<hr> زوجه امپراتور، امپراتوریس، زوجه قیصر

زوجه امپراتور، امپراتوریس، زوجه قیصر

kaiserin

kaite

kaizen

kajillionaire

<hr> بدترین حکومت قانون ـ فقه : حکومت به دست بدترین اهالى

بدترین حکومت قانون ـ فقه : حکومت به دست بدترین اهالى

kakistocracy

kalamata

kalashnikov

kalbim

kaldı

<hr> معنی : سوپ کلم، کلم پیچ <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم برگ (brassica aleracea از گونه ی acephala و از خانواده ی crucifer - با کلم پیچ فرق دارد چون برگ های آن پراکنده اند و کله تشکیل نمی دهند)، (اسکاتلند) هرنوع کلم، هرنوع سبزی خوردن، آبگوشت کلم، آبگوشت سبزی، آش، kail : کلم پیچ

معنی : سوپ کلم، کلم پیچ معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم برگ (brassica aleracea از گونه ی acephala و از خانواده ی crucifer - با کلم پیچ فرق دارد چون برگ های آن پراکنده اند و کله تشکیل نمی دهند)، (اسکاتلند) هرنوع کلم، هرنوع سبزی خوردن، آبگوشت کلم، آبگوشت سبزی، آش، kail : کلم پیچ

kale

kale kimchi

kaleidic

<hr> معنی : لوله شکل نما، لوله اشکال نما <hr> معانی دیگر : (هرچیزی که شکل و رنگ آن زود تغییر می کند) دگرگون گر، متغیر، لوله ی شکل نما، (نوعی) شهر فرنگ، زیبانما، خوش نقش نما، تغییر پذیربودن

معنی : لوله شکل نما، لوله اشکال نما معانی دیگر : (هرچیزی که شکل و رنگ آن زود تغییر می کند) دگرگون گر، متغیر، لوله ی شکل نما، (نوعی) شهر فرنگ، زیبانما، خوش نقش نما، تغییر پذیربودن

kaleidoscope

kalen

kalepache

kalesa

kali linux

kalian

kalima

kaliscrima

kaliuretic

kalkosh

kalle pache

kallikrates

<hr> جمال وکمال، زیبایى، هر چه زیباست

جمال وکمال، زیبایى، هر چه زیباست

kalon

kalonji

kalopsia

kalp salınım

kamala harris

kaman

kameez is a long

kamelia

kamer

kameraden

<hr> معنی : خلبان ازجان گذشته ژاپنی <hr> معانی دیگر : وابسته به خودکشی فداکارانه، جانفشانانه، پیشمرگانه، (ژاپنی)، کامی کازی (خلبان فدایی که هواپیمای خود را پر از بمب کرده به کشتی دشمن می زند)، هواپیمای کامی کازی

معنی : خلبان ازجان گذشته ژاپنی معانی دیگر : وابسته به خودکشی فداکارانه، جانفشانانه، پیشمرگانه، (ژاپنی)، کامی کازی (خلبان فدایی که هواپیمای خود را پر از بمب کرده به کشتی دشمن می زند)، هواپیمای کامی کازی

kamikaze

kamineh

kampagne

kampuchea

kanashi

kandinsky

kane

kang

kang kozların şevgesd

<hr> معنی : کانگورو <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) کانگورو (از کیسه داران تیره ی macropodidae ـ بومی استرالیا)

معنی : کانگورو معانی دیگر : (جانورشناسی) کانگورو (از کیسه داران تیره ی macropodidae ـ بومی استرالیا)

kangaroo

<hr> (عامیانه)، دادگاه پوشالی، دادگاه غیرقانونی (که اصول دادگری و قوانین را زیرپا می گذارد)

(عامیانه)، دادگاه پوشالی، دادگاه غیرقانونی (که اصول دادگری و قوانین را زیرپا می گذارد)

واژه های حرف "k" - پیشنهاد کاربران