درکش
فارسی به انگلیسی
extortioner, grasping, sponger, vampire
فارسی به عربی
امتصاص , عضو ماص
مترادف و متضاد
درکش، طفیلی، مفت خور
جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام
جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان سملقان بخش مانه شهرستان بجنورد واقع در ۴٠ هزار گزی جنوب باختری مانه و سر راه شوسه عمومی بجنورد به نردین
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
(با زبر نخست و سکون دوم و زیر سوم) حس، آگهش، دریافت، احساس، درکشیدن یا به خود درکشیدن، دریافت کردن، برکشیدن و آگاهی از بیرون و پیرامون.
درکش روستایی در دهستان آلمه بخش سملقان شهرستان مانه و سملقان استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱٬۰۲۷ نفر (۳۱۶خانوار) بوده است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱٬۰۲۷ نفر (۳۱۶خانوار) بوده است.
wiki: درکش
واژه نامه بختیاریکا
( دَرکَش ) پایین بکش
( دَرکَش ) ( ● ) ؛ پایین آورنده؛ ساقط کننده
( دَرکَش ) ( ● ) ؛ پایین آورنده؛ ساقط کننده
پیشنهاد کاربران
بنوش
سرکشیدن ، نوشیدن
سربکش ، بنوش ، بپیمای
کلمات دیگر: