مترادف راشی : رشوه ده، رشوه دهنده، باج ده، پاره ده
متضاد راشی : رشوه ستان، رشوه گیر، مرتشی
رشوهده، رشوهدهنده، باجده، پارهده ≠ رشوهستان، رشوهگیر، مرتشی
راشی . (اِ) بژیشه ٔ کنجد در روغن نشسته . (مهذب الاسماء). ارده . و رجوع به ارده و بژیشه و بزیشه شود.
راشی . (ع ص ) پاره ده . پاره دهنده . رشوه ده . رشوه دهنده ، مقابل مرتشی یعنی رشوه خوار و رشوه گیر. (از یادداشت مؤلف ). پاره دهنده ، و فی الحدیث : لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش یعنی دهنده و گیرنده و سعی کننده در میان آنها. (آنندراج ) (منتهی الارب ). پاره و رشوه دهنده . (ناظم الاطباء). رشوت دهنده . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). به عربی رشوت دهنده را گویند و رشوه زری است که در ازای فتوی دهند و ستانند و سرجوش دیگ طمع ارباب شرع انور است . (لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ).