کلمه جو
صفحه اصلی

کوسه


مترادف کوسه : بی ریش، کم ریش، ماهی، نون

فارسی به انگلیسی

scraggly


sea-devil thin, thin-bearded, hammer-less, thin-bearded man, man-eating shark, man-eater, scraggly, [man.] thin - bearded, [gun.] hammerless

shark, thin - bearded


مترادف و متضاد

۱. بیریش، کمریش
۲. ماهی، نون


بی‌ریش، کم‌ریش


ماهی، نون


فرهنگ فارسی

مردی که فق زنخش موی داشته باشدوگونه هایش بیموباشد، کوسج نیزگفته شده
۱ - ( صفت ) کسی که در چانه و زنخ بیش از چند موی نداشته باشد . یا کوسه و ریش پهن . امور متضاد دو چیز مخالف : مگر نه اینکه باو گفته بود که بی قید و شرط دوستش دارد ? پس دیگر صیغه چه معنی داشت ? کوسه و ریش پهن در کجا دیده شده است ۲ ? - کسی که در دهانش ۲۸ دندان باشد . ۳ - ( اسم ) شکل پنجم از اشکال رمل فرح

فرهنگ معین

(س ) (ص . ) ۱ - مردی که ریش نداشته باشد. ۲ - شکل پنجم از اشکال رمل ، فرح .

لغت نامه دهخدا

کوسه . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بوکان که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 272 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کوسه . [ س َ / س ِ ] (اِخ ) از ایلهای کرد و دارای 40 خانوار است و در سقز و سیاه کوه مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 62).


کوسه . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جیرستان که در بخش باجگیران شهرستان قوچان واقع است و 347 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


کوسه. [ س َ / س ِ ] ( ص ) معروف است یعنی شخصی که او را در چانه و زنخ زیاده بر چند موی نباشد. ( برهان ) ( آنندراج ). کسی که وی را در چانه موی نباشد و یا چند موی بیش نبود. ( ناظم الاطباء ). کسی که بعد از وقت برآمدن ریش موی ریش او نروییده باشد. ( غیاث ). در کردی کوسِه ، در ترکی و عربی نیز آمده و معرب آن کوسج. ( از حاشیه برهان چ معین ). معرب آن کوسج. تنک ریش. سوک ریش. کم ریش. آنکه ریش سخت تنک دارد. آنکه بر عارضها موی ندارد یا سخت کم دارد. اَثَطّ. ثَطّ. اَزَط. مقابل لحیانی و ریشو و ریش تپه و بلمه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). سِناط. ( دهار ). سِناط یا سُناط. سَنوط. ( از منتهی الارب ) :
گر کند کوسه سوی گور بسیچ
جده جز نوخطش نخواند هیچ.
سنائی.
کوسه ای کم ریش دلی داشت تنگ
ریش کنان دید دو کس را به جنگ.
نظامی.
چو کوسه همه پیر کودک سرشت
به خوبی روند ارچه هستند زشت.
نظامی.
بلمه ای ، هان تا نگیری ریش کوسه در نبرد
هندویی ، ترکی میاموز آن ملک تمغاج را.
مولوی.
- کوسه و ریش پهن ؛ امور متضاد. دو چیز مخالف. ( فرهنگ فارسی معین ). دو امر گردنیامدنی. متناقضین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- امثال :
کوسه پی ریش رفت بروت نیز بر سر آن نهاد. ( امثال و حکم ج 3 ص 1246 ).
هرکه به فکر خویش است کوسه به فکر ریش است . ( امثال و حکم ج 4 ص 1952 ).
|| به مجاز، کوچک. کم. اندک :
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خرد کوسه بود.
ادیب صابر.
|| شخصی که در دهانش بیست وهشت دندان باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). شخصی که در دهانش بیست وهفت دندان باشد و معرب آن کوسج است. ( آنندراج ). و رجوع به کوسج شود. || ( اِ ) نام شکل پنجم هم هست از اشکال رمل و آن را فرح خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). شکلی از اشکال رمل که به تازی فرح گویند. ( فرهنگ رشیدی ). شکل پنجم از اشکال رمل. ( ناظم الاطباء ). || معرب آن کوسج است ، یکی از انواع ماهیان خطرناک و درنده است که برخی از گونه های آن در خلیج فارس و شط کارون وجود دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). گونه ای ماهی عظیم الجثه غضروفی از راسته سلاسین ها که بدنی طویل و استوانه ای و فربه و سنگین دارد. حیوانی است چابک و قوی و درنده و منحصراً گوشتخوارو برخی گونه هایش ممکن است تا 13 متر طول پیدا کنند.این جانور در فکین خود و در داخل دهان دارای یک سلسله دندانهای مخروطی نوک تیز و بسیار برنده است. سخت ترین اجسام را به آسانی و سرعت قطع می کند و چون بسیار سبع و خونخوار است به اکثر حیوانات دریایی و همچنین شناگران حمله می کند و به سرعت دست یا پا و یا هر جای دیگر بدن را که مورد حمله قرار دهد می برد. بسیار دیده شده که صیادان و قایقرانانی که در دریای محل زندگی این حیوان بدون توجه یک لحظه دست خود را به طرف آب دریا برده اند، مورد حمله کوسه قرار گرفته اند دستشان قطع شده است. کوسه ماهی در آب بسیار سریع شنا می کند و ضمناً شنا کردنش آرام است به طوری که با وجود عظمت جثه اش تولید موج و حرکتی غیرعادی در آب دریا نمی کنداز این جهت خطرش بیشتر است چون بغتة شناگران را در دریا غافلگیر می کند. گونه ای از کوسه ماهی در خلیج فارس فراوان است که حداکثر طول افراد آن بین 1/5 تا 2 متر است ، ولی دارای جثه ای سنگین و بسیار درنده است. ماهی کوسه. کوسه ماهی. ( فرهنگ فارسی معین ذیل ماهی ). کوسج. نام قسمی زیانکار که آدمی و دیگر حیوانات را باآلت قطاعه خویش ببرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): هرگز در او ماران کشنده و کژدم و شیر و ببر و سباع و حشرات موذیه نباشند چون ماران سجستان و هندوستان و کژدم نصیبین و قاشان... و رتیلا و کیک اردبیل و سباع عرب و تمساح مصر و کوسه بصره... ( تاریخ طبرستان ). رجوع به کوسج شود.

فرهنگ عمید

مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسج.
نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز، آرواره های قوی، و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی.

مردی که فقط چانه‌اش مو داشته باشد و گونه‌هایش بی‌مو باشد؛ کوسج.


نوعی ماهی بزرگ با دندان‌های تیز، آرواره‌های قوی، و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می‌کند؛ کوسه‌ماهی.


دانشنامه عمومی

† سیموریدا
شش کمان سانان (Hexanchiformes)
خاردارکوسه سانان (Squaliformes)
اره کوسه سانان (Pristiophoriformes)
فرشته کوسه سانان (Squatiniformes)
شاخدارکوسه سانان (Heterodontiformes)
کوسه نهنگ سانان (Orectolobiformes)
زمین کوسه سانان (Carcharhiniformes)
کوسه سانان (Lamniformes)
کوسه یا کوسه ماهی، یکی از آبزیان نسبتاً بزرگ است. اقیانوس ها بیش از ۲۰ هزار گونه از ماهیها را در خود جای داده اند که از این تعداد نزدیک به 385 گونه، کوسه هستند. مدت ها پیش از به وجود آمدن دایناسورها، کوسه ها فرمانروای آب ها بودند. آن ها نخستین بار بیش از ۴۰۰ میلیون سال پیش شکل گرفتند و در ۱۰۰ میلیون سال اخیر به ندرت دستخوش تغییر و دگرگونی شده اند.
این شکارچیان با خوردن موجودات ضعیف و زخمی، در بالای چرخه غذایی دریایی قرار می گیرند. آن ها با این کار به حفظ تعادل در سیستم طبیعت کمک می کنند.از معروفترین کوسه ها می توان به کوسه بزرگ سفید، کوسه ببری و کوسه سرچکشی اشاره کرد.
کوسه ها دستگاه هایی هستند که برای شکار تنظیم شده اند. آن ها که متکی به حس شنوایی ویژه شان برای گرفتن شکار هستند، می توانند لرزش صدا را در فاصله ای بیش از ۳،۰۰۰ پا تشخیص دهند. کوسه ها به ویژه به لرزشهای با بسامد پایین که از سوی شکار پخش می شوند، حساسند. لرزش صدای بلندگوها که مانند صدای ماهی زخمی است، کوسه ها را به حالت دیوانگی و از خود بیخودشدگی می برد. هرچه که کوسه به شکار نزدیک تر می شود، حس بویایی اش بیشتر به کار می افتد. کوسه ها می توانند یک قطرهٔ خون را در ۲۵ گالن آب تشخیص دهند.

دانشنامه آزاد فارسی

کوسه (shark)
هر یک از اعضای راسته های مختلف ماهیان غضروفی، از ردۀ ماهیان غضروفی. در سراسر اقیانوس های جهان یافت می شوند. حدود ۴۰۰ گونه کوسۀ شناخته شده وجود دارد. دارای پوستی زبر و طوسی رنگ اند که با فلس هایی کوچک و دندان مانند پوشیده شده است. بدن کوسه ماهی ها در برابر جریان آب مقاوم است. باله های سینه ای جانبی، بالۀ پشتی مرتفع، و دم چنگالی و دارای لوپ بالایی بزرگ است. در هر طرف سر نوک تیزِ جانور، پنج شکاف آبششی مشاهده می شود. دندان کوسه ها پیوسته، و حتی قبل از تولد، می ریزد و جایگزین می شود. فاصلۀ جایگزینی دندان ها ممکن است هفتگی باشد. بیشتر کوسه ها گوشت خوارند و تعداد اندکی از آن ها به انسان حمله می کنند. اندازه آن ها متغیر است. کوسۀ سفید بزرگ Carcharodon carcharias نُه متر، و کوسۀ نهنگ مانند پلانکتون خوار بی آزار Rhincodon typus پانزده متر طول دارند. تعداد نسبتاً اندکی از حملات کوسه به انسان منجربه مرگ شده است. بنابه تحقیقات، حملۀ کوسه ها به منظور جست وجوی غذا نیست بلکه آن ها سعی می کنند رقبا را از قلمرو خود دور کنند. سالانه حدود ۱۰۰ میلیون کوسه، به ویژه کرکوسه، برای مصرف گوشت، پوست و روغن شان کشته می شوند. برخی از گونه ها نظیر کوسۀ سفید بزرگ، کوسۀ ببری و کوسۀ سرچکشی در معرض خطر انقراض اند و کشتن آن ها از ژوئیه ۱۹۹۱ در آب های ایالات متحده ممنوع شده است. گونه های دیگر با سهمیه بندی میزان صید محافظت می شوند. در ۱۹۹۴، کنوانسیون بین المللی تجارت گونه های در معرض خطر انقراض (CITES) موافقت کرد تا تجارت کوسه بررسی شود. بالۀ ۹۰درصد کوسه های صید شده را می فروشند. تقریباً همۀ آن ها برای تهیه سوپ در آسیا مصرف می شود. بسیاری از کوسه ها «باله زنی» می شوند. بالۀ کوسه های زنده جدا می شود و سپس کوسه را به دریا باز می گردانند تا بمیرد. در ۱۹۹۳، باله زنی در آب های اقیانوس اطلس، در محدودۀ ایالات متحده، و در ۱۹۹۴ در کانادا ممنوع شد. بیشتر کوسه ها عمری طولانی دارند و تا حدود ۳۰سالگی به سن بلوغ نمی رسند، همچنین این ماهی تعدادی اندک نوزاد به وجود می آورد که میزان مرگ ومیر آن ها نیز بالاست، بنابراین کوسه ها در برابر میزان بالای صید قادر به ایستادگی نیستند و در حال ازبین رفتن اند. چشم های کوسه ها فاقد تیزبینی و درک رنگ ها، ولی بسیار حساس به نور است. حس بویایی کوسه ها به حدی دقیق است که گنجایش ۳/۱ مغز آن ها به تفسیر سیگنال های بویایی اختصاص یافته است. کوسه از فاصلۀ یک کیلومتری خون را در آب تشخیص، و به بار الکتریکی ای که از دیگر جانوران خارج می شود پاسخ می دهد. طول کرکوسه Cetorhinus maxius در دریاهای معتدل به ۱۲ متر می رسد، این جانور فقط از جانداران دریایی تغذیه می کند. کوسۀ نهنگ مانند بزرگ ترین ماهی زنده است. کوسه ها میلیون ها سال بی تغییر مانده اند. کوسۀ ماقبل تاریخ مگالودون بزرگ ترین ماهی بوده است. طول آن ۱۷ متر، و وزن اش حدود ۶۵ تن بود. نسل این ماهی یک تا سه میلیون سال قبل منقرض شد. کوسه کیسۀ هوا ندارد، بنابراین همواره باید در حرکت باشد وگرنه به پایین آب فرو می رود. در ایران، یک گونه کوسه در آب های جنوبی با نام Corcharhinus leucas زیست می کند. این کوسه سه متر طول دارد و از ماهی تغذیه می کند.

گویش مازنی

مرد کم ریش یا کاملا بی ریش


۱احشامی که بیضه ی کوچک دارند ۲ناقص،معیوب ۳بی مو


/koose/ مرد کم ریش یا کاملا بی ریش & احشامی که بیضه ی کوچک دارند - ناقص، معیوب ۳بی مو

گویش بختیاری

1. کوسه؛ 2. مرد بىریش.


واژه نامه بختیاریکا

( کوسِه ) شخص ورازنیده در آیین هل هل کوسه. کنایه از انسان بی ارزش و نا مودب و پر هیاهو و دلقک

پیشنهاد کاربران

نام دعای باران در ایل لر بختیاری *هل هل کوسه*

در زبان لری بختیاری به معنی
طلب باران. دعای باران
Koseh

لقبی طنزآمیز برای علی اکبر هاشمی رفسنجانی که بلافاصله بعد از انقلاب ١٣٥٧ ابداع گردیده و مورد استفاده لطیفه پردازان قرار گرفت٠

کوسه، کاسه، کیسه، کوئسا ساق قال. . . کوس=طبل بزرگ که جار چیان در موقع کوچ عشایر می زنند. در فارسی برای آلت تناسلی و ادرار ومدفوع کلمه ایی ندارند. به خاطر آن از کلمات تورکی استفاده کرده وشان ومنزلت کلمات تورکی را از بین برده اند . مثلا کوس زنان=ته بیل زنان ، کرده اند. کوس زنان=آلت تناسلی زنان

تنک ریش. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) کسی که ریشش نازک بوده و انبوه نباشد. ( ناظم الاطباء ) . کوسه. کوسج. خفیف اللحیة. زبرقان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.

بمبک


کلمات دیگر: