پروین، ثریا
کوهان
مترادف کوهان : برآمدگی، سلیل، قوز، گوژ، پروین، ثریا
فارسی به انگلیسی
(camel's) hump
hump
مترادف و متضاد
قلنبه، ظن، قوز، کوهان، گوژ، فشار با ارنج، احساس وقوع امری در اینده
قوز، پیاده روی، کوهان، گوژ، برامدگی گرد
برآمدگی، سلیل، قوز، گوژ
پروین، ثریا
۱. برآمدگی، سلیل، قوز، گوژ
۲. پروین، ثریا
فرهنگ فارسی
بر آمدگی پشت شترکه ازپیه وچربی انباشته شده
( اسم ) ۱ - قسمت بر آمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است : افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان . یا کوهان ثور . ۱ - بر آمدگی پشت گاو . ۲ - پروین ثریا .
( اسم ) ۱ - قسمت بر آمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است : افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان . یا کوهان ثور . ۱ - بر آمدگی پشت گاو . ۲ - پروین ثریا .
فرهنگ معین
[ په . ] (اِ. ) برآمدگی پشت شتر.
لغت نامه دهخدا
کوهان . (اِ) به معنی زین اسب است . (برهان ). در برهان گفته به معنی زین اسب است . (آنندراج ) (انجمن آرا). زین اسب . (ناظم الاطباء). || آنچه از پشت شتر و گاو برآمده هم کوهان می گویند، لیکن به طریق مجاز. (برهان ). آنچه بر پشت شتر و گاو برآید هم بر طریق مجاز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). حدبه و برآمدگی پشت شتر و گاو. (ناظم الاطباء). برآمدگی وبلندی پشت شتر و بلندی پشت و بلندی شانه ٔ گاو. (غیاث ). (از: کوه + ان ، پسوند نسبت ) مقایسه شود با پهلوی «کَئُفه »، «کفک » (کوه ، کوهان )، و مقایسه شود با کردی گوهان (پستان ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره ٔ حیوان است . (فرهنگ فارسی معین ). حدبی باشد از پشت شتر برآمده و گاومیش و نوعی گاو را. کوزی که بر پشت شتر است . سنام . عریکه . غارب . کتر. جبله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
همان اشتر که پوشیدش به دیبا باد نوروزی
خزانی باد پنهان کرد در محلوج کوهانش .
افزون ز که ، کوهان او، از عاج تر دندان او
از تیرها مژگان او از نوک سوفارش دهان .
گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی
کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب .
ناقه را چون ماه بر کوهان بود
نام چرخ مشتری فالش کنم .
برای توشه ٔ شب خوشه ٔ ثریا را
فلک ز گوشه ٔ کوهان ثور کرد آونگ .
- کوهان اشتر ؛ کف الخضیب : و گروهی مر کف الخضیب را کوهان اشتر خوانند. (التفهیم ). رجوع به کف الخضیب شود.
- کوهان ثور ؛ برآمدگی پشت گاو را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- || به معنی پروین هم هست و آن چند ستاره ٔ کوچک باشد که به منزله ٔ کوهان است در ثور و آن یکی از منازل قمر است و به عربی ثریا خوانند. (برهان ) (آنندراج ). پروین یعنی چند ستاره ٔ کوچک در برج ثور که به منزله ٔ کوهان آن است و به تازی ثریا گویند. (ناظم الاطباء). ثریا. پروین .پرن . پرو. نرگسه ٔ چرخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
همان اشتر که پوشیدش به دیبا باد نوروزی
خزانی باد پنهان کرد در محلوج کوهانش .
ناصرخسرو.
افزون ز که ، کوهان او، از عاج تر دندان او
از تیرها مژگان او از نوک سوفارش دهان .
امیرمعزی .
گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی
کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب .
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ناقه را چون ماه بر کوهان بود
نام چرخ مشتری فالش کنم .
خاقانی .
برای توشه ٔ شب خوشه ٔ ثریا را
فلک ز گوشه ٔ کوهان ثور کرد آونگ .
؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کوهان اشتر ؛ کف الخضیب : و گروهی مر کف الخضیب را کوهان اشتر خوانند. (التفهیم ). رجوع به کف الخضیب شود.
- کوهان ثور ؛ برآمدگی پشت گاو را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- || به معنی پروین هم هست و آن چند ستاره ٔ کوچک باشد که به منزله ٔ کوهان است در ثور و آن یکی از منازل قمر است و به عربی ثریا خوانند. (برهان ) (آنندراج ). پروین یعنی چند ستاره ٔ کوچک در برج ثور که به منزله ٔ کوهان آن است و به تازی ثریا گویند. (ناظم الاطباء). ثریا. پروین .پرن . پرو. نرگسه ٔ چرخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کوهان . (اِخ ) دهی از بلوک کلاته ٔ دهستان مرکزی بخش میامی که در شهرستان شاهرود واقع است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کوهان . (اِخ ) دهی از دهستان براآن که در بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع است و 101 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کوهان . (اِخ ) دهی از دهستان کرون که در بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع است و 484 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کوهان . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان جمعآبرود که در بخش حومه ٔ شهرستان دماوند واقع است و 325 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کوهان. ( اِ ) به معنی زین اسب است. ( برهان ). در برهان گفته به معنی زین اسب است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). زین اسب. ( ناظم الاطباء ). || آنچه از پشت شتر و گاو برآمده هم کوهان می گویند، لیکن به طریق مجاز. ( برهان ). آنچه بر پشت شتر و گاو برآید هم بر طریق مجاز گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). حدبه و برآمدگی پشت شتر و گاو. ( ناظم الاطباء ). برآمدگی وبلندی پشت شتر و بلندی پشت و بلندی شانه گاو. ( غیاث ). ( از: کوه + ان ، پسوند نسبت ) مقایسه شود با پهلوی «کَئُفه »، «کفک » ( کوه ، کوهان )، و مقایسه شود با کردی گوهان ( پستان ). ( حاشیه برهان چ معین ). قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره حیوان است. ( فرهنگ فارسی معین ). حدبی باشد از پشت شتر برآمده و گاومیش و نوعی گاو را. کوزی که بر پشت شتر است. سنام. عریکه. غارب. کتر. جبله. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
همان اشتر که پوشیدش به دیبا باد نوروزی
خزانی باد پنهان کرد در محلوج کوهانش.
از تیرها مژگان او از نوک سوفارش دهان.
کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب.
نام چرخ مشتری فالش کنم.
فلک ز گوشه کوهان ثور کرد آونگ.
- کوهان ثور ؛ برآمدگی پشت گاو را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- || به معنی پروین هم هست و آن چند ستاره کوچک باشد که به منزله کوهان است در ثور و آن یکی از منازل قمر است و به عربی ثریا خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). پروین یعنی چند ستاره کوچک در برج ثور که به منزله کوهان آن است و به تازی ثریا گویند. ( ناظم الاطباء ). ثریا. پروین.پرن. پرو. نرگسه چرخ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کوهان. [ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جمعآبرود که در بخش حومه شهرستان دماوند واقع است و 325 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
کوهان. ( اِخ ) دهی از بلوک کلاته دهستان مرکزی بخش میامی که در شهرستان شاهرود واقع است و 650 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
همان اشتر که پوشیدش به دیبا باد نوروزی
خزانی باد پنهان کرد در محلوج کوهانش.
ناصرخسرو.
افزون ز که ، کوهان او، از عاج تر دندان اواز تیرها مژگان او از نوک سوفارش دهان.
امیرمعزی.
گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب.
سوزنی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ناقه را چون ماه بر کوهان بودنام چرخ مشتری فالش کنم.
خاقانی.
برای توشه شب خوشه ثریا رافلک ز گوشه کوهان ثور کرد آونگ.
؟ ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کوهان اشتر ؛ کف الخضیب : و گروهی مر کف الخضیب را کوهان اشتر خوانند. ( التفهیم ). رجوع به کف الخضیب شود.- کوهان ثور ؛ برآمدگی پشت گاو را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- || به معنی پروین هم هست و آن چند ستاره کوچک باشد که به منزله کوهان است در ثور و آن یکی از منازل قمر است و به عربی ثریا خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). پروین یعنی چند ستاره کوچک در برج ثور که به منزله کوهان آن است و به تازی ثریا گویند. ( ناظم الاطباء ). ثریا. پروین.پرن. پرو. نرگسه چرخ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کوهان. [ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جمعآبرود که در بخش حومه شهرستان دماوند واقع است و 325 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
کوهان. ( اِخ ) دهی از بلوک کلاته دهستان مرکزی بخش میامی که در شهرستان شاهرود واقع است و 650 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
فرهنگ عمید
۱. برآمدگی پشت شتر که از پیه و چربی انباشته شده.
۲. برآمدگی روی شانۀ گاو.
۲. برآمدگی روی شانۀ گاو.
دانشنامه عمومی
کلیاتی در باره شتر، ترجمه دکتر احسان مقدس، سایت سازمان دامپزشکی کشور
به برجستگی بزرگی که بر پشت بدن شتر است کوهان گفته می شود.
شترهای خاورمیانه دارای یک کوهان هستند و شترهای باختر (بومی آسیای میانه) دارای دوکوهان هستند. شترهای باختری را شترهای دوکوهانه هم می گویند.
بر خلاف باور همگانی، کوهان ها محل ذخیره آب در بدن شتر نیستند. کوهان ها ذخیره گاه نوعی بافت چرب هستند و آب در خون شتر ذخیره می شود.با این حال، بافت چرب کوهان ها زمانی که وارد عمل سوخت وساز می شوند نه تنها انرژی زیادی تولید می کنند بلکه پس از واکنش با اکسیژن هوا تولید آب هم می کنند. هر ۱۰۰۰ گرم از این بافت پس از تبدیل، ۱٫۱۱۱ گرم آب تولید می کند.
به برجستگی بزرگی که بر پشت بدن شتر است کوهان گفته می شود.
شترهای خاورمیانه دارای یک کوهان هستند و شترهای باختر (بومی آسیای میانه) دارای دوکوهان هستند. شترهای باختری را شترهای دوکوهانه هم می گویند.
بر خلاف باور همگانی، کوهان ها محل ذخیره آب در بدن شتر نیستند. کوهان ها ذخیره گاه نوعی بافت چرب هستند و آب در خون شتر ذخیره می شود.با این حال، بافت چرب کوهان ها زمانی که وارد عمل سوخت وساز می شوند نه تنها انرژی زیادی تولید می کنند بلکه پس از واکنش با اکسیژن هوا تولید آب هم می کنند. هر ۱۰۰۰ گرم از این بافت پس از تبدیل، ۱٫۱۱۱ گرم آب تولید می کند.
wiki: کیلان که در دهستان جمع آبرود از توابع شهرستان دماوند واقع می باشد.
این محل در گذشته روستایی بوده است در نزدیکی شهر کیلان که با توسعه تدریجی شهر کیلان به عنوان یک محله به محلات شهر کیلان اضافه شده است.
در روستای کوهان عده ای به تولید جاجیم اشتغال دارند. جاجیم بافی و کار در کارگاه های تولید جاجیم از شغل های مردم این محله می باشد. حوله بافی و تولید نوعی حوله ابریشمی در اندازه های مختلف نیز در این محله رایج است.
بافتن چادرشب در اندازه های مختلف و برای مصارف متفاوت به صورت یک شغل خانگی در این روستا جریان دارد و شاغلین در این صنعت عمدتاً زنان و دختران خانه دار می باشند.
این محل در گذشته روستایی بوده است در نزدیکی شهر کیلان که با توسعه تدریجی شهر کیلان به عنوان یک محله به محلات شهر کیلان اضافه شده است.
در روستای کوهان عده ای به تولید جاجیم اشتغال دارند. جاجیم بافی و کار در کارگاه های تولید جاجیم از شغل های مردم این محله می باشد. حوله بافی و تولید نوعی حوله ابریشمی در اندازه های مختلف نیز در این محله رایج است.
بافتن چادرشب در اندازه های مختلف و برای مصارف متفاوت به صورت یک شغل خانگی در این روستا جریان دارد و شاغلین در این صنعت عمدتاً زنان و دختران خانه دار می باشند.
wiki: کوهان (کیلان)
پیشنهاد کاربران
کوهان
برامدگی پشت شتر
برامدگی پشت شتر
سنام
هود
( واحدشمارش شتر )
برآمدگی پشت شتر
یک کوهان شتربجای یک نفرشتر ( نفرعربی )
برآمدگی پشت شتر
یک کوهان شتربجای یک نفرشتر ( نفرعربی )
کوهان : ان آخر این کلمه پسوند خصلت است ودرمجموع کوهان به معنای شبیه به کوه بودن است.
کلمات دیگر: