کلمه جو
صفحه اصلی

کرگی

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی وسن کره .

لغت نامه دهخدا

کرگی. [ ک ُرْ رَ / رِ ]( حامص ) حالت و چگونگی و سن کره. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
خر ما از کرگی دم نداشت ؛ تعبیری مثلی است چون دعوایی خرد و ناچیز نتایج بزرگ بد پیش آرد گویند. ( یادداشت مؤلف ). یعنی از بیم زیانی بزرگتر از دعوی خسارت پیشین گذشتم. ( امثال و حکم ).

دانشنامه عمومی

کرگی (چابهار)، روستایی از توابع بخش دشتیاری شهرستان چابهار در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان باهوکلات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۱ نفر (۲۳خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: