بردسکن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بردسکن . [ ب َ دَ ک َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش در 40 هزارگزی شمال باختری کاشمر سر راه شوسه ٔ جدیدالاحداث سبزوار کاشمر واقعاست . 3434 تن سکنه و 15 باب دکان مختلف و ادرات دولتی : بخشداری ، ژاندارمری ، نماینده آمار، دفتر ازدواج و طلاق و پست دارد که در هفته دو مرتبه بوسیله ٔ پیک بمقصد فرستاده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
بردسکن . [ ب َ دَ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه ٔ شهرستان کاشمر است که در شمال باختری کاشمر واقع از طرف شمال محدود است به بخش ششتمد و خارتوران و از جنوب به بخش بجستان . آبادیهائی که در قسمت شمال و خاوری واقع شده اند معتدل لیکن آبادیهائی که در باختر این بخش میباشند بواسطه ٔ متصل بودن بخار توران و وزش بادهای گرم هوای آنها گرم وسوزان است این بخش در دامنه جنوبی کوه سرخ و کوه میش واقع شده و جاده ٔ شوسه که جدیداً از سبزوار کشیده شده از این بخش عبور می نماید این بخش از سه دهستان تشکیل و دارای 80 آبادی است از بزرگ و کوچک که نفوس آنها بالغ بر 35663 نفر میباشد مرکز بخش در خود بردسکن و زبان مادری آنها فارسی و مذهب شیعه اثناعشری و محصول آن غلات و تریاک و خشکبار و انار و انجیرست و طوایف طاهری در طرف دهستان کوهپایه سکنی دارند که جمعیت آنها 4419 نفر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
بردسکن. [ ب َ دَ ک َ ] ( اِخ ) قصبه مرکزی بخش در 40 هزارگزی شمال باختری کاشمر سر راه شوسه جدیدالاحداث سبزوار کاشمر واقعاست. 3434 تن سکنه و 15 باب دکان مختلف و ادرات دولتی : بخشداری ، ژاندارمری ، نماینده آمار، دفتر ازدواج و طلاق و پست دارد که در هفته دو مرتبه بوسیله پیک بمقصد فرستاده میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
دانشنامه عمومی
نام بردسکن را می توان برگرفته از بَردْ به معنی سرما و مسکن به معنی سامن یا اسکان برداشت می شود. با نگاهی به آب بردسکن که بسیار سرد است و به آب نوبهار معروف است شاید بتوان به این دلیل نامگذاری نزدیکتر شد؛ بنابراین بردسکن سرزمینی با زمستان های سرد و خشک بوده که مردم در آن اسکان یافته اند و اگر به دلیل نامگذاری دیگری بخواهیم اشاره کنیم، این است که بَردْ را به معنای همان سرزمین سرد و خشک بگیریم و اسکن را به معنای آرامش. پس بردسکن به معنی سرزمین سرد و خشک است که مردمش با آرامش در آن ساکن هستند.
همچنین می گویند، در این منطقه چون درختان میوه بسیار بوده است به ویژه میوه هایی مانند انجیر، انگور و گلابی که با دست و به سختی چیده می شوند. مسافرانی که از راه کویر به نیشابور سفر می کردند، هنگام گذشتن از این مسیر و دیدن رنج مردم منطقه در چیدن میوه ها، اصطلاح بردست کندن را برای آن ها به کار می بردند یعنی مردمی که میوه ها را با دست می کندند. در واقع بر به معنی میوه است و با ترکیب بَرْ و دست کن با گذشت زمان، بردسکن شده است.
اما دلیل نامگذاری دیگری برای بردسکن که با توجه به شواهد و قرائن موجود درست تر به نظر می رسد این است که: ترشیز یا طریثیث (ترِشیت، به لغت اوستایی یعنی محل دور افتاده) مرکز ولایت قدیمی پشت نیشابور (بست، پشت) بوده است و بردسکن به عربی یعنی جای بریده و دور افتاده ترجمه نام ایرانی ترشیز (تر شیت) است، ترشیزی که طبق گفته گای لیسترانج) در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی (در یک منزلی غرب کندر نزدیک دهکده کنونی عبدل آباد بوده. می دانیم که در همین حوالی اشاره شده شهر بردسکن قرار گرفته است که با توجه به معنی لفظی اش یعنی شهر دور افتاده، باید همان شهر دور افتاده ترشیز (محل دوردست) بوده باشد.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۲۸٬۲۳۳ نفر (در ۸٬۵۷۰ خانوار) بوده است.
شهرستان بردسکن دارای گذشتهٔ تاریخی چندین ساله می باشد. برج فیروزآباد از یادگارهای دورهٔ سلجوقیان، برج کشمر مربوط به دورهٔ ایلخانیان و آثار بیشمار دیگر شهرستان ازجمله تپه های چوپان مربوط به دوهزار سال پیش از میلاد نشان از دیرینگی منطقه دارد.
اشارات بسیار مک گریگور و دکتر هانری والتربل به راه های قدیمی خراسان نشان می دهد که بردسکن به لحاظ داشتن راه هموار، آب خوب، توشهٔ مناسب و واقع بودن آن بر سر راه تهران، هرات، خواف، ترشیز، طبس و سبزوار از منازل بین راهی به شمار می آمده است و می گویند در زمان زرتشتیان در محل فیروزآباد شهری بوده است (شهر ترشیز قدیم) که بردسکن در کنار آن قرار داشته و به نام کنار شهر نامیده می شده است.
پیشنهاد کاربران
سنگ
سکن::سکونتگاه
بردسکونت::سکونتگاه سنگی
در زمان نادر شاه
بیش از چند هزار نفر از ایل لر بختیاری را به
مناطق جام و کاشمر کوچ داد
به رهبری علی صالح خان بختیاروند
از طوایف خلیلی بیگیوند پلنگ.
بوهمدیی*بابا احمدی*.
ساکن در چهارمحال بختیاری. خوزستان
. فارس. اصفهان. لرستان