کلمه جو
صفحه اصلی

امان آباد

لغت نامه دهخدا

امان آباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مانه ٔ بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری مانه ، در جلگه واقع شده و گرمسیر است و 47 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصولش غلات و بنشن و پنبه و شغل مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


امان آباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 55 هزارگزی شمال خاوری فدیشه و یک هزارگزی شمال راه شوسه ٔ نیشابور به سبزوار. در جلگه واقع شده و هوایش معتدل است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و پنبه و بنشن و شغل مردم زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


امان آباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قُل جُق بخش شیروان شهرستان قوچان ، واقع در 6 هزارگزی شمال خاوری شیروان و 6 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ قوچان به شیروان . در جلگه واقع شده و هوایش معتدل است و 136 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و انگورو میوه و شغل مردم کشاورزی و قالیبافی است . گلاب کشی این ده معروف است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


امان آباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک ، واقع در 54 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین و 20 هزارگزی اراک . کوهستانی و سردسیر است و 1205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و بنشن و انگورو میوه و چغندرقند و شغل مردم کشاورزی و گله داری و قالیبافی است . مزرعه ٔ گنداب جزء این ده است و آثار بناهای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).



کلمات دیگر: