کأس

کئیب

کئیر

کا

<hr> مترادف کاینات : آفریده ها، پدیده ها، محدثات، موجودات، دنیا، هستی <hr> متضاد کاینات : مبدعات <hr> برابر پارسی : جهان هستی، چرخ، سپهر

مترادف کاینات : آفریده ها، پدیده ها، محدثات، موجودات، دنیا، هستی متضاد کاینات : مبدعات برابر پارسی : جهان هستی، چرخ، سپهر

کائنات

کائوچو

<hr> مترادف کاباره : بار، رستوران، مشروب فروشی، میخانه، میکده <hr> برابر پارسی : میکده

مترادف کاباره : بار، رستوران، مشروب فروشی، میخانه، میکده برابر پارسی : میکده

کاباره

<hr> مترادف کابل : سیم

کابل

کابنه

<hr> مترادف کابوس : بختک، افکاروهم آلود، توهمات، شبح <hr> برابر پارسی : بختک، خفتک

مترادف کابوس : بختک، افکاروهم آلود، توهمات، شبح برابر پارسی : بختک، خفتک

کابوس

کابوسک

کابوک

کابوی

کابیدن

کابیله

<hr> مترادف کابین : صداق، مهریه، مهر، اتاقک

مترادف کابین : صداق، مهریه، مهر، اتاقک

کابین

کابین بستن

کابین کردن

<hr> برابر پارسی : گنجه

کابینت

<hr> مترادف کابینه : دولت، هیئت دولت، دفتر، آبریزگاه

مترادف کابینه : دولت، هیئت دولت، دفتر، آبریزگاه

کابینه

کات

کاتابولیسم

کاتالوگ

کاتالپسی

<hr> برابر پارسی : کنشیار

کاتالیزور

<hr> مترادف کاتب : ثبات، دبیر، صاحب قلم، قلمزن، کاغذنویس، مترسل، محرر، منشی، نامه نویس، نگارنده، نویسنده، وراق <hr> برابر پارسی : نویسنده، دبیر، نگارنده

مترادف کاتب : ثبات، دبیر، صاحب قلم، قلمزن، کاغذنویس، مترسل، محرر، منشی، نامه نویس، نگارنده، نویسنده، وراق برابر پارسی : نویسنده، دبیر، نگارنده

کاتب

کاتد

کاتر

کاتم

کاتوره

<hr> مترادف کاتوزی : روحانی، زاهد، عابد <hr> برابر پارسی : دین یار

مترادف کاتوزی : روحانی، زاهد، عابد برابر پارسی : دین یار

کاتوزی

<hr> مترادف کاتولیک : صلیبی، عیسوی، مسیحی، جاثلیق

مترادف کاتولیک : صلیبی، عیسوی، مسیحی، جاثلیق

کاتولیک

کاتیوشا

کاتیون

کاثر

<hr> مترادف کاج : احول، کاژ، لوچ، تپانچه، سیلی، کشیده، کاش

مترادف کاج : احول، کاژ، لوچ، تپانچه، سیلی، کشیده، کاش

کاج

کاجی

کاجیره

<hr> مترادف کاخ : ارگ، صرح، قصر، قلعه، کوشک، باران، مطر <hr> متضاد کاخ : کلبه، کوخ

مترادف کاخ : ارگ، صرح، قصر، قلعه، کوشک، باران، مطر متضاد کاخ : کلبه، کوخ

کاخ

<hr> مترادف کاخ نشین : پادشاه، قصرنشین <hr> متضاد کاخ نشین : کوخ نشین

مترادف کاخ نشین : پادشاه، قصرنشین متضاد کاخ نشین : کوخ نشین

کاخ نشین

کاخر

کاخه

<hr> مترادف کادر : چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم <hr> برابر پارسی : چهرچوب، چهارچوب

مترادف کادر : چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم برابر پارسی : چهرچوب، چهارچوب

کادر

<hr> مترادف کادو : ارمغان، تحفه، هدیه <hr> برابر پارسی : ارمغان، پیشکش

مترادف کادو : ارمغان، تحفه، هدیه برابر پارسی : ارمغان، پیشکش

کادو

<hr> مترادف کاذب : دروغ پرداز، دروغگو، دروغی، دروغین <hr> متضاد کاذب : راستین، صادق <hr> برابر پارسی : دروغگو، دروغپرداز، دروغین

مترادف کاذب : دروغ پرداز، دروغگو، دروغی، دروغین متضاد کاذب : راستین، صادق برابر پارسی : دروغگو، دروغپرداز، دروغین

کاذب

<hr> مترادف کار : پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله، نقش، وظیفه، منصب، عمل، فعل، کردار، امر، ماجرا، ساخت، صناعت، تقدیر، سرنوشت، مرگ، اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع، مسئله، موضوع، اثر، هنر جنگ، کارزار، کشت وکار، کاسبی

مترادف کار : پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله، نقش، وظیفه، منصب، عمل، فعل، کردار، امر، ماجرا، ساخت، صناعت، تقدیر، سرنوشت، مرگ، اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع، مسئله، موضوع، اثر، هنر جنگ، کارزار، کشت وکار، کاسبی

واژه های حرف "ک" - فرهنگ معین