مترادف فرود : پایین، تحت، زیر، نزول، هبوط
متضاد فرود : فراز، فوق
down, below
descent, cathode
declination, descent, plump
(تلفظ: forud) (به مجاز) فرا رسیدن ؛ (در قدیم) پایین ، نشیب ، سرازیری ، قرار گرفته در مرتبهی پایین از جهت مقام ؛ (در اعلام) پسر سیاوش از ' جریره ' دختر پیران ویسه .
پایین، تحت، زیر، نزول، هبوط ≠ فراز، فوق
پایینترین حدّ هر متغیر
فرود. [ ف َ ] (اِخ ) جایی است . (از معجم البلدان ).
فردوسی .
فرود. [ ف َرْ وَ ] (اِ) چوب پس در خانه . (برهان ). فروده . رجوع به فروده شود.
فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3).
فرخی .
فرخی .
منوچهری .
خاقانی .
عطار.
ناصرخسرو.
فردوسی .
فردوسی .
فرود. [ ف ُ ] (ص ) برشته و بریان کرده .رجوع به فروده شود. || فریفته . || فریبنده و فریب دهنده . || زبون و بد. مغرور و غره . || (اِ) چوب زیرین چهارچوب درخانه . (برهان ). فروده . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
۱. تنها.
۲. یکتا؛ یگانه.
۱. به زمین نشستن هواپیما.
۲. (قید) پایین.
۳. (اسم) (موسیقی) الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز.
۴. (اسم) [قدیمی] نشیب؛ سرازیری.
۵. (اسم) [قدیمی] بخش زیرین جایی.
۶. (صفت) [قدیمی] قرار گرفته در مرتبۀ پایینتر.
〈 فرود آمدن: (مصدر لازم)
۱. به زمین نشستن: هواپیما فرود آمد.
۲. پایین آمدن.
〈 فرود آوردن: (مصدر متعدی) پایین آوردن.
ناوه (فرود trough) - علوم هوا و آب و هواشناسی