کاشمر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
نام شهری است در ترکستان منسوب به خوبرویان
لغت نامه دهخدا
کاشمر. [ م َ ] ( اِخ ) نام یکی از شهرستان های استان نهم کشور ایران و محدود است از طرف خاور به شهرستان تربت حیدریه ، از شمال به شهرستان نیشابور، از باختر و شمال باختری به شهرستان سبزوار و کویر جندق ، از جنوب بکوه یخاب و بلوک بجستان و شهرستان گناباد.
آب و هوا: شهرستان کاشمر بواسطه پستی و بلندی مناطق مختلفه آب و هوای متغیری دارد بطوری که در قسمت شمال خاوری هوای سردسیر و مرطوب زمستان آن طولانی است. در شمال باختری هوای معتدل و آبهای گوارائی دارددر اطراف شهر کاشمر هوا گرم سیر سالم و آب گوارا است و در قسمتهای جنوب شهرستان بواسطه مجاورت با کویر نمک ، هوا بسیار گرم و خشک و آبها عموماً شور است.
قومیت و نژاد: بطور کلی امروز در هیچ یک از نقاط نژاد خالص که بتوان از نظر خصائص اخلاق و روش اجتماعی تشخیص داد وجود ندارد در این شهرستان نیز بر اثر پیش آمد و حوادث تاریخی مانند حمله اسکندر و غلبه عرب و هجوم قبایل وحشی مغول و تاتار و ترکمن ، نژاد مختلفی تشکیل داده حتی از همین نژادها در گوشه و کنار بعضی دهات مانند ایور عرب و ترکمن و قریه موشک از نژاد ازبک میباشد و نیز در زمان نادرشاه افشارعده ای از طوایف بختیاری به بعضی قراء این شهرستان مانند نامق و غیره کوچانده شده و در مرور زمان با طوایف مختلفه آمیخته امروزه به صورت قوم واحدی در آمده اند.
ارتفاعات : بطور کلی در این حوزه دو رشته ارتفاعات وجود دارد یکی رشته شمالی که از بلوک خواف شروع و از شمال تربت حیدریه گذشته در گردنه محمدمیرزا شوسه اصلی مشهد به زاهدان را قطع و تا قریه حصار، آخرین حد تربت حیدریه ، امتداد دارد سپس به طرف باختر کشیده شده در این رشته کوه یک سلسله کوه ها و تپه ماهورها که مربوط به دوران سوم زمین شناسی است ، در حدود عطائیه و شادی مشاهده می شود و هم چنین در قسمتهای بلوک کوه سرخ کوه های مربوط بدوران چهارم زمین شناسی هنوز قله های مخروطی شکل آن دیده می شود مانند کوه آتش فشان در شمال قریه ریوش مرکز بخش ریوش که نام اصل آن آتش فشان بوده که بومیان هم آنجا را آتشان می خوانند و کوه باغدشت دارای اشجار جاتلانقوش و بادام زیادی بوده از سال 1308 به بعد زغال سوزان بتدریج اغلب اشجار را قطع نموده اند. درقسمت باختری کوه سرخ قله آتش فشانی دیده می شود و آب گرم معدنی از دامنه آن جاری است دیگر از کوههای معروف کوه دروند و کوه گرماب است که مرکز رشته کوه شمالی است که دارای قلل مخروطی آتش فشانی بوده است و چشمه آب گرم از زیر آن جریان دارد. دوم رشته جنوبی که از کال رودنجی شروع و به کوه یخاب ختم می شود این رشته که معروف به کوه مغان میباشد از جمله کوه های بسیار قدیمی است که سالیان دراز در زیر آب دریای کم عمق آسیای مرکزی پنهان بوده پس از چین خوردگی خلیج فارس از زیر آب بیرون آمده در مقابل نور خورشید قرار گرفته دارای تپه های گچی است. آب در این کوه بندرت یافت میشود تلخ و شور است و قابل کشت و زرع نیست. راه مالروبجستان به کاشمر از دهنه معروف به گرماب از همین کوه می گذرد.
کاشمر. [ م َ ] (اِخ ) نام شهری است در ترکستان منسوب بخوبرویان . (برهان )(ناظم الاطباء). به این معنی مصحف کاشغر است . (برهان قاطع چ معین ، حاشیه ٔ لغت کاشمر). رجوع بکاشغر شود.
کاشمر. [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرستان های استان نهم کشور ایران و محدود است از طرف خاور به شهرستان تربت حیدریه ، از شمال به شهرستان نیشابور، از باختر و شمال باختری به شهرستان سبزوار و کویر جندق ، از جنوب بکوه یخاب و بلوک بجستان و شهرستان گناباد.
آب و هوا: شهرستان کاشمر بواسطه ٔ پستی و بلندی مناطق مختلفه آب و هوای متغیری دارد بطوری که در قسمت شمال خاوری هوای سردسیر و مرطوب زمستان آن طولانی است . در شمال باختری هوای معتدل و آبهای گوارائی دارددر اطراف شهر کاشمر هوا گرم سیر سالم و آب گوارا است و در قسمتهای جنوب شهرستان بواسطه ٔ مجاورت با کویر نمک ، هوا بسیار گرم و خشک و آبها عموماً شور است .
قومیت و نژاد: بطور کلی امروز در هیچ یک از نقاط نژاد خالص که بتوان از نظر خصائص اخلاق و روش اجتماعی تشخیص داد وجود ندارد در این شهرستان نیز بر اثر پیش آمد و حوادث تاریخی مانند حمله ٔ اسکندر و غلبه ٔ عرب و هجوم قبایل وحشی مغول و تاتار و ترکمن ، نژاد مختلفی تشکیل داده حتی از همین نژادها در گوشه و کنار بعضی دهات مانند ایور عرب و ترکمن و قریه ٔ موشک از نژاد ازبک میباشد و نیز در زمان نادرشاه افشارعده ای از طوایف بختیاری به بعضی قراء این شهرستان مانند نامق و غیره کوچانده شده و در مرور زمان با طوایف مختلفه آمیخته امروزه به صورت قوم واحدی در آمده اند.
ارتفاعات : بطور کلی در این حوزه دو رشته ارتفاعات وجود دارد یکی رشته ٔ شمالی که از بلوک خواف شروع و از شمال تربت حیدریه گذشته در گردنه ٔ محمدمیرزا شوسه ٔ اصلی مشهد به زاهدان را قطع و تا قریه ٔ حصار، آخرین حد تربت حیدریه ، امتداد دارد سپس به طرف باختر کشیده شده در این رشته کوه یک سلسله کوه ها و تپه ماهورها که مربوط به دوران سوم زمین شناسی است ، در حدود عطائیه و شادی مشاهده می شود و هم چنین در قسمتهای بلوک کوه سرخ کوه های مربوط بدوران چهارم زمین شناسی هنوز قله های مخروطی شکل آن دیده می شود مانند کوه آتش فشان در شمال قریه ٔ ریوش مرکز بخش ریوش که نام اصل آن آتش فشان بوده که بومیان هم آنجا را آتشان می خوانند و کوه باغدشت دارای اشجار جاتلانقوش و بادام زیادی بوده از سال 1308 به بعد زغال سوزان بتدریج اغلب اشجار را قطع نموده اند. درقسمت باختری کوه سرخ قله ٔ آتش فشانی دیده می شود و آب گرم معدنی از دامنه ٔ آن جاری است دیگر از کوههای معروف کوه دروند و کوه گرماب است که مرکز رشته ٔ کوه شمالی است که دارای قلل مخروطی آتش فشانی بوده است و چشمه ٔ آب گرم از زیر آن جریان دارد. دوم رشته ٔ جنوبی که از کال رودنجی شروع و به کوه یخاب ختم می شود این رشته که معروف به کوه مغان میباشد از جمله کوه های بسیار قدیمی است که سالیان دراز در زیر آب دریای کم عمق آسیای مرکزی پنهان بوده پس از چین خوردگی خلیج فارس از زیر آب بیرون آمده در مقابل نور خورشید قرار گرفته دارای تپه های گچی است . آب در این کوه بندرت یافت میشود تلخ و شور است و قابل کشت و زرع نیست . راه مالروبجستان به کاشمر از دهنه ٔ معروف به گرماب از همین کوه می گذرد.
جلگه : شهرستان کاشمر را از حیث پستی و بلندی و آب و هوا و محصولات طبیعی به چهار منطقه ٔ مختلف میتوان تقسیم نمود. قسمت اول منطقه ٔ کوهستان شمالی است که اصلاً جلگه وجود ندارد اراضی نسبةً همواری که در میان دره های این کوهستان به عرض 6 و طول 10 الی 30هزار گز مشاهده می شود مانند جلگه ٔ عطائیه و پس کمر طرق و قراچه . دوم قسمت لب کویر که دارای پستی و بلندی هائی است نمیتوان آن را جلگه نامید بواسطه ٔ قلت جمعیت و کمی آب دارای اهمیتی نیست . سوم قسمت جنوبی دارای دشت حاصل خیزی است که از خاور سعدالدین شروع و به دهنه ٔ کوه رودنجی تا مقابل شمس آباد محولات کشیده شده است . چهارم جلگه ٔ مهم و حاصلخیز آباد پرجمعیت این منطقه که شهر کاشمر و قراء و قصبات مهم و قنوات متعدد اراضی مستعد کشت و زرع در این قسمت واقع است که طول آن دوازده هزار زرع و از خاور شهر شروع و در 146هزارگزی باختر تا دهنه ٔ کوه سفید و درونه ختم می شود این منطقه دارای هوای معتدل و با اندک توجهی ممکن است از بهترین جلگه های حاصل خیز خراسان بشمار رود.
کویر: در قسمت جنوب باختری این شهرستان یعنی از مقابل یونسی تا باختر سعدالدین بندرت کویر نمک وجود دارد که از بقایای دریاچه ٔ سابق است . در فصل زمستان و هنگام بارندگی عبور از آن با وسایط نقلیه و چهارپا مقدور نیست عرض آن از دوهزار گز تا 20هزار گز میرسد راه های مالرو بجستان فردوس به کاشمر از همین کویر میگذرد.
رودخانه : در این شهرستان رودخانه ای که دارای اهمیت باشد وجود ندارد فقط از دره های کوهستانی شمالی درفصل بهار نهرهائی از آب برف و باران تشکیل و در فصل تابستان خشک میشود. از همه مهمتر رودخانه ای است که از چشمه سارهای دره مرکزی کوه سرخ که از شمال ریوش سرچشمه گرفته ، قرائی که در مسیر آن واقع است مشروب می نماید.
زبان : بطور کلی زبان مردم این سامان فارسی است فقطدر پشت کوه درونه زبان بلوچی بین خودشان متداول است که ارزش عمومی ندارد. در قسمت کوه سرخ نیز پاره ای اصطلاحات محلی وجود دارد که ممکن است از ریشه ٔ زبان فارسی ساسانیان دانست با تمام تحولات تاریخی مانند غلبه ٔعرب و مغول ریشه ٔ زبان فارسی تاکنون محفوظ مانده است .
سازمان اداری : شهرستان کاشمر از چهار بخش بنام حومه ، ریوش ، خلیل آباد، بردشکن و متشکل از 152 آبادی است که مجموع نفوس آن تا آخر سال 1328، 107902 نفر بوده است علاوه بر آن طوایف دیگری مانند طایفه ٔ طاهری طوایف بلوچ خان زائی و گرگ زائی و اسماعیل زائی و طایفه ٔبهمدی در اطراف شهرستان بطور چادرنشین زندگی مینمایند. این شهرستان بواسطه ٔ دو رشته جاده ٔ شوسه ٔ عمومی یکی از طریق تربت حیدریه و دیگری از سبزوار بمرکز استان نهم اتصال دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ترک نزاید چو تو به کاشغر اندر
سرو نبالد چو تو به کاشمر اندر.
(انجمن آرا) (آنندراج ).
درباره ٔ سرو کاشمر یا سرو کشمر در کتاب «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی » تألیف دکتر معین چ 1 چنین آمده است :
$
$
یکی سرو آزاده را زردهشت
به پیش در آذر اندر بکشت
نبشتش بر آن زاد سرو سهی
که پذرفت گشتاسب دین بهی
گوا کرد مر سرو آزاد را
چنین گستراند خرد داد را
چو چندی بر آمد بر این سالیان
ببد سرو بالا، ستبرش میان
چنان گشت آزاد سرو بلند
که بر گرد او بر نگشتی کمند
چو بالا بر آورد بسیار شاخ
بکرد از بر او، یکی خوب کاخ
چهل رش ببالا و پهنا چهل
بکرد از بنه اندرو آب و گل
چو ایوان بر آوردش از زرّ پاک
زمینش همه سیم و عنبرش خاک
برو برنگارید جمشید را
پرستنده ٔ ماه و خورشید را
فریدون ابا گرزه ٔگاوسار
بفرمود کردن بر آنجا نگار
همه مهتران را بدانجانگاشت
نگر تا چنین کامکاری که داشت ؟
چو نیکو شد آن نامور کاخ زر
بدیوارها بر نهادش گهر
بگردش یکی باره ٔ آهنین
نشست اندرو کرد شاه زمین
فرستاد هر سو بکشور پیام
که : «چون سرو کشمر بگیتی کدام ؟»
«ز مینو فرستاد زی من خدای
مرا گفت ازینجا بمینو گرای »
«کنون جمله این پند من بشنوید
پیاده سوی سرو کشمرروید».
باید دانست که درخت سرو از دیرباز علامت و نشانه ٔ ایران باستان بود همچنانکه درخت بلوط نشانه ٔ ملت ژرمانی است ، اینکه در قالیها، فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود بقایای آثار همان سنت ملی است اما داستان سرو کشمر از اینقرار است : ابوالحسن علی بن زید بیهقی در تاریخ بیهق نویسد:«قصه ٔ سرو دیه کشمر و سرو دیه فریومد: زردشت که صاحب المجوس بود دو طالع اختیار کرد و فرمود تا بدان دو طالع دو درخت سرو بکشتند: یکی در دیه کشمیر طرثیث یکی در دیه فریومد و در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد که : این دو درخت گشتاسب ملک فرمود تا بکشتند. المتوکل علی اﷲ جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند، و او بنای جعفریه آغاز کرده بود، نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و به امیر طاهربن عبداﷲبن طاهر که باید آن درخت ببرند وبر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخه های آن در نمد دوزند و بفرستند. تا درودگران در بغداد آن درخت راست بازنهند و شاخه ها بمیخ بهم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن بیند، آنگاه در بنا بکار برند، پس گبرکان جمله جمع شدند خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه ٔ خلیفه را خدمت کنیم ، درخواه تا از این بریدن درخت درگذرد، چه هزار سال زیادت است تا این درخت کشته اند، و این در سنه ٔ اثنتین و ثلاثین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاید و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از آن خلفا و ملوک بود که فرمان وی بر وی رد توان کرد. پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب بن ورقاء الشاعر الشیبانی را - و او فرزند عمروبن کلثوم الشاعر بود - بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی مدتی روزگار صرف کردند تا اره ٔ آن بساختند و اسباب آن مهیا کردند و استداره ٔ ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست و هفت تازیانه بوده است هر تازیانه رشی و ربعی بذراع شاه ، و گفته اند در سایه ٔ آن درخت زیادت از ده هزار گوسفند قرار گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسپند و شبان نبودی ، وحوش و سباع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغ گوناگون بر آن شاخه ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کس در ضبط حساب نتواند آورد. چون بیوفتاد، در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اصناف مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری میکردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند، و گوسپندان که در ظلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند. پانصدهزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند،آن روز که به یک منزلی جعفریه رسید آن شب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و از آن برخورداری نیافت - قال علی بن الجهم فی قصیدة: السرو یسری والمنیةتنزل - و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنین و ثلاثین و مأیتن . باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود... و آن بر یک منزل جعفریه بماند تاعهدی نزدیک ، و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود - ابوالطیب طاهر - وهر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب ، هیچکس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است .» «و سرو فریومذ عمر و بقا بیش از آن یافت تا سنه ٔ سبع و ثلاثین و خمسمائه بماند. دویست و نود و یک سال پس از سرو کشمر، و مدت بقای این سرو در فریومد هزار و ششصد و نود و یکسال بود، پس امیر اسفهسالار ینالتکین بن خوارزمشاه فرمود تا آن را بسوختند و حالی ضرری به وی و حشم وی نرسید، ازیرا که بواسطه ٔ آتش در آن تصرف کردند و آن درخت زردشت آتش پرست کشته بود و ممکن بودی که اگر ببریدندی اتفاقی عجیب پدید آمدی و بعد از آن امیر ینالتکین بماند تا سنه احدی و خمسین و خمسمائه ، چهارده سال دیگر بزیست و خاصیت درخت فریومد آن بودکه هر پادشاه که چشم او بر آن افتادی او را در آن سال نکبت رسیدی و عمرها این تجربه مکرر گردانیده بودند». درباره ٔ قول مؤلف کتاب مزبور راجع بسرو کشمر چند نکته قابل ذکر است : نخست آنکه تاریخ قتل متوکل عباسی و تاریخ قطع سرو کشمر را که هر دو در یک سال اتفاق افتاده سال 232 هَ . ق . نوشته و این درست نیست چه متوکل در سال 247 به قتل رسیده و سال 232 تاریخ جلوس او بر مسند خلافت است نه تاریخ وفات او. دوم آنکه در ابتدای داستان ، کاشتن درخت کشمر را به خود زردشت نسبت دهد و در اثنای آن گوید که قطع آن در سنه ٔ 232 انجام گرفت و تا این وقت 1405 سال گذشته بود چون عدد اول را از دوم بکاهیم بازمانده 1173 خواهد بود یعنی در آغاز تاریخ هجرت 1173سال از زمان کشت درخت (و به عبارت دیگر از عصر زندگانی زرتشت میگذشت ) هجرت پیامبر اسلام در سال 623 م . انجام گرفته و چون این عدد را نیز از 1173 تفریق کنیم تفاضل 550 خواهد بود. بنابراین قول ، تاریخ کاشتن سرو مزبور در حدود 550 ق . م . انجام گرفته و این عدد فقط اندکی با تاریخ معمول سنتی زرتشتیان اختلاف دارد چه طبق محاسبه ٔ عادی زرتشت در 660 ق .م . متولد و در 77 سالگی یعنی در 583 ق .م . شهید شده و بنابراین روایت در سال 550 ق . م . 33 سال از وفات زرتشت گذشته بود. در ادبیات پارسی و فرهنگها سرو کشمر شهرتی دارد :
بروی حوری رویش چو نقش مانی
زدست ترکی قدش چو سرو کشمر.
مسعود سعد.
بلند قامت ایشان چو سرو در کشمر
بدیع صورت ایشان چو نقش در کشمیر.
امیر معزی .
ترک نزاید چو تو به کاشغر اندر
سرو نبالد چو توبه کاشمر اندر.
امیر معزی .
(مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی صص 339 - 342).
در فرهنگ جغرافیائی آمده است : مرکزشهرستان که نام اصلی آن ترشیز بوده در زمان رضاشاه کاشمر نامیده شده بطوری که تاریخ نشان میدهد این شهردر زمان تسلط اعراب و حمله ٔ مغول ویران شده است . شهر کاشمر که ساختمان آن قبل از ظهور زردشت میباشد الحال از آثار آن به نام منار کشمر باقی است در زمین خرابه های آن در دهستان کنار شهر، سه قریه به نام کشمیر، علی آباد، آمامشیر بنا شده است . هوای شهر گرمسیر است و آب آن شیرین و گوارا. دارای سه رشته قنات به نام قنات فیض آباد، قنات سلطانیه و غیره وده آب انبار و بعضی از آنها بقدری بزرگ است که پس از پر شدن میتوان آب یکساله ٔ یک محله را تأمین کرد. دارای پنج خیابان جدید الاحداث است : خیابان گلشن ، خیابان امام زاده ، خیابان زنده ، خیابان جم ، خیابان سبزوار. و بازار قدیم و یک بیمارستان 10تخت خوابی دارد بنام عصمتیه . یک دبیرستان پسرانه و 5 دبستان دارد. موقعیت شهر در جلگه و سکنه ٔ آن مطابق آخرین آمار سال 1328، 12052 نفر بوده . شغل آنان کسب و تجارت است در حدود 350 باب مغازه های مختلف دارد. از آثار باستانی آن مقبره و مزار سید حمزه برادر امام رضا علیه السلام است در این مقبره درختهای کاج کهن سالی است بنا به اظهار مطلعین محل 800 سال قبل کاشته شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کاشمر. [ م َ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، محدود است از طرف شمال به بخش ریوش از جنوب به شهرستان گناباد از خاور به بخش فیض آباد از باختر به خلیل آباد این بخش از 24 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 32247 نفر است دهستان مرکزی که شامل 9 آبادی است مرکز آن نیز خود کاشمر و جمعیت آن 5014 نفر میباشد ساکنین این دهستان بیشتر به داد و ستد در شهر مشغول میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دانشنامه عمومی
پارک جنگلی سید مرتضی
در حال حاضر در کاشمر دارای پنج مرکز آموزش عالی شامل دانشگاه پیام نور کاشمر، دانشگاه آزاد اسلامی کاشمر، دانشگاه جهاد دانشگاهی کاشمر ،مرکز آموزش عالی کاشمر ودانشکده پرستاری می باشد.
قالی بافی، زیلوبافی، گیوه بافی، تهیه پارچه های دست باف و بافتن چادرشب ابریشمی مهم ترین صنایع دستی این شهرستان را تشکیل می دهند. قالی بافی کاشمر چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت دارای شهرت خاصی بوده است و عواید حاصلهٔ از ان بالاترین رقم اهالی را تشکیل می دهد. قالی و قالیچه بافت این شهرستان بیش تر پشمی و دارای طرح های کاشمری و کاشانی و نقش های زیرخاکی، لچک، ترنج، اسکیمی، تخت جمشید، درختی، سه کله (قالیچه)، چهار رقصی، طرح و ترکمنی (قالیچه) و گل توره ای (قالیچه) هستند. شهردار کنونی این شهر مهندس جعفر سلیمانی است و مهندس خباززاده رئیس فعلی شورای شهر کاشمر است. کاشمر دومین شهر زیارتی خراسان رضوی و چهارمین شهر زیارتی ایران است.
کاشمر و ترشیز پیشین، از گذشته های دور تاکنون دچار دگرگونی و تغییر نام شده است. در بررسی نام این شهر به بیش از بیست نام برخورد شده است که با یک جمع بندی می توان تمامی آن ها را در واژگان «کاشمر»، « ترشیز »، «بست» و «سلطان آباد» خلاصه کرد. به این ترتیب واژهٔ کشمر، که می تواند به معنای آغوش مادر گرفته شود، با گذشتن از شکل های کیشمر و کشمار، سرانجام به گونه کاشمر درآمده و در همین صورت بازمانده است. از سوی دیگر فرهنگ نگاران، کاشمر را گونه کامل شده «کاخجر»، «کاشخر» و «کاشغر» دانسته اند و بر این باورند، که «کاش» برگردانیده شده «کاج» است و «کاخجر»، یادآور سرو بزرگ و سرشناس این سرزمین است. بنا بر روایتی در محلی که اکنون کاشمر خوانده می شود، بین گشتاسب کیانی و زرتشت پیامبر دیداری روی داده است. چون گشتاسب کیانی، دین بهی را پذیرفت، زرتشت نخستین آتشگاه خود را در قلمرو حکومت کیانی پی ریخت و در جلو در این آتشکده، درخت سروی را که تبار بهشتی داشت، با دست خویش کاشت تا همین سرو را بر ایمان شاه گواه بگیرد. بر هر برگ این سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت بالا گرفت، شاه نیز بر گرد سرو مینوی، تالار بزرگی ساخت تا نگهدار حرمت سرو باشد. کشمر در ۳۱ هـ. ق، به دست مسلمانان افتاد.
نقل قول ها
• نام های دیگر:کشمر،تُرشیز، پشتِ نیشابور، سلطان آباد،طریثیت• «آن بزم را طرازد چون کشمیر/این باغ را بسازد چون کشمر.» -> ملک الشعرا بهار
• «کنار دجله ز خوبان سیم تن خلخ/میان رحبه ز ترکان ماه رخ کشمر.» -> انوری
• «این زلف تابدار تو یا مشک خلخ است/این قد دلپسند تو یا سرو کشمر است.» -> بیدل شیرازی
• «تیره با مهر رخت چهرۀ مهر تابان /پست با سرو قدت قامت سرو کشمر.» -> بیدل شیرازی
• «یکی شاخ سرو آورید از بهشت / بدروازه شهر کشمر بکشت.» -> فردوسی
• «فرستاد هرسو به کشور پیام/ که چون سرو کشمر به گیتی کدام/زمینو فرستاد زی من خدای/ مرا گفت از اینجا به مینو گرای/کنون جمله این پند من بشنوید/ پیاده سوی سرو کشمر روید.» -> فردوسی
• «همه نامداران به فرمان اوی سوی سرو کشمر نهادند روی .» -> فردوسی
• کاشمر اَندر تُرک نزاید چو تو، به کاشغر اَندر سرو نبالد چو تو -> امیرمعزی
• «شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق ، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …»ابن حوقل• این مسجد اکنون وجود ندارد• «بُشت، نام دو جایگاه است: یکی ولایت بزرگی است به نیشابور که بسیاری از محدّثان و عالمان از آن برخاسته اند و دیگری، جایگاهی است از ناحیه ی بادغیس هرات» -> یاقوت حموی
• « ترشیز حومه ی پُشت نیشابور، شهری است زیبا و پربرکت» -> ابن حوقل
• «در آن دوره کلمه ی ترشیز به تمام بلوک اطلاق می شد و خود شهر گاهی سلطان آباد نامیده می شد. نکته ی حائز اهمّیّت این است که از حدود یک صد و اندی سال پیش و به ویژه با گسترش این شهر به سمت جنوب و شکل گیری محلّه نو، به تدریج واژه ی سلطانیّه منحصر به بخش قدیم شهر شد و بخش تازه ساز آن، ترشیز نامیده شد.مع الوصف، چنان می نماید که واژه ی سلطانیّه، همچون سه - چهار قرن گذشته با معرّف ترشیز ذکر می شد. وجود صدها قباله ی ازدواج و وقف نامه، گواهی بر این ادّعاست» -> بارتولد
• « ترشیز شهری است مشهور از بلاد خــراسان،پشتیبان نشابور،مشتمل بر دهات و قری و قصبات، پایتخت آن را سلطانیّه گویند که حاکم نشین آن جاست.»• -> در فرهنگ انجمن آرای ناصری
• «که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.»• «پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.»• «چون بیوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.»• «آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است...»
پیشنهاد کاربران
علی صالح خان بختیاروند ایلخان فرمانده جنگجویان بختیاری از طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند بودند
حاتم خان مال احمدی منجزی بعد از فتح کشمیر هند حاکم کشمیر شد
بعد از فتح هند
نادرشاه افشار گروهی از بختیاری ها هفت لنگ را که از ایل منجزی بختیاروند بودند به خراسان تبعید کرد
کاشمر::کشمر. کشمیر. کشیر
کاشمر:کش مار.
کش:بغل، آغوش. کشه:بغل، اغوش.
مار:مادر.
کش:گوشه. ( معنی دیگر ) . کش دره:گوشه هست. کشه هیسه:بغلش هست.
کاسی ها درجریان کشورگشایی به سمت شرق، تعداد زیادی از مناطق را به نام گالشی خواندند، هنوز حفظ شده است.
آمل، کاس گر محله، کاسی سرا، گالش محله، علی آباد کتول، کومس، کاشمر، کشیر، کشمیر. . . تأ مالاگا و. . . کشمیر ( مکانی که کاسی های گیلان بر سپاه هخامنشی که پس از فتح بابل قصد تصرف گیلان را داشته ، که درجنگ اول واقع در ساری امروزی بین سپاه هخامنش وسیاکلاهای ( گالشی، کاسی تبار ) به عقب رانده شدند. ودرنهایت در کشمیرهخامنشیان شکست سختی از گالش ها خورد وتعداد زیادی کشته شده ان محل کشمیر امروزی است که حدود 10 سال بعدن با ضعیف شدن هخامنشیان کورش نیز در جنگ با ماژور ها در آنجا کشته شد.