Behold!, beware!
هان
فارسی به انگلیسی
behold, now
فارسی به عربی
الآن , انظر
مترادف و متضاد
هی، ای، هان، ای والله
هان، اینک، ببین
اهای، هان، اینک، بنگر، ببین
هان
فرهنگ فارسی
← همشنوی انتهای نزدیک
شیمی دان آلمانی ( و. ۱۸۷۹ - ف. ۱۹۶۸ م . ) متولد فرانکفورت . در سال ۱۹٠۱ از دانشگاه ماربورگ درجه دکترا گرفت . مسافرتی به لندن کرد و سپس در دانشگاه شیمی برلین مشغول کار شد و از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۲۸ عضو انستیتوی کایزر ویلهلم در برلین بود. به اکتشافات بسیار نایل آمد از جمله آخرین اکتشاف وی شکستن اتم اورانیوم و محاسبه انرژی اتمی بود که منجر به ساختن بمب اتم شد. تالیفات بسیار در زمینه شیمی دارد که از آن جمله : رادیو شیمی عملی حرکت مصنوعی اتمها شکافتن هسته های سنگین استفاده از انرژی هسته های سنگین استفاده از انرژی هسته های اتمی ( ۱۹۵٠ ) اتمهای نو ( ۱۹۵٠ ) و کبالت ( ۱۹۵۵ ) را میتوان نام برد. در ۱۹۴۴ جایزه نوبل در شیمی به مناسبت کارهای وی در زمینه شکافتن اتم به او اعطا شد .
کلمه تنبیه درمقام آگاه ساختن کسی یاتاکیدامری
(صفت ) کلم. تنبیهاست و آن برای موارد ذیل بکار رود : الف - برای آگاهیدن : (( هان ای دل عبرت بین . ازدیده نظرکن هان ایوان مداین را آیین. عبرت دان . ) ) ( خاقانی ) ب - برای تصدیق وتایید
وزنی برابر بیست و پنج استار نام سلسله پادشاهی چین است که در دو قرن اول میلادی در آن کشور حکومت داشته اند .
کلمه تنبیه درمقام آگاه ساختن کسی یاتاکیدامری
(صفت ) کلم. تنبیهاست و آن برای موارد ذیل بکار رود : الف - برای آگاهیدن : (( هان ای دل عبرت بین . ازدیده نظرکن هان ایوان مداین را آیین. عبرت دان . ) ) ( خاقانی ) ب - برای تصدیق وتایید
وزنی برابر بیست و پنج استار نام سلسله پادشاهی چین است که در دو قرن اول میلادی در آن کشور حکومت داشته اند .
فرهنگ معین
(شب جم . ) به هوش باش ! کلمه ای که برای آگاه کردن به کار می رود.
لغت نامه دهخدا
هان. ( صوت ) امر به شتاب کردن ، یعنی بشتاب و جلد باش. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( ق ) براستی و در حقیقت. ( ناظم الاطباء ). || ( صوت ) کلمه جواب به معنی آری. بلی. || کلمه تنبیه است ، یعنی در محل آگاهانیدن و تأکید در کاری و امری به کار برند خواه به طریق امر باشد و خواه به تصدیق وجد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
بازگردد ز ره کژ به هان و هین.
ایوان مداین را آئینه عبرت دان.
فلک بماند برجای اگر توگویی هان.
ستدم گفت هان ز باده منوش.
راند به زمین گر به امر هین
گردون و درنگ ارچه نی چنان
گیتی و شتاب ارچه نی چنین.
هان. ( اِخ ) نام سلسله پادشاهی چین است که در دو قرن اول میلادی در آن کشور حکومت داشته اند. ( از اعلام المنجد ).
هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
بازگردد ز ره کژ به هان و هین.
ناصرخسرو.
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مداین را آئینه عبرت دان.
خاقانی.
زمین بلرزد بر خود اگر تو گویی هین فلک بماند برجای اگر توگویی هان.
کمال الدین اسماعیل ( از جهانگیری ).
گفت خندان که هین پیاله بگیرستدم گفت هان ز باده منوش.
هاتف اصفهانی.
گوید به فلک گر به منع هان راند به زمین گر به امر هین
گردون و درنگ ارچه نی چنان
گیتی و شتاب ارچه نی چنین.
رضاقلی خان هدایت.
هان. ( اِخ ) نام سلسله پادشاهی چین است که در دو قرن اول میلادی در آن کشور حکومت داشته اند. ( از اعلام المنجد ).
هان . (صوت ) امر به شتاب کردن ، یعنی بشتاب و جلد باش . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (ق ) براستی و در حقیقت . (ناظم الاطباء). || (صوت ) کلمه ٔ جواب به معنی آری . بلی . || کلمه ٔ تنبیه است ، یعنی در محل آگاهانیدن و تأکید در کاری و امری به کار برند خواه به طریق امر باشد و خواه به تصدیق وجد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) :
هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
بازگردد ز ره کژ به هان و هین .
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مداین را آئینه ٔ عبرت دان .
زمین بلرزد بر خود اگر تو گویی هین
فلک بماند برجای اگر توگویی هان .
گفت خندان که هین پیاله بگیر
ستدم گفت هان ز باده منوش .
گوید به فلک گر به منع هان
راند به زمین گر به امر هین
گردون و درنگ ارچه نی چنان
گیتی و شتاب ارچه نی چنین .
هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
بازگردد ز ره کژ به هان و هین .
ناصرخسرو.
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مداین را آئینه ٔ عبرت دان .
خاقانی .
زمین بلرزد بر خود اگر تو گویی هین
فلک بماند برجای اگر توگویی هان .
کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری ).
گفت خندان که هین پیاله بگیر
ستدم گفت هان ز باده منوش .
هاتف اصفهانی .
گوید به فلک گر به منع هان
راند به زمین گر به امر هین
گردون و درنگ ارچه نی چنان
گیتی و شتاب ارچه نی چنین .
رضاقلی خان هدایت .
هان . (اِخ ) نام سلسله ٔ پادشاهی چین است که در دو قرن اول میلادی در آن کشور حکومت داشته اند. (از اعلام المنجد).
فرهنگ عمید
۱. کلمۀ تنبیه که در مقام آگاه ساختن کسی یا تٲکید در امری به کار می رود.
۲. [عامیانه] برای تصدیق به کار می رود.
۳. [عامیانه] هنگام مخاطب قرار گرفتن در جواب به جای بله گفته می شود.
۲. [عامیانه] برای تصدیق به کار می رود.
۳. [عامیانه] هنگام مخاطب قرار گرفتن در جواب به جای بله گفته می شود.
دانشنامه عمومی
هان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دودمان هان
شو هان
قوم هان
هان-سور-نیه
سم هان
دودمان هان
شو هان
قوم هان
هان-سور-نیه
سم هان
wiki: بخش زابلی شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان زابلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۴ نفر (۳۶خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان زابلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۴ نفر (۳۶خانوار) بوده است.
wiki: هان (مهرستان)
فرهنگستان زبان و ادب
{NEXT} [مهندسی مخابرات] ← هم شنوی انتهای نزدیک
گویش دزفولی
بله
جدول کلمات
آگاه باش
پیشنهاد کاربران
اگاه باش
آگاه باش
از کتاب درسی هشتم دیدم "آگاه باش نوشته بود"
از کتاب درسی هشتم دیدم "آگاه باش نوشته بود"
ینی آره، خودمونی مثه yeah به جای yes
پس که اینطور
کلمات دیگر: