مترادف چمن : جوله، سبزه، سبزه زار، فریز، قلیب، مرغزار
چمن
مترادف چمن : جوله، سبزه، سبزه زار، فریز، قلیب، مرغزار
فارسی به انگلیسی
lawn, grass
فارسی به عربی
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: čaman) (در قدیم) زمین سبز و خرم ، باغ و بوستان مرغزار ؛ (در گیاهی) نام گیاهی از تیرهی غلات .
معنی: سبزه زار، مرغزار، زمین سبز و خرم، ( در قدیم )، باغ و بوستان مرغزار، ( در گیاهی ) نام گیاهی از تیره ی غلات، گروهی از گیاهان علفی پایا و کوتاه
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - زمین سبز و خرم مرغزار . ۲ - گیاهی است از تیره غلات که دارای گونه های متعدد است . برگهایش کشیده و طویل و سبز تیره و دارای گلبرگهای موازی است قلیب فریز .
دهی از دهستان سبزواران بخش مرکزی جیرفت .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن.
کنار من آن سروبن را چمن.
چمنهاش پرلاله و چاوله.
روی من چون شنبلید پژمریده در چمن.
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلزار.
بر سر سرو خرامان ماه تابان را وطن
بلکه خد وقد آن زیباصنم را بنده اند
ماه تابان بر فلک ، سرو خرامان در چمن.
چو سرو باشد در بوستان میان چمن.
زرین عذار شد چمن از گرد لشکرش.
گر گل نو رفت نوبهار بماناد.
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز که در 14 هزارگزی شمال ایزه ، کنار راه مالرو واقع است . جلگه و گرمسیر است و 106 تن سکنه دارد. آبش از قنات و آب چاه . محصولش غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترکور بخش سلوانای شهرستان ارومیه که در ده هزاروپانصدگزی شمال باختری سلوانا و 7 هزارگزی شمال راه ارابه رو جرمی دانه به باطلاق واقع است . هوایش معتدل است و 80 تن سکنه دارد. آبش از دره ٔ دربند. محصولش غلات و توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن .
کسایی (از فرهنگ اسدی ).
نگار مرا سرو آزاد خوان
کنار من آن سروبن را چمن .
فرخی .
همی بوستان سازی از دشت او
چمنهاش پرلاله و چاوله .
عنصری .
روی تو چون شنبلید نوشکفته بامداد
روی من چون شنبلید پژمریده در چمن .
منوچهری .
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلزار.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 153).
هست قد یار من سرو خرامان در چمن
بر سر سرو خرامان ماه تابان را وطن
بلکه خد وقد آن زیباصنم را بنده اند
ماه تابان بر فلک ، سرو خرامان در چمن .
سوزنی .
میان انجمن سروران روی زمین
چو سرو باشد در بوستان میان چمن .
سوزنی .
آمد دواسبه عید و خزان شد علم برش
زرین عذار شد چمن از گرد لشکرش .
خاقانی .
از چمن دولتی که باغ کیان راست
گر گل نو رفت نوبهار بماناد.
خاقانی .
داد به هر یک چمن خلعتی از زرد و سرخ
خلعه نوردش صبا، رنگرزش آفتاب .
خاقانی .
گر سخن کش بینم اندر انجمن
صدهزاران گل برویم زین چمن .
مولوی .
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گریان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد.
سعدی .
چمن امروز بهشت است و تو درمی بایی
تا خلایق همه گویند که حورالعین است .
سعدی .
عروس چمن گشت ، رشک بهشت
بمشاطگی آمد، اردی بهشت .
ظهوری (از آنندراج ).
مگذر ز صفحه ٔ چمن امروز سرسری
تاریخ خسروان جهانست روزگار.
اثر (از آنندراج ).
|| بمعنی باغ و بستان و گلزار باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). مطلق جایی که در آن انواع درخت یا بوته یا گل کاشته باشند. || زمین سبز و خرم را نیز گویند. (برهان ). زمین سبز و مرغزار. (انجمن آرا). زمین سبز و خرم و مرغزار. (ناظم الاطباء). مَرغ . مَرج . || در تداول عامه ، نام سبزه و گیاهی معروف است که در زمین وسط خیابانها و میدانهای شهر یا در باغها و منازل میکارند تا سبزی خوشرنگ و بادوام آن چشم اندازی خرم و طرب انگیز بوجودآرد. و رجوع به چمن زنی و چمن کاری شود. || اسب خوشراه و نرم رفتار را هم گفته اند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). اسب راهوار و سبک رفتار. و رجوع به چم شود.
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران بخش مرکزی جیرفت که در 6 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران ، بر لب رودخانه ٔ هلیل واقع است . جلگه و گرمسیر است و 229 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رودخانه ٔ هلیل . محصولش غلات و برنج . شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن که در 9 هزارگزی شمال باختری صومعه سرا و 5 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ صومعه سرا به طاهرگوراب واقع است . جلگه و مرطوب است و 281 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ ماسال . محصولش برنج ، توتون ، سیگار و ابریشم . شغل اهالی زراعت و مکاری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] سبزه زار، مرغزار، زمین سبز و خرم.
دانشنامه عمومی
چمنزار
علفزار
چمن کاری
مرغزار
پسوند ن در پایان این واژه همان است که در پایان واژگان نهنبن، سوزن، روزن، میهن، هاون، پرویزن، انجمن و واژگان نوساخته تاون و پوشن نیز دیده میشود و پسوندی است که با آن اسم و بویژه اسم ابزار میسازند.
مسیر صعود این قله از روستای زشک است و با طی مسیری در حدود ۲،۷ کیلومتر به قله منتهی می شود.