کلمه جو
صفحه اصلی

فخرآباد

لغت نامه دهخدا

فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نگار شهرستان سیرجان که دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) اسم قدیم قلعه ٔ ری که فخرالدولةبن بویه عمارت آن را تجدید کرد و به نام خود نامید. (معجم البلدان ).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسحاق آباد بخش قدمگاه شهرستان نیشابورکه در 21 هزارگزی جنوب قدمگاه سر راه مالرو عمومی باغش به حصاریزدان قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 276 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه که در 40 هزارگزی شمال خاوری کدکن و 3 هزارگزی باختر جاده ٔ شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان قرار دارد. دامنه ای معتدل و دارای 594 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، چغندر، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه آن مالرو است و از علی آباد میتوان به آنجا اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا از بخش اردکان شهرستان شیراز که در 64 هزارگزی جنوب خاوری اردکان واقع است . جلگه ای معتدل و دارای 58 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش باختری شهرستان رفسنجان که در9 هزارگزی شمال باختری رفسنجان قرار دارد. جلگه ای سردسیر و دارای 100 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات ، و پسته ، پنبه و شغل اهالی زراعت است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان که در66 هزارگزی جنوب باختری بافت قرار دارد. جایی کوهستانی ، سردسیر و دارای 50 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات و حبوب ، و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 94 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد و سر راه مالرو حاجی آباد به نیریز قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و دارای 96 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش خرما و غلات . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 32 هزارگزی شمال باختری مشهد و دوهزارگزی باختر راه مشهد به ارداک قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 269 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود.محصول عمده اش غلات ، و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوآب بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 26 هزارگزی شمال باختر اردل قرار دارد و دارای 40 تن سکنه است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهوک بخش طبس شهرستان فردوس که در 12 هزارگزی جنوب خاوری طبس ، سر راه اتومبیل رو طبس به نایبند قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و دارای 17 تن سکنه است . آب آنجااز قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، ذرت و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز که در 57 هزارگزی جنوب خاوری اردکان قرار دارد و دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند که در 97 هزارگزی جنوب خاوری قاین و 15 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو اسغدن به اسفج قرار دارد. دامنه ای معتدل و دارای 222 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، شلغم و شغل اهالی زراعت ، مالداری و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقدااز بخش اردکان شهرستان یزد که در 36 هزارگزی جنوب اریحان واقع است . جلگه ای معتدل و دارای 289 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 19 هزارگزی جنوب فلاورجان و یکهزارگزی شمال جاده ٔ اصفهان به مبارکه قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 393 تن سکنه است . آب آنجا از زاینده رود تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، برنج ، صیفی ، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها کرباس بافی است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد که در 30 هزارگزی شمال باختری بجستان و سر راه مالرو عمومی سردق به بجستان قرار دارد. دشتی گرمسیر و خشک و دارای 997 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، ارزن ، زیره و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. مزرعه ٔ ابراهیم آباد جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد، که در بیست هزارگزی جنوب باختری مهریز و 7 هزارگزی شمال راه فخرآباد به سریزد قرار دارد. جایی کوهستانی ، معتدل و دارای 375 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنها نساجی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد که در 9 هزارگزی خاور قیر، کنار راه عمومی مالرو دهستان قرار دارد. جلگه ای گرمسیرو دارای 142 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ قره آغاج و محصول عمده اش غلات ، برنج ، خرما و شغل اهالی زراعت و باغبانی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 5 هزارگزی جنوب باختری سعیدآباد قرار دارد. جلگه ای سردسیر و دارای 250 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و مکاری است .راه آن شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان که در 36 هزارگزی شمال کرمان قرار دارد و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است مخروبه از بخش حومه ٔ شهرستان نایین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزرج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان که در 6 هزارگزی خاوری قوچان و پنج هزارگزی خاور راه شوسه ٔ عمومی قوچان به باجگیران قرار دارد. جایی کوهستانی ، معتدل و دارای 430 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، انگور و شغل اهالی زراعت است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس که در دوهزارگزی باختر راه میناب قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و دارای 2500 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه و محصول عمده اش خرما و مرکبات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ](اِخ ) دهی است از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که در 6 هزارگزی جنوب خاوری سوریان و 66 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به اصفهان قرار دارد. جایی کوهستانی و دارای 673 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول عمده اش غلات ، انگور و بادام و شغل اهالی زراعت و باغبانی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فخرآباد.[ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد که در 22500 گزی جنوب باختری نیر قرار داردو به راه نیر به ابرقو متصل است . جلگه ای گرمسیر و دارای 495 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشودو محصول عمده اش غلات ، بادام ، توت ، شلغم ، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنها کرباس بافی است . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم که در 3 هزارگزی شمال خاوری راین و چهارهزارگزی باختر راه فرعی راین به نی بید قرار دارد و دارای 17 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز واقع در 13 هزارگزی شمال اسکو و دوهزارگزی شوسه ٔ تبریز به سردرود در کنار خط آهن مراغه - تبریز. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل که دارای 11 تن سکنه می باشد. آب آنجا از چشمه مشروب میشود و محصول عمده اش غلات است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در 17 هزارگزی خاورخیاو و 15 هزارگزی شوسه ٔ خیاو به اردبیل . ناحیه ای است واقع در جلگه ای معتدل و دارای 295 تن سکنه میباشد. از انارچای مشروب میشود. محصولات آن غلات ، حبوب ، میوه جات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان واقع در 8 هزارگزی جنوب صیدآباد و 6 هزارگزی ایستگاه امروان . ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 400 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، حبوب ، پنبه ، بادام و انگور است . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . یک دبستان دارد. از ایستگاه سرخده اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لشت نشاء شهرستان رشت واقع در 3 هزارگزی شمال بازار لشت نشاء. جلگه ای معتدل مرطوب و دارای 350 تن سکنه میباشد. از سفیدرود مشروب میشود. محصولش برنج ، صیفی ، ابریشم است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لک بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع در سی هزارگزی شمال باختری قروه و 6 هزارگزی شمال یالغوزآباد. ناحیه ای است واقع در دشت سردسیر که دارای 141 تن سکنه میباشد. آب آنجا از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، دیم ، لبنیات است . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: