کلمه جو
صفحه اصلی

زیتون

فارسی به انگلیسی

olive

فارسی به عربی

زیتون

عربی به فارسی

زيتون , درخت زيتون , رنگ زيتوني


فرهنگ اسم ها

اسم: زیتون (دختر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: za (e) ytun) (فارسی: زيتون) (انگلیسی: zaytun)
معنی: درختی که میوه و برگ آن مصرف دارویی دارد، از واژه های قرآنی، ( در گیاهی )، میوه ی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازه ی توت که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می کند و از آن روغن نیز می گیرند، درخت همیشه سبز این میوه که برگ و میوه ی آن مصرف دارویی دارد، میوه بیضی شکل سفت و گوشتی که رنگ ان در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می کند

(تلفظ: za(e)ytun) (عربی) (در گیاهی) میوه‌ی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازه‌ی توت که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می‌کند و از آن روغن نیز می‌گیرند ؛ درخت همیشه سبز این میوه که برگ و میوه‌ی آن مصرف دارویی دارد ؛ از واژه‌های قرآنی.


مترادف و متضاد

olive (اسم)
زیتون، رنگ زیتونی

فرهنگ فارسی

سرده‌ای از زیتونیان که شامل درختان و درختچه‌های زیتون است


(گیاه‌شناسی) میوه‌ی درخت زیتون


( اسم ) درختی است که سر دسته تیره زیتونیان است ارتفاعش معمولا بین ۷ تا ۸ ۸ متر و حداکثر تا ۱۵ متر میرسد . محیط تنه اش از ۳ تا ۴ متر بالغ میشود . تنه اش ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان صاف و رنگی مایل به سبز دارد چوبش سخت و با مقاومت و زرد رنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص میباشد . برگهایش دایمی و متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در سطح فوقانی سبزرنگاست . گلهایش دراردیبهشت ظاهر میشود و آنها سفید رنگ و مجتمع به صورت خوشه در کنار برگها جای دارند . یا روغن زیتون روغنی است که از میوه درخت زیتون استخراج کنند زیت . یا زیتون بری زیتون وحشی . یا زیتون تلخ درختی است از تیره سماقیان که دسته جداگانه ای از این تیره بنام آزادرختها را به وجود میاورد . گلهایش بنفش و میوه اش سمی است . یا زیتون وحشی گونه ای زیتون که خودروست و بر خلاف معمولی آن درختی است خاردار و میوه اش دارای چربی کمتریست زیتون بری .
خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک

جملات نمونه

درخت زیتون

olive tree (Olea curopaca)


روغن زیتون

olive oil


زیتون پرورده

preserved olive, processed olive


فرهنگ معین

(زَ یا زِ ) [ ع . ] (اِ. ) درختی است با تنة ناصاف و دارای شکاف های مشخص ، ولی در گیاهان جوان صاف و رنگی مایل به سبز دارد. میوة این درخت سبز و گوشت دار شبیه به آلوچه است که روغن فراوان دارد و ملین است . ، ~پرورده میوة زیتون که هستة آن را درآورده و داخل آ

(زَ یا زِ) [ ع . ] (اِ.) درختی است با تنة ناصاف و دارای شکاف های مشخص ، ولی در گیاهان جوان صاف و رنگی مایل به سبز دارد. میوة این درخت سبز و گوشت دار شبیه به آلوچه است که روغن فراوان دارد و ملین است . ؛ ~پرورده میوة زیتون که هستة آن را درآورده و داخل آن را از دانه های خشک شدة انار ترش و گردوی کوبیده پر کرده باشند.


لغت نامه دهخدا

زیتون . [ ] (اِخ ) یا زیتون اکبر. مصحف زینون است . رجوع به زینون و زنون شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


زیتون . [ زَ ] (اِخ ) شهری است به چین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بندری در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل جزیره ٔ فرمز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیتون (به همان لفظ میوه ٔ معروف ) در نزد مؤلفین عرب و ایرانی در قرون وسطی نام شهر امروزی چانگ چئو بوده است که بندری است در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل فرمز و تقریباً بخط مستقیم پانصد کیلومتر در مشرق مایل به شمال کانتن و جزو ایالت فوکین امروزی است . این بندر در عهد مغول اهمیتی بس عظیم داشته است و از لحاظ تجارت خارجی چین و رفت و آمد کشتیهای بزرگ تجارتی و مسافری مابین چین و هند و جنوب ایران و بلاد عرب یکی از مراکز عمده ٔ چین بوده است . ابن بطوطه وقتی که از هند به چین آمده بود اولین نقطه از خاک چین که وی در آنجا پیاده شده بود همین شهر زیتون بوده است و در مراجعت از چین به هند نیز باز از همین بندر زیتون کشتی گرفته بوده است . در عهد مغول نام این شهر به تلفظ عامیانه ٔ چینیان تسوتونگ بوده است که با حذف گاف ، حرف اخیر تلفظ آن بسیار نزدیک به زیتون عربی شنیده میشده است و در سفرنامه ٔ مارکوپولو نام این شهر به املای سایتون مرقوم است . رجوع شود به دایرة المعارف اسلام ج 1 ص 861 و 865 و به حواشی بلوشه بر جامع التواریخ ص 490 و نیز به ص 48 از ذیل همان حواشی و کتاب منتخبات از سفرنامه ٔابن بطوطه به انگلیسی تألیف مستر گیب ص 369 حاشیه ٔ 8. (از حاشیه ٔ ص 508 شدالازار چ علامه قزوینی ). در دایرة المعارف فارسی ذیل «ساتن » پارچه ٔ ابریشمی ... آرد: ... اصلاً در چین بافته می شد و در مشرق زمین و یونان وروم خواستار فراوان داشت . نام آن احتمالاً از لفظ عربی زیتونی گرفته شده است که منسوب به زیتون است و شاید نام عربی بندر تسوتینگ (چوانچوی حالیه در ایالت فوکین چین ) بوده است که درقرون وسطی از بنادر مهم چین بوده است ... (دایرة المعارف فارسی ) : و از همان راه که آمده بودیم در نهر بطرف خنساء مراجعت کردیم و از آنجا بطرف زیتون حرکت کردیم و چون به این شهر اخیر رسیدیم دیدیم که چندین کشتی بر جناح حرکت بطرف هند می باشند... من نیز همین کشتی را گرفته راه افتادیم . (از سفرنامه ٔ ابن بطوطه از حواشی شدالازار بقلم علامه قزوینی ص 508).


زیتون . [ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذیل چند ولایت هند آرد: «زیتون و سرندیب از اقلیم اول است ». (نزهة القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 262).


زیتون. [ زَ ] ( ع اِ ) درخت زیت. ( منتهی الارب ). نام درختی که روغن وی معمول اطباست. ( بهار عجم )( آنندراج ). زیتون بن. درختی همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و میوه آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار فراوان است. ( ناظم الاطباء ). درختی است جلیل القدرو بسیارسود و پربقا و هزار سال دوام کند و میوه آن هم زیتون نام دارد. واحد آن زیتونة. ( از اقرب الموارد ). بری و بستانی می باشد و بستانی را درخت بزرگتر وبرگش آبدارتر و سبزتر از بری و بعد از چهار سال بارمیدهد و تا هزار سال می باشد. ( تحفه حکیم مؤمن ).
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است برخلاف بعض دیگر گیاه شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). درختی است که سردسته تیره زیتونیان است. ارتفاعش معمولاً بین 7 تا 8 متر و حداکثر تا 15متر می رسد. محیط تنه اش از 3 تا 4 متر بالغ می شود. تنه اش ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان ، صاف و رنگی مایل به سبز دارد. چوبش سخت و بامقاومت و زردرنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص می باشد. برگهایش دائمی و متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در سطح فوقانی سبزرنگ است. گلهایش در اردیبهشت ظاهر میشود و آنهاسفیدرنگ و مجتمع، بصورت خوشه در کنار برگها جای دارند. ( فرهنگ فارسی معین ). انواع تیره زیتونیان دارای تخمدان آزاد دوخانه و شماره پرچمهای آن با شماره گلبرگها متفاوت است. میوه آنها دارای یک هسته یا بشکل دانه بالدار است ، برگهای آنها متقابل و ساده. نوع های آن ، زیتون با گلهای سفید چهارقسمتی و میوه آن چهارقسمتی و میوه آلویی با هسته سخت که برون بر آن مواد روغنی بسیار دارد. ( گیاه شناسی گل گلاب ). درخت پیوسته سبز ناحیه مدیترانه که از دوران قبل از تاریخ برای استفاده از میوه آن در نقاط معتدل کاشته شده...ساقه و برگ زیتون از مدتی پیش از دوره مسیح نشانه ٔصلح بوده است. ( دایرة المعارف فارسی ) : نخرج منه حباً متراکباً... و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان... ( قرآن 99/6 ).و هو الذی اَنْشَاءَ جنات... و الزیتون و الرمان...( قرآن 141/6 ). ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل... ( قرآن 11/16 ). و التین و الزیتون. ( قرآن 1/95 ).

زیتون . [ زَ ] (ع اِ) درخت زیت . (منتهی الارب ). نام درختی که روغن وی معمول اطباست . (بهار عجم )(آنندراج ). زیتون بن . درختی همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و میوه ٔ آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار فراوان است . (ناظم الاطباء). درختی است جلیل القدرو بسیارسود و پربقا و هزار سال دوام کند و میوه ٔ آن هم زیتون نام دارد. واحد آن زیتونة. (از اقرب الموارد). بری و بستانی می باشد و بستانی را درخت بزرگتر وبرگش آبدارتر و سبزتر از بری و بعد از چهار سال بارمیدهد و تا هزار سال می باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده ٔ «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است برخلاف بعض دیگر گیاه شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درختی است که سردسته ٔ تیره ٔ زیتونیان است . ارتفاعش معمولاً بین 7 تا 8 متر و حداکثر تا 15متر می رسد. محیط تنه اش از 3 تا 4 متر بالغ می شود. تنه اش ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان ، صاف و رنگی مایل به سبز دارد. چوبش سخت و بامقاومت و زردرنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص می باشد. برگهایش دائمی و متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در سطح فوقانی سبزرنگ است . گلهایش در اردیبهشت ظاهر میشود و آنهاسفیدرنگ و مجتمع، بصورت خوشه در کنار برگها جای دارند. (فرهنگ فارسی معین ). انواع تیره ٔ زیتونیان دارای تخمدان آزاد دوخانه و شماره ٔ پرچمهای آن با شماره ٔ گلبرگها متفاوت است . میوه ٔ آنها دارای یک هسته یا بشکل دانه ٔ بالدار است ، برگهای آنها متقابل و ساده . نوع های آن ، زیتون با گلهای سفید چهارقسمتی و میوه ٔ آن چهارقسمتی و میوه ٔ آلویی با هسته ٔ سخت که برون بر آن مواد روغنی بسیار دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ). درخت پیوسته سبز ناحیه ٔ مدیترانه که از دوران قبل از تاریخ برای استفاده از میوه ٔ آن در نقاط معتدل کاشته شده ...ساقه و برگ زیتون از مدتی پیش از دوره ٔ مسیح نشانه ٔصلح بوده است . (دایرة المعارف فارسی ) : نخرج منه حباً متراکباً... و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان ... (قرآن 99/6).و هو الذی اَنْشَاءَ جنات ... و الزیتون و الرمان ...(قرآن 141/6). ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل ... (قرآن 11/16). و التین و الزیتون . (قرآن 1/95).
اگر گل کارد اوصدبرگ ابا زیتون ز بخت او
بر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و خار است .

خسروی .


ز زیتون و انگور و هر میوه دار
که در مهرگان شاخ بودی ببار.

فردوسی .


دیو و فرشته به خاک و آب درون شد
دیو مغیلان شد و فرشته زیتون .

ناصرخسرو.


دریا نه آب گر به مثل آب است
چون بر لبش نه تین و نه زیتون است .

ناصرخسرو.


درخت زیتون ، از هر شش درخت خراج یک درم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 93). || میوه ٔ زیتون بن که از آن روغن می گیرند موسوم به زیت . (ناظم الاطباء). میوه ٔ درخت زیتون . (از اقرب الموارد). ج ، زواتین . (دزی ج 1 ص 617). رسیده ٔ او گرم به اعتدال و باقبض و نارس او سرد و به غایت خشک و سیاه او گرم و خشک و سریعالاستحاله به سودا و صفرا و مرخی معده و مغثی و بهترین او سبز رسیده است که در آب نمک پرورده باشند و با طعام خورده شود نه قبل و نه بعد آن . در این وقت مقوی معده و مشهی و حابس طبع و مورث بیخوابی و لاغری و مصلحش مغز گردکان و بادام و سرکه و... و صمغ او در صورت شبیه به سقمونیا و مایل به سرخی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل .

فرخی .


عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چراک است و مقیل و مومبار.

بسحاق اطعمه .


رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 229 و اختیارات بدیعی و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی و ترجمه ٔ صیدنه و جغرافیای اقتصادی کیهان ص 108 شود.
- روغن زیتون ؛ روغنی است که از میوه ٔ درخت زیتون استخراج کنند. زیت . (فرهنگ فارسی معین ). روغن زیتون بری قائم مقام روغن گل سرخ ... و جمعی مطلق روغن زیتون را در افعال مذکور نافع می دانند و مخصوص نوعی دون نوعی ندانسته و هرچند کهنه تر شود قویتر شود. و آنچه از هفت سال بگذرد بهتر از روغن بلسان دانسته اند و بعضی قائلند که تا چهار هزار سال می ماند... و چون روغن زیتون را با مثل او آب بجوشانند تا آب بسوزد و تجدید آب بدستور اول نمایند تا شصت بار و بعد از آن آب سوخته شود چندان بجوشانند که به نصف رسد بمراتب شتی بهتر از روغن بلسان و در او اسرار عجیبه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
|| دانه ٔ مورد . (دزی ج 1 ص 617). || عبارتست از نفسی مستعد برای اشتغال یافتن به نور قدس از ناحیه ٔ قوت فکر.(از تعریفات جرجانی ) (از دستورالعلماء). رجوع به زیت شود.

زیتون . [ زِ ] (اِخ ) خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک . (از لاروس ).


فرهنگ عمید

درختی با برگ های بیضی نوک تیز و گل های سفید کوچک که به صورت خوشه در کنار برگ ها جمع می شود.
* زیتون تلخ: (زیست شناسی ) = سنجد * سنجد تلخ

درختی با برگ‌های بیضی نوک‌تیز و گل‌های سفید کوچک که به‌صورت خوشه در کنار برگ‌ها جمع می‌شود.
⟨ زیتون تلخ: (زیست‌شناسی) = سنجد ⟨ سنجد تلخ


دانشنامه عمومی

زیتون (به انگلیسی: Olive) و با (نام علمی: Olea europaea) شامل تقریباً ۲۰ گونه درختان کوچک از خانواده زیتونیان بوده و در جهان کهن از حوزه دریای مدیترانه، شمال آفریقا، جنوب شرقی آسیا، شمال تا جنوب چین، اسکاتلند و شرق استرالیا پراکندگی گسترده ای داشته اند. آن ها همیشه سبز بوده و دارای برگ هایی کوچک و یک پارچه هستند که روبروی هم قرار گرفته اند. میوه این گیاه یک شفت است.
روغن زیتون بکر: به روغن زیتونی گفته می شود که تنها توسط فرایندهای فیزیکی استخراج شده و هیچ نوع فرایند شیمیایی بر روی آن صورت نگرفته است.
روغن زیتون تصفیه شده: این روغن با استفاده از فرایندهای شیمیایی تصفیه شده و مقدار اسید چرب آزاد آن کاهش یافته است. این روغن در مقایسه با روغن زیتون بکر از ارزش تجاری کمتری برخوردار است.
روغن تفاله زیتون: این روغن با استفاده از استخراج حلالی روغن موجود درگوشت میوه زیتون به وسیله هگزان به دست می آید.
تخمین دقیق زمانی که زیتون از حالت وحشی خارج شد، تحت کنترل کشاورزان درآمد و به صورت میوهٔ باغی مورد استفاده قرار گرفت، ممکن نیست. اشارات فراوانی که در انجیل دربارهٔ این گیاه و تولید آن وجود دارد و فراوانی ضمنی آن در سرزمین کنعان و منطقه ای در سوریه، که همیشه زیتون برای اقتصاد ساکنین آن مهم بوده است، موجب این نتیجه گیری می شود که سوریه محل تولد زیتون پرورش یافته است. احتمالاً در آغاز، یک گونه اصلاح شده به دست تعدادی از فرقه کوچک سامی افتاد و به تدریج در قبایل اطراف نیز گسترش یافت و با حداقل تلاش به میزان بسیار زیادی پرورش یافت؛ این ماده روغنی در آب و هوای خشک شرق، ماده ای بسیار حیاتی برای سلامتی به شمار می رفت و میوه این درخت در آن دوران ابتدایی در بین جنگجویان بربری نمادی از صلح و حسن نیت بود. دورانی بعد و هم زمان با توسعه سازمان های دریایی این روغن به عنوان یکی از اقلام تجاری به کشورهای آسیای صغیر و مناطق دریایی انتقال یافت و بی تردید گیاه زیتون نیز در پی آن گسترش یافت.
در دنیای هومر همان گونه که در ایلیاد مشخص است، روغن زیتون فقط به عنوان یک ماده برای ثروتمندان – محصول خارجی – شناخته شده و بیشتر به سبب ارزش آن برای آرایش پهلوانان مورد توجه بوده است؛ جنگجویان بعد از استحمام به خودشان روغن زیتون می زدند و بدن پاتروکلوس هم عیناً با روغن زیتون پوشیده می شد. اما نه اشاره ای به کشت این گیاه شده و نه بر روی تاکستانی که روی سپر آشیل نقش شده، وجود دارد. اما اگرچه در ایلیاد هیچ اشاره ای به کشت زیتون نشده، وجود آن در باغ السینوس و دیگر کنایه های آشنا، نشان دهنده این حقیقت است که زیتون در زمان نگارش ادیسه شناخته شده است.
هر زمان به معرفی این گیاه می رسیم تمامی روایات به تپه های آهکی آتیکا به عنوان اولین مکان کشت آن در شبه جزیره یونانی اشاره دارد. زمانی که پوسایدون (خدای دریا) و آتنا (الهه عقل و زیبایی) برای شهر آینده رقابت می کردند، به خواست الهه یک زیتون از صخره های لم یزرع پدیدار شد (نگهبان هنرهایی که بر آن وضعیت رو به افزایش تأثیر جاودانی گذاشت). این که این افسانه ارتباطی با اولین کشت زیتون در یونان دارد، با توجه به داستان جالبی که توسط هرودوت در مورد اهالی اپیداروس نقل شده قطعی به نظر می رسد. آن ها به علت از دست دادن محصول شان مجبور به مشورت با (پیشگوی معبد دلفی) شدند و مقرر شد تا مجسمه های دامیا و هورای (هردو از نمادهای حاصلخیزی) را از چوب باغ های زیتون بتراشند. سپس تنها در اختیار مردم آتن قرار گیرد. آتنی ها به درخواست مردم اپیداروس درختی را به آن ها اعطا کردند مشروط به آنکه هر سال برای آتنا الهه عقل و زیبایی (نگهبان آن) قربانی کنند؛ بنابراین آن ها دستور پیشگو را اطاعت کرده و سرزمین شان دوباره حاصل خیز شد.

دانشنامه آزاد فارسی

زیتون (olive)
درختی همیشه سبز، متعلق به تیرۀ زیتون، جنس زیتون. از این جنس در ایران سه گونه در مناطق نیمه خشک و نیمه مرطوب شمال، شمال شرق، و جنوب می روید. از بین این گونه ها زیتون خوراکیاهمیت ویژه ای دارد که بومی آسیا است و وسیعاً در نواحی مدیترانه ای و نیمه حاره ای کشت می شود. این گیاه تا ارتفاع ۱۵ متر رشد می کند و شاخه های پیچ خورده و برگ های نقره ای نیزه مانندی دارد که روبه روی هم رشد می کنند. گل های سفید آن به میوه های بیضی شکل سبز رنگ کوچکی تبدیل می شوند که هنگام رسیدن به رنگ سیاه مایل به آبی در می آیند. میوه های آن را به صورت خشک، در آب نمک یا در روغن نگه می دارند، یا از آن روغن زیتون می گیرند. روغن آن زرد مایل به سبز کم رنگ است و بسیار مصرف می شود. این روغن در صابون، پماد، و لوبریکانتها به کار می رود. به نظر برخی مؤلفان، زیتون خوراکی بومی ایران نیست، بلکه در گذشته دور، شاید هزار سال پیش، از طریق سوریه و مسیر جاده ابریشم، از ایتالیا وارد ایران شده است. عده ای معتقدند که خاستگاه آن بخش مرکزی ایران و بلوچستان است و دانه های آن را انسان، پرندگان یا عوامل دیگری پخش کرده اند.

فرهنگستان زبان و ادب

{Olea} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از زیتونیان که شامل درختان و درختچه های زیتون است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زیتون میوه ای مبارک وبهشتی است و روایاتی در این باب وارد شده است.

زیتون میوه‏ای بیضی شکل، سفت و گوشتی به اندازه توت است. درخت زیتون نیز همانند درخت توت می باشد.

← فضیلت زیتون
۱. ↑ جواهر الکلام ج۳۶، ص۵۰۱-۵۰۲.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۳۳۵.
...

[ویکی اهل البیت] درختی است جلیل القدر و بسیار پر سود و پر بقاء و هزار سال عمر کند و میوه آن هم زیتون نام دارد .
در قرآن بسی از آن تجلیل شده و در سوره تین سوگند به آن یاد شده و در آیه دیگر چنین به وصف آمده « و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن و صبغ للآکلین » ؛ و نیز درختی را از طور سیناء ( کوهی در منتهی الیه جنوب غربی فلسطین که در عصر نزول قرآن منبع زیتون بیشتر در آنجا بوده ) به وجود آوردیم تا شمار را روغن ( چراغ ) و نانخورش باشد
زیتون غذای پیامبران و نزد پیغمبر اسلام از بهترین نان خورشها بوده وامیرالمؤمنین بسیار از آن تناول می نموده . از حضرت رسول (ع) نقل شده که فرمود : بخورید زیتون را وبدن خویش را بدان مالش دهید که آن درختی مبارک است .
در حدیث دیگر از آن حضرت است که فرمود : بر شما باد به خوردن روغن زیتون که صفرا را می گشاید و بلغم را برطرف می سازد و پی را محکم وخوی را نیکو و نفس را خوشبو و اندوه را زایل می کند . از امام صادق (ع) آمد که زیتون باد ( گاز معده ) را می راند و منی را افزایش می دهد .
نقل است که در حضور امام صادق (ع) گفته شد زیتون تولید باد می کند . حضرت فرمود : خیر ، زیتون باد را می پراند .

[ویکی الکتاب] معنی زَّیْتُونَ: زیتون (اسم جنس جمعی است ، و مفرد آن را زیتونه میگویند )
معنی زَیْتُونِةٍ: زیتون (جمع آن زیتون است )
معنی زَیْتُهَا: روغنش (زیت روغنی است که از زیتون میگیرند)
معنی مُهْلِ: خلط و دُرد زیتون - مس مُذاب
معنی یَعْصِرُونَ: عصاره میوه می گیرند - شیر می دوشند (یعصرون از ماده عصر است که به معنای روغنکشی و آبگیری بوسیله فشار دادن است ، مانند گرفتن آب انگور و خرما جهت شیره و امثال آن ، و گرفتن روغن زیتون و کنجد جهت خوردن و یا مصرف چراغ و امثال آن ، و ممکن است مراد از آن ، د...
معنی مَسِیحُ: لقب حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و علیه السلام (مسیح به معنای ممسوح (مسح شده)است و اگر آن جناب را به این نام نامیدند ، به این مناسبت بوده که آن جناب ممسوح به یمن و برکت و یاممسوح به تطهیر از گناهان بوده و یا با روغن زیتون تبرک شده ممسوح گشته ، چون ان...
تکرار در قرآن: ۴(بار)

گویش اصفهانی

تکیه ای: zeytun
طاری: zeytun
طامه ای: zeytun
طرقی: zeytun
کشه ای: zeytun
نطنزی: zeytun


جدول کلمات

محصول رودبار

پیشنهاد کاربران

نماد صلح و دوستی

زیتون انیس و مونس انجیر است
هر دو نافع و از میوهای بهشت هستند
کسی جلودارشون نیست وقتی بهم برسند و پشت به پشت هم بدن
درود بر خالق این دو و احسنت بر راهبر آنان

در پهلوی " زیت " نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

این واژه نمی تواند عربی باشد و چون عرب ها درخت زیتون نداشتن ( عرب های زمان اسلام ) زیتون میوه مدیترانه ای است و مردم مدیترانه در زمان های گذشته عرب نبودند و عرب ها این واژه را از زبان های دیگر گرفته اند از جمله از زبان عبری، بهرحال این واژه عربی نیست

نوعی میوه گوشتی

زی در زیتون گویشی از کلمه ghee است و به معنی روغن است و در عربی زیت هم به روغن گفته میشود پس زیتون میشود روغندار ، درخت روغنی

یعنی خاص و با اراده

43 . در Yu yan tsa tsu1 درباره گیاهی بیگانه چنین آمده است: ’’زیستگاه درخت ts‛i - t‛un ( *dzi - tun، *zi - tun ) در سرزمین پو ـ سه ( ایران ) و نیز در سرزمین فو ـ لین ( سوریه ) واقع است. در زبان فو ـ لینی آن را ts‛i - t‛i 2 ( zi - ti و *dzi ) می نامند. بلندای این درخت به هفت تا ده متر می رسد. پوست درخت سبز و گلهــــــــــــــــــایش سفید رنگ و شبیــــــــــــــــــــه به بهار دارابی ( yu، Citrus grandis ) و بس خوشبوست. میــــــــــــوه اش که به می ماند yan - t‛ao ( Averrhoa carambola ) * در ماه پنجم سال می رسد. مردم سرزمینهای باختری افشره روغنی آن را برای سرخ کردن کلوچه و میوه به کار می برند، همان طور که در چین دانه های کنجد ( kü - šen ) 3 بکار است. "
هیرت4 درست دریافته است که ts‛i - t‛un آوانگاشت همان زیتون، zeitun فارسی است، که البته باید افزود این صورت از فارسی میانه است، و ts‛i - t‛i در زبان فو ـ لینی آوانگاشت زیتا، zaitā آرامی ( zayiθ عبری ) است. مراد همان درخت زیتون ( Olea Europoea ) 5 است. وام واژه فارسی از زبانی سامی است و تلفظ سامی متداول این نام *zeitu ( zeitun عربی ) است. جالب آنکه صورت فو ـ لینی این واژه به zet‛i در زبان گروزنیایی و آسی، jēt و dzēt ( ’’روغن زیتون‘‘ ) ، zeit ( ’’زیتون‘‘ ) ارمنی، و zait عربی6 نزدیکتر است تا به واژه آرامی. درخت زیتون که در نوشته های پهلوی آمده ( ص 193 ) در ایران و بلوچستان خودروست. اما ایرانیان ( و نیز ارمنیان ) به احتمال زیاد گونه بستانی آن را از سامیان گرفتند. زیتون بن از دیر باز در میانرودان شناخته بود: اجسام گلی به شکل دانه زیتون از عصر اوروکاگینا ( urukagina ) ، یکی از حکمرانان لاگاش ( Lagash ) پیش از حکمرانان سارگنی ( Sargonic ) هنوز موجود است. 7

شلیمر1 می گوید مردم منجیل، بین رشت و قزوین در ایران، Olea europaea را فراوان کشت می کنند که بسیارخوب است هرچند با روغنی بسیار بد و ناخوردنی[!]. اشپیگل پراکندگی جغرافیایی درخت زیتون در ایران را به خوبی نشان داده است. 2
فرهنگ نویسان فغفور کی ین ـ لون ( K‛ien - lun ) ( 95 ـ 1736 ) واژه ts‛i - t‛un را جاودانه کرده اند. این واژه در فرهنگ چهارزبانه، در بخش ’’میوه بیگانه ‘‘ آمده است. 3 در یکی از فرهنگها، صورتهای تبتّی و مغولی به ترتیب به این شـــکل آوانگاری شده اند: č‛i - tun siu ( آوانگاری tse ) و čitun jimin ؛ اما شگفت اینکه در زبان مانچویی واژه ulusun را برای زیتون می یابیم که گاربلنتس ( H. C. v. d. Gabelentz ) و زاخارف ( Sakharov ) به درستی توضیح داده اند. در فرهنگ مانچویی ـ چینی Ts‛in wen pu hui ، که به سال 1771 منتشر شد، ulusun به زبان چینی چنین تعریف شده: ’’ts‛i - t‛un میوه ای بیگانه است که از سرزمین پو ـ سه ( ایران ) خیزد. پوست درخت سبز و گلهای آن سفید و خوشبو است. میوه اش در ماه پنجم سال می رسد و از آن روغنی گیرند درخور سرخ کردن کلوچه. " این تعریف آشــــــــــــــــــکارا بر پایه متنی است که در Yu yan tsa tsu آمده. گویا واژه مانچویی ulusun ( - sun پایانه ای در زبان مانچویی است ) ساختی من درآوردی دارد بر مبنای oleum لاتین ( بر گرفته از elaion یونانی ) که احتمالاً بدست مبلغان یسوعی منتقل شده است.
ژاپنی ها زیتون را نمی شناختند؛ در گیاهشناسی امروزی ژاپن آن را oreifu می نامند که باز آفرینی همان ’’olive‘‘ زبان انگلیسی است. 1 گیاهشناسان ژاپنی بدون آگاهی از معنای ts‛i - tun نویسه های این واژه را ( که آن را ego - no - ki تلفظ می کنند ) برای نامیدن Styrax japonica بکار برده اند. 2
آنچه زیتون چینی نامیده می شود، kan - lan ، هیچ نسبتی با زیتون راستین منطقه باخترآسیا و مدیترانه ندارد، هر چند به ظاهر بســیار بدان ماند. 3 kan - lan نام Canarium album و C. pimela ازتیره Burseraceae ]بورسراسه[ است، حال آن که زیتون جزو تیره Oleaceae ]زیتونیان[ است. 1 ما چی ( Ma Či ) در گیاهنامه خود، K‛ai pao pen ts‛ao ( که در فاصله 968 - 976 میلادی نوشته ) پس از باز نمود kan - lan ، می گوید: ’’ نوع دیگری نیز هست که آن را Po - se kan - lan ( kan - lan ایرانی ) می شناسند و در یون ـ چو ( Yun čou ) می روید2 و در شکل و رنگ به kan - lan ماند ، جز اینکه مغز هسته آن دو پاره است و با ماده ای چون عسل که در آب خیساننند و خورند. " در Šan se čou či3 این گیاه از محصولات شان ـ سه چو ( Šan - se čou ) در کوان ـ سی شمرده شده است. ممکن است وسوسه شویم برابر نظر محتاطانه استوارت4 این درخت را زیتون حقیقی بدانیم، اما تا گیاهشناسان اثبات نکنند درخت زیتون براستی در کوان ـ سی می روید به پذیرشش تن نمی دهم. ناگفته نماند که دلایلی قوی علیه این گمان هست . اولاً Po - se kan - lan درختی است خودرو: کوچکترین سخنی مورد کشت آن یا اینکه آن را از ایران وارد چین کرده باشند در میان نیست. اگر این درخت را از ایران آورده بودند، بی چون و چرا آن را به صورت بستانی می یافتیم؛ و اگر این گیاه از ایران وارد چین شده، چرا باید کشت آن به چند منطقه انگشت شمار در کوان ـ سی محدود شود؟ لی شی ـ چن در این مورچیزی نمی گوید؛ جز اینکه fan lan ، گونه ای دیگر از Canarium است که در کوان ـ سی ( بدون ذکر ناحیه ) یافت می شود، نوعی از انواع Po - se Kan - lan است و همین نکته به روشنی نشان می دهد آن را گیاهی خودرو می داند. نویسندگان تانگ درباره ورود زیتون به چین خاموشند؛ با این همه، از باز نمود آن در کتاب Yu yan tsa tsu می توان دریافت این میوه در دوره تانگ از ایران به چین رفته است. شاید دادن نام Po - se kan - lan بخاطر شباهتش به میوه زیتون بوده است؛ به هر روی از این مسئله چیزی نمی دانیم. یک مورد خاص در منابع هست که نشان می دهد مراد از پو ـ سه ی ما چی ( Ma či ) پو ـ سه مالایا است ( ص ) ؛ ممکن است در اینجا نیز اشاره به همان باشد، اما در مورد این ارتباط نیز چیزی نمی دانیم.
ژولین1 تصریح می کند نویسنده چینی که وی اطلاعات خود را از او گرفته، درخت زیتون و میوه آن را وصف کرده، اما در ادامه می گوید که کاربرد آن بس اندک است . . .


کلمات دیگر: