کلمه جو
صفحه اصلی

سیف آباد

لغت نامه دهخدا

سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. دارای 112 تن سکنه . آب آن از نهر جوی . محصول آنجا غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت است . ساکنین از طایفه ٔ سگوند هستند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران . دارای 163 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کردان . محصول آنجا غلات ، چغندر قند، بنشن و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ای__ران ج 1).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . دارای 606 تن سکنه . آب آن از قنات و رودخانه ٔ ابهرچای . محصول آنجا غلات ، کشمش ، پنبه و کرچک است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزءبخش خرقان شهرستان ساوه . دارای 303 تن سکنه . مذهب شیعه . آب آن از رودخانه و فرقان . محصول آنجا غلات ، بنشن ، پنبه ، انگور و چغندر قند است . قشلاق چند خانوار ازایل بغدادی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


سیف آباد. [س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 716 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است بمسافت یک فرسخ و نیم ، میانه ٔ جنوب و مشرق کازرون است . (فارسنامه ٔ ناصری ).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنار شهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر. دارای 763 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، زیره ، سبزیجات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول . دارای 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ دز. محصول آنجا غلات ، برنج و کنجد است . ساکنین از طایفه ٔ عشایر بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سیف آباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قمرود بخش حومه ٔ شهرستان قم . دارای 230 تن سکنه . مذهب آنان تشیع است . آب آن از قنات و فاضلاب رودخانه ٔ قم . محصول آنجا غلات ، پنبه و صیفی است . شغل اهالی آن زراعت و کرباس بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).



کلمات دیگر: