ربذه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ربذة. [ رَ ب َ ذَ ] (اِخ ) نام جایی بر چهار منزل از مدینه که خاک ابوذر غفاری آنجاست ، و از آن موضع است موسی ربذی ابن عبیده و هر دو برادرش عبداﷲ ربذی و محمد ربذی . (منتهی الارب ). در معجم البلدان آمده : در اوایل قرن چهارم هجری در جنگهای قرمطیان ویران شد. این قریه در سه میلی مدینه در راه حجاز وقتی که از فید بسوی مکه میروی قرار دارد. (از معجم البلدان ج 4). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و عقدالفرید ج 1 ص 284 و ج 5 ص 40 و 63 و 166 و 167 و نزهة القلوب ج 3 ص 168 و مجمل التواریخ و القصص ص 283 و 444 و 460 شود.
ربذة. [ رَ ب ِ ذَ ] (ع ص ) لثة ربذة؛ بن دندان کم گوشت . ج ، رَبِذات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ربذة. [ رِ ذَ ] (ع اِ) مرد بی خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سربند شیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پشم پاره ٔ رنگین که بگوش و گردن شترو غیر آن آویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پارچه ٔ زن حائض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هر پلیدی . ج ، رِبَذ، رِباذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || رکوی که زرگران پیرایه را به وی مالند تا روشن شود. ج ، رِبَذ، رِباذ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ربذة. [رَ ب َ ذَ ] (ع اِ) پشم پاره ای که قطران به وی مالند بر شتر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رکوی که زرگران پیرایه را به وی مالند تا روشن شود. || چابُق تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شدت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ربذة. [ رَ ب ِ ذَ ] ( ع ص ) لثة ربذة؛ بن دندان کم گوشت. ج ، رَبِذات. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
ربذة. [رَ ب َ ذَ ] ( ع اِ ) پشم پاره ای که قطران به وی مالند بر شتر. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رکوی که زرگران پیرایه را به وی مالند تا روشن شود. || چابُق تازیانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || شدت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
ربذة. [ رَ ب َ ذَ ] ( اِخ ) نام جایی بر چهار منزل از مدینه که خاک ابوذر غفاری آنجاست ، و از آن موضع است موسی ربذی ابن عبیده و هر دو برادرش عبداﷲ ربذی و محمد ربذی. ( منتهی الارب ). در معجم البلدان آمده : در اوایل قرن چهارم هجری در جنگهای قرمطیان ویران شد. این قریه در سه میلی مدینه در راه حجاز وقتی که از فید بسوی مکه میروی قرار دارد. ( از معجم البلدان ج 4 ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و عقدالفرید ج 1 ص 284 و ج 5 ص 40 و 63 و 166 و 167 و نزهة القلوب ج 3 ص 168 و مجمل التواریخ و القصص ص 283 و 444 و 460 شود.
دانشنامه عمومی
امروزه این شهر در ۱۰۰ کیلومتر جنوب شرق حناکیه و در ۲۰۰ کیلومتر شرق مدینه واقع شده است.
دانشنامه آزاد فارسی
دهکده ای در مدینه بر سر راه مکّه. وقتی ابوذر غفاری به عثمان و اعمال خلاف سنت وی اعتراض کرد، به این منطقه تبعید شد. ظاهراً در این زمان ربذه دهی مخروبه یا متروکه بوده است؛ چراکه ابوذر از وضعیت آن جا به بدی سخن گفته و آن جا را محلی بدون آبادانی و سایه توصیف کرده است. ربذه بعدها به منطقه ای آباد و زیبا تبدیل شد، چندان که آن را از زیباترین منازل بین راه مکه می شمردند. در قرن ۴ق اهالی این شهر گرفتار جنگی طولانی با اهالی ضرید شدند و آن شهر را ترک کردند و بار دیگر این شهر تخریب شد (۳۱۹ق). قبر ابوذر غفاری در این منطقه است.
دانشنامه اسلامی
ربذه در سال ۳۱۹ق در جریان درگیری مردمانش با قرامطه رو به نابودی رفت. از این رو تردیدهایی در مورد مکان دقیق آن وجود دارد.
ربذه نام مکان های مختلفی بوده که مهم ترین آن ها روستایی از توابع مدینه است. این مکان با فاصله چهار شب راه از مدینه و در سه فرسخی این شهر در مسیر مکه قرار داشته است. برخی قدمت آن را به زمان جاهلیت برمی گردانند و بعد از اسلام از توقف گاه های حاجیان به شمار آمده است.
محمد محمدحسن شرّاب ، "فرهنگ اعلام جغرافیایی، تاریخی در حدیث و سیره نبوی"، ترجمه حمیدرضا شیخی (مطلب نقل شده از جمله اضافات محمدرضا نعمتی بر این کتاب است)