کلمه جو
صفحه اصلی

زخرف

فرهنگ فارسی

سوره ۴۳ قر آن . مکیه شماره آیات آن ۸۹ است .
زر، زیور، نقش ونگار، خوبی وزیبایی چیزی، آراسته
( اسم ) ۱ - طلا زر . ۲ - نقش و نگار زیور زینت ( ظاهری ) جمع زخارف .
پرنده ایست

فرهنگ معین

(زُ رُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - طلا، زر. ۲ - نقش و نگار.

لغت نامه دهخدا

زخرف. [ زُ رُ ] ( ع اِ ) کمال خوبی از هر چیزی. زخارف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). معنی اصلی زخرف ، کمال خوبی چیزی است و یا اینکه معنی اصلی آن زر است و این معنی متخذ از آن است.( از محیط المحیط ). کمال آراستگی و نیکویی هر چیز. ( ترجمه قاموس ). حسن ( نکویی ). ( دهار ) ( از نهایه ابن اثیر ). زخرف در آیه ٔ: «حتی اذا اخذت الارض زخرفها» ( قرآن 24/10 ) بمعنی کمال خوبی است یعنی تا آن زمان که زمین به کمال آرایش خود رسید. احتمال دیگر آن است که زخرف در این آیه بمعنی گیاهان رنگارنگ باشد. ( از تاج العروس ). || خوبی سخن به آرایش دروغ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). زخرف الکلام ؛ آرایش و نیکویی سخن را گویند. ( مهذب الاسماء ). زخرف از گفته ، نیکویی و زینت آن است به آراستن بدروغ. ( ترجمه قاموس ) ( از متن اللغة ). ابن اعرابی زخرف را در آیت : «زخرف القول غروراً» ( قرآن 112/6 ) بمعنی زیبایی سخن به آرایش دروغ و فریبنده دانسته و گفته است در جز این مورد، زخرف بمعنی طلا است ( ظاهراً در قرآن ). ( از لسان العرب ). || سخن باطل که بظاهر آراسته و درست نما باشد. و بدین معنی است در سوره انعام : «یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول ».( قرآن 112/6 )؛ یعنی اینان بیکدیگر اباطیلی آراسته ظاهر میگویند. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). باطل. ( کنزاللغة ) ( کشف اللغات ) ( قاموس عصری ، عربی - انگلیسی ). در وصیت پیغمبر ( ص ) به عیاش بن ابی ربیعه آمده است : «و لا کتاب زخرف »؛ یعنی کتاب تلبیس و فریب که حقیقت آن را تحریف کرده اند و این تحریف و تغییر را بوسیله آرایش و فریب پوشانده و زینت داده اند. ( از نهایه ابن اثیر ). رجوع به کشف الاسرار ج 3 ص 200 شود. || هر چیز تزویر کرده و خوب نمایی را که باطن نازیبای آن را بوسیله آرایش ظاهری پنهان کنند زخرف گویند. ( از دهار ). تزویر کرده. ( کنز اللغة ) ( کشف اللغات ) ( از لسان العرب ). || آراسته و آب دار از هر چیز. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). هر چه آراسته باشد. ( غیاث اللغات ). هر چه آراسته و آبدار باشد. ( کشف اللغات ). آراسته. ( فرهنگ نظام ) || زر. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی چ دبیرسیاقی ص 48 ) ( دهار ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء ). زخرف در اصل بمعنی زر است ویا در اصل بمعنی زینت و کمال خوبی است و سپس بدین مناسبت آن را بر زر اطلاق کنند. ( از محیط المحیط ). طلا و زر است. ( ترجمه قاموس ). زر معنی اصلی زخرف است. ( از متن اللغة ). ابن سیده گوید: معنی اصلی و اولی زخرف زر است سپس هر زیوری را زخرف خواندند، سپس باز هر چیز که تزویر و تدلیس در آن بکار رفته و ظاهری آراسته و فریبنده برای آن ساخته شده باشد، زخرف خوانده اند.( از لسان العرب ) : او یکون لک بیت من زخرف.( قرآن 93/17 )؛ یعنی تا تو را خانه ای بود زرین. ( از کشف الاسرار ج 5 ص 604 و 618 ). || زیور پیرایش شده ( ساخته شده ) است. و بدین مناسبت طلا را نیز زخرف گویند. «بیت من زخرف » ( قرآن 93/17 ) بمعنی خانه ای است از طلای پیراسته. ( از مفردات راغب ). || نقش و نگار زرین و بدین معنی است زخرف در این حدیث : «لم یدخل الکعبة حتی امر الزخرف فمحی »؛ یعنی ( پیغمبر ص ) درون کعبة نرفت تا اینکه فرمان داد نقش و نگار را از ( در و دیوار ) کعبه محو کردند. ( از منتهی الارب ). زخرف در این حدیث بمعنی نقوش و تصاویری است که در آن وقت کعبه را بدان میآراستند و همه از طلا بود و پیغامبر اسلام ( ص ) فرمان داد جمله آنها را نابود کردند. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ). || آرایش. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی چ دبیرسیاقی ص 48 ) ( دهار ) ( مقدمه الادب زمخشری ) ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء ) ( کنزاللغة ). زینت. ( ترجمه قاموس ) ( از لسان العرب ). در کشف الاسرار آیه «حتی اذا اخذت الارض زخرفها» ( قرآن 24/10 ) چنین ترجمه شده است : تا زمین آرایش خویش را گرفت. ( کشف الاسرار ). || الوان نبات زمین. ج ، زخارف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از محیط المحیط ). گونه های گیاه از هر رنگ. ( دهار ) ( از متن اللغة ). انواع گیاهان زمین است از سرخ و زرد و سفید، و بدین معنی است زخرف در این آیه : «حتی اذا اخذت الارض زخرفها»؛ یعنی تا این که دریابد زمین زیبایی خود را از شکوفه ها و گل های رنگارنگ. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ). زخرف از زمین ، رنگهای گیاههای آن است. ( ترجمه قاموس ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به زخارف شود. || کشتی. ج ، زخارف . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به زخارف شود. || اثاثه خانه. ج ، زخارف. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || ( اِخ ) سوره چهل و سومین است از سوره های قرآن. مکی و دارای هشتاد و سه آیت است. پس از شوری و پیش از دخان قرار دارد. این سوره را از آن رو زخرف گویند که در یکی از آیات آن کلمه زخرف ( بمعنی زر ) بکار رفته است. ( از محیط المحیط ). میبدی آرد: این سورة الزخرف سه هزار و چهار صد حرف است و هشتصد و سی و سه کلمت و هشتاد و نه آیت ، جمله بمکه فرو آمد باتفاق مفسران... و در این سوره سه آیت منسوخ است. ( از کشف الاسرار ج 9 ص 51 ). || ( اِ ) راهی که در آب باشد. ( کشف اللغات ) ( کنزاللغة ). ج ، زخارف. رجوع به زخارف شود.

زخرف . [ زُ رُ ] (ع اِ) جانورکیست مانند مگس چهارپایه که بر آب میپرد. ج ، زخارف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشه ای است دارای پاهای بلند که میپرد و به پیش و پس میدود. و با توجه به توصیفی که اوس بن حجر در شعر خود از زخارف آورده تردیدی باقی نمی ماند در اینکه زخارف همان جانور است که نامهای فرنگی آن را در حاشیه ثبت کرده ایم . و مسلماً همین جانور است که خَیْتَعور و قَمَص نیز خوانده میشود. در لسان العرب در تعریف خیتعور چنین آمده : جانداری سیاه و خرد است بر سطح آب که هیچ لحظه ای درنگ نمیکند و پیوسته بر روی آب این طرف آن طرف میدود. و هم در آن کتاب در تفسیر قمص آمده : مگسی خرد یا پشه ای است که بر سطح آب می گردد - انتهی . و قمص خود مشتق است از قَمْص بمعنی جهیدن . (از معجم الحیوان ص 130). دمیری آرد: زخرف مگسی است خرد، دارای چهار پا بر سطح آب . ج ، زخارف . (از حیوة الحیوان ). رجوع به معجم الحیوان ص 262 و متن اللغةذیل خیتعور و قَمَص ، و زخارف در این لغت نامه شود.


زخرف . [ زُ رُ ] (ع اِ) پرنده ای است . و کراع ، زخارف در بیت اوس بن حجر را بدین معنی تفسیر کرده است (بیت اوس در ذیل زخارف نقل شد). (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).


فرهنگ عمید

۱. چهل وسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۹ آیه.
۲. [قدیمی] زیور، نقش و نگار، خوبی و زیبایی چیزی.
۳. [قدیمی] سخن بیهوده.
۴. [قدیمی] دروغ آراسته .
۵. [قدیمی] زر.

دانشنامه عمومی

سوره زُخْرُف سوره ۴۳ از قرآن است، ۸۹ آیه دارد و سوره ای مکی است. همانند سوره های مکی، مباحث این سوره پیرامون اعتقادات اساسی مسلمانان مانند توحید، معاد، نبوت، و داستان پیامبران، به ویژه ابراهیم، موسی، و عیسی است. این سوره به انتقاد از ارزش های حاکم بر افکار افراد بی ایمان می پردازد و نام آن نیز از آیهٔ ۳۵ آن گرفته شده است که در مورد ارزش های مادی و زُخْرُف (طلا و مانند آن) سخن می گوید.
ترجمهٔ فارسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زُخْرُفَ: زینت - بهجت- طلا (کلمه زخرف به معنای کمال زیبایی هر چیز است و از همین جهت طلا را هم زخرف میگویند )
معنی زُخْرُفَهَا: زینتش - کمال زیبایی اش (کلمه زخرف به معنای کمال زیبایی هر چیز است و از همین جهت طلا را هم زخرف میگویند )
ریشه کلمه:
زخرف (۴ بار)

«زخرف» در اصل، به معنای «زینت» و همچنین به معنای طلا که وسیله زینت است آمده، سپس به سخنان فریبنده که ظاهری زیبا دارد نیز «زخرف» و «مزخرف» گفته شده است. و این بدان جهت است که طلا یکی از فلزات معروف زینتی است; خانه های پر نقش و نگار را نیز «زخرف» می گویند، و همچنین سخنان پر آب و رنگ فریبنده را گفتار «مزخرف» می نامند.
«زخرف القول»: سخنان فریبنده است که ظاهری جالب و باطنی زشت و بد دارد.
زینت . راغب آن را زینت روکش گفته که نقش و نگار است و نیز آن را کمال حسن گفته‏اند (مجمع (اقرب) یعنی چون زمین زیبائی خود را گرفت و آراسته شد. . یعنی برای تو اطاقی باشد از طلا. ظاهراً مراد آن است که زینت آن از طلا باشد. طلا را به جهت کمال حسن زخرف گفته‏اند زخرف القول سخنی است باطل که ظاهر آن صدق و راست باطل که ظاهر آن صدق و راست می‏نماید . بعضی قول باطل و ظاهر الصدق را برای فریب القامی کند. آن به معنی مفعول (مزخرف) است. زخرف نام سوره چهل و سوم از قرآن است گوئی به مناسبت آیه 35 همان سوره، زخرف خوانده شده است «وَلِبُیُوتِهِمْ اَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِوُونَ وَ زُخْرُفاً» در مجمع گوید: زخرف کمال حسن شیی‏ء است و لذا به طلا و به نقوش و تصاویر زخرف گفته‏اند در حدیث است که «اِنَّهُ لَمْ یَدْخُلِ الْکَعْبَةَ حَتَّی اَمَرَ بِالزُّخْرُفِ فَنَحَّی» آن حضرت وارد کعبه نشد تا فرمود که تصاویر و نقوش را از آن کنار کردند. در مجمع گوید: «زُخْرُفاً» در آیه منصوب است با فعل مضمر یعنی «وَ جَعَلْنا لَهُمْ زُخْرُفاً» ولی شاید عطف باشد به «سُرُراً».

[ویکی فقه] زخرف (ابهام زدایی). زخرف ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره زخرف، چهل و سومین سوره قرآن کریم و از سوره های مکی• زخرف (فقه)، به معنای زینت و دارای کاربرد فقهی
...

[ویکی فقه] زخرف (فقه). زخرف به معنای زینت است وبرای تزیین بکار برده می شود.
زخرف درلغت به معنای زینت و نیز طلا آمده است.
← کاررد زخرف در فقه
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۳، ص۳۳۳-۳۳۵.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج ۴، ص ۲۳۲.
...

پیشنهاد کاربران

کتکوته

وقتی پتانسیل و ظرفیت درونی یک پدیده آخرین توان تولید خود را به نمایش می گذارد اما عقلاً کافی نیست و کوچک به نظر می رسد مزخرف است قول مزخرف دنیای مزخرف زر را نمایش می دهد و غیره


کلمات دیگر: