برابر پارسی : مرگا مرگ
طاعون
برابر پارسی : مرگا مرگ
فارسی به انگلیسی
plague, pestilence
murrain, pestilence, plague
فارسی به عربی
طاعون
عربی به فارسی
افت , بلا , سرايت مرض , طاعون , بستوه اوردن , ازار رساندن , دچار طاعون کردن
مترادف و متضاد
بلاء، افت، طاعون، مایه ازار واسیب
بلاء، افت، طاعون، سرایت مرض
غده خیارکی، طاعون
افت، طاعون، بیماری طاعون، ناخوشی همه جاگیر
طاعون، سیفلیس، کوفت، سیفیلیس، سفلیس
فرهنگ فارسی
بیماری واگیروخطرناک که ازباسیل یرسن بوجود آید
( اسم ) مرضی عفونی و همه گیر که میکربش در سال ۱۸۹۴ م به وسیله یرسن کشف گردیده و به نام باسیل یرسن نام گذاری شد . این مرض در ایران به حال بومی وجود دارد . باسیل یرسن بیضی شکل است و به شکل کوکو باسیل می باشد . درازیش ۱ تا ۳ میکرن و پهنایش ۱ میکرن است و تنها یا دو یا سه تا جمع میشوند . در رنگ آمیزی بیشتر دو قطب میکرب رنگ میشوند و گرم منفی است و کاملا هوا زی است . در حرارت زود از بین می روند بطوری که در ۶٠ درجه حرارت در مدت نیم ساعت تلف می شوند و نور آفتاب در چند ساعت آن ها را میکشد و ضد عفونیهای معمولی ( مانند محلول سوبلیمه ۱ / ۱٠٠٠ یا اسید فنیک ۱ / ۱٠٠ ) در ظرف چند دقیقه آن را از بین می برد و در روی سطح زمین بیش از چند روز زنده نمی ماند . به طور خلاصه مقاومت باسیل یرسن بجز در بدن انسان و حیوان در جاهای دیگر کم است . در طاعون ریوی میکرب در اخلاط و در طاعون خیارکی در خیارک میکرب فراوان است . مرض طاعون ریوی به وسیله اخلاط و آب دهان مریض به دیگران منتقل می شود و در اواخر مرض نزدیک مرگ نیز چون میکرب در خون مریض فراوان است وسیله کک قابل انتقال است . موش صحرایی در تولید و انتشار این مرض نقش بزرگی دارد و ککهای این موش مرض را به انسان انتقال می دهند . دوره هفتگی مرض طاعون در حدود ۵ روز است . این مرض به سه شکل مهم بالینی : خیارکی و ریوی و سپتی سمیک که ( طاعون سیاه نام دارد ) دیده می شود . در طاعون خیارکی ناراحتی عمومی و حالت تهوع و لرز و سر درد شدید تحمل ناپذیر عارض می شود . به علاوه در ناحیه کشاله ران یا زیر بغل و گاهی در گردن یکی از غده های لنفاوی متورم شده تولید آدنیت چرکی و خیارک می نماید . تب به ۳۹ یا ۴٠ درجه می رسد و مدت ۶ تا ۸ روز به همان وضع باقی می ماند . در حدود ۱۵ تا ۱۸ خیارک باز می شود و حرارت یک دفعه پایین می آید و دوره نقاهت شروع می گردد . گاهی یک تاول زود رس ( تاول طاعونی ) در ۵ درصد بیماران دیده می شود و این تاول محل ورود میکرب را نشان می دهد . نوع سوم طاعون سیاه است که به نام طاعون سپتیسمیک نیز موسوم است . همه گیریهایی که در ۴٠ سال اخیر در ایران پیش آمده از این نوع بوده و با خونریزی انساج همراه است .
مرگامرگی یا وبا یا دبل
( اسم ) مرضی عفونی و همه گیر که میکربش در سال ۱۸۹۴ م به وسیله یرسن کشف گردیده و به نام باسیل یرسن نام گذاری شد . این مرض در ایران به حال بومی وجود دارد . باسیل یرسن بیضی شکل است و به شکل کوکو باسیل می باشد . درازیش ۱ تا ۳ میکرن و پهنایش ۱ میکرن است و تنها یا دو یا سه تا جمع میشوند . در رنگ آمیزی بیشتر دو قطب میکرب رنگ میشوند و گرم منفی است و کاملا هوا زی است . در حرارت زود از بین می روند بطوری که در ۶٠ درجه حرارت در مدت نیم ساعت تلف می شوند و نور آفتاب در چند ساعت آن ها را میکشد و ضد عفونیهای معمولی ( مانند محلول سوبلیمه ۱ / ۱٠٠٠ یا اسید فنیک ۱ / ۱٠٠ ) در ظرف چند دقیقه آن را از بین می برد و در روی سطح زمین بیش از چند روز زنده نمی ماند . به طور خلاصه مقاومت باسیل یرسن بجز در بدن انسان و حیوان در جاهای دیگر کم است . در طاعون ریوی میکرب در اخلاط و در طاعون خیارکی در خیارک میکرب فراوان است . مرض طاعون ریوی به وسیله اخلاط و آب دهان مریض به دیگران منتقل می شود و در اواخر مرض نزدیک مرگ نیز چون میکرب در خون مریض فراوان است وسیله کک قابل انتقال است . موش صحرایی در تولید و انتشار این مرض نقش بزرگی دارد و ککهای این موش مرض را به انسان انتقال می دهند . دوره هفتگی مرض طاعون در حدود ۵ روز است . این مرض به سه شکل مهم بالینی : خیارکی و ریوی و سپتی سمیک که ( طاعون سیاه نام دارد ) دیده می شود . در طاعون خیارکی ناراحتی عمومی و حالت تهوع و لرز و سر درد شدید تحمل ناپذیر عارض می شود . به علاوه در ناحیه کشاله ران یا زیر بغل و گاهی در گردن یکی از غده های لنفاوی متورم شده تولید آدنیت چرکی و خیارک می نماید . تب به ۳۹ یا ۴٠ درجه می رسد و مدت ۶ تا ۸ روز به همان وضع باقی می ماند . در حدود ۱۵ تا ۱۸ خیارک باز می شود و حرارت یک دفعه پایین می آید و دوره نقاهت شروع می گردد . گاهی یک تاول زود رس ( تاول طاعونی ) در ۵ درصد بیماران دیده می شود و این تاول محل ورود میکرب را نشان می دهد . نوع سوم طاعون سیاه است که به نام طاعون سپتیسمیک نیز موسوم است . همه گیریهایی که در ۴٠ سال اخیر در ایران پیش آمده از این نوع بوده و با خونریزی انساج همراه است .
مرگامرگی یا وبا یا دبل
فرهنگ معین
[ ع . ] (اِ. ) مرضی عفونی و واگیردار که موش صحرایی از عوامل انتقال آن به انسان است .
لغت نامه دهخدا
طاعون. ( ع اِ ) مرگامرگی. ج ، طواعین. ( منتهی الارب ). شآمت و مرگ عام. ( لطایف ). || وبا. ( دهار ). داءالشوکة که مرضی است الیافی عام و کشنده. || دبل. زقمة. ( منتهی الارب ). || مجازاً شعرا آن را به معنی تلخ و طاعون و طاعونی را به معنی تلخی به کار برده اند :
آن را که نوش و شهد و شکر بودی
امروز زهر و حنظل و طاعونی.
از ناخوشی و زهر چو طاعون است.
نوش کی گردد آن شربت طاعونی.
آن را که نوش و شهد و شکر بودی
امروز زهر و حنظل و طاعونی.
ناصرخسرو.
جیحون خوش است و بامزه و دریااز ناخوشی و زهر چو طاعون است.
ناصرخسرو.
به یکی جاهل اگر بیم کند نوشت نوش کی گردد آن شربت طاعونی.
ناصرخسرو.
لفظ طاعون در فارسی گاه بصورت مصدر مرکب استعمال شود و در حالی که ( لازم ) باشد با مصدر گرفتن و چون متعدی بود با مصادر زدن و رسیدن به کار رود: فلانی طاعون گرفت ( لازم ). فلان را طاعون زد یا طاعون رسید. ( متعدی ). || جوش. بثره ای باشد کوچک ، مانند باقلا سرخ یا سیاه با سوزش بسیار. ( غیاث از بحرالجواهر ). بثره ای باشدبقدر کُنار صحرائی با کبودی و سوزش و تب وبائی لازم اوست. ( غیاث از حدود الامراض ). || ورمی بودکه در خصیه یا پستان یا بغل یا بن ران واقع شود، ازماده ای سمی که عضو را فاسد کند و قی و غثیان و خفقان همراه آن بود. ( غیاث از کفایة منصوری ). هر آماس که در گوشت نرم افتدی. چون گوشت پس گوش یا در گوشت غددی چون پستان و خایه و گوشت بن زفان یا در جایگاهی فراخ چون بغل دست و بیغوله ران ، آن را طاعون گویند. پس اتفاق بر آن کردند که طاعون آماس گرم را گویند که در جایها افتد. و حرارت و سوزانیدن آن از اندازه بیرون بود. و ماده آن مستحیل گشته باشد. و همچون زهری شده و عضو را تباه کند. و رنگ او رنگ حوالی او بگرداند، و مضرت آن بطریق شریانها به دل باز دهد، و خفقان و غشی آرد، طاعون آن را گویند. علامتها: آنچه در گوشت پس گوش و در بغل و در پستان افتد کشنده باشد از بهر آنکه به دماغ و به دل نزدیک بود و آنچه رنگ او سرخ بود یا بزردی گراید سلیم تر باشد و آنچه بسیاهی گراید سخت بد باشد. و طاعون اندر هواهای بد و سالهای وبائی و اندر شهرها که آنجا بیشتر بود بسیار افتد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). طاعون ، بالیونانیة کل ورم یظهر للحس ثم حصص بالحار القتال السریع التعفن. الکائن فی نحوالمراق والمغابن و یطلق علی الوباء للتلازم الحاصل بینهما غالباً و الا فبینهما عموم و خصوص و جهیان و هوفی الحقیقة بثر کالباقلا فازید مادته الدم المتعفن و فاعله الحرارة الناریة و صورته شی مستدیر ینزف الدم و الصدید و غایته ازهاق النفس و شره ما فی الابط الشمال لمجاورته القلب فالفخذ الایمن فالابط الایمن فالفخذ الایسر، فالعنق علی الاصح. و قیل آلاباط شر من الفخذین هذا من حیث المکان و من حیث الزمان ما کان عند زیادة الدم و هیجانه و ذلک فی الایام الربیعیة و لو فی الخریف و من حیث اللون الاسود الکمد فالاخضر فالاصفر فالاحمرو متی قارنته حمی و اختلاط عقل و تواتر فی النفس و النبض فمهلک لامحالة لان الکیفیة الردیئة قداتصلت بالقلوب و اسرع الناس هلاکاً به الاطفال فالاغراب خصوصاً نحوالزنجی والهندی لضعف المزاج بکثرة التحلیل فالدموی فالصفراوی و ندر فی السوداوی و هو وبائی فی الاصح من العامة و حقیقته اجتماع بخارات عفنة تصعد بالامطار فی الازمنة الصیفیة و اسبابه حکمیة کثرة الرطوبة و الحرارة و یبس الشتاء و کون السنة ربیعیة و کثرة الملاحم فیعفن الهواء بدم القتلی فیلقی فی الحیوان و الثمار و المیاه و تؤکل فیفسد الدم و تجمعه الی المواضع الرخوة خراجاً ان اشتدت الرطوبة و الافنفاطات نزافة. ( داود انطاکی ص 152 ).طاعون . (ع اِ) مرگامرگی . ج ، طواعین . (منتهی الارب ). شآمت و مرگ عام . (لطایف ). || وبا. (دهار). داءالشوکة که مرضی است الیافی عام و کشنده . || دبل . زقمة. (منتهی الارب ). || مجازاً شعرا آن را به معنی تلخ و طاعون و طاعونی را به معنی تلخی به کار برده اند :
آن را که نوش و شهد و شکر بودی
امروز زهر و حنظل و طاعونی .
جیحون خوش است و بامزه و دریا
از ناخوشی و زهر چو طاعون است .
به یکی جاهل اگر بیم کند نوشت
نوش کی گردد آن شربت طاعونی .
لفظ طاعون در فارسی گاه بصورت مصدر مرکب استعمال شود و در حالی که (لازم ) باشد با مصدر گرفتن و چون متعدی بود با مصادر زدن و رسیدن به کار رود: فلانی طاعون گرفت (لازم ). فلان را طاعون زد یا طاعون رسید. (متعدی ). || جوش . بثره ای باشد کوچک ، مانند باقلا سرخ یا سیاه با سوزش بسیار. (غیاث از بحرالجواهر). بثره ای باشدبقدر کُنار صحرائی با کبودی و سوزش و تب وبائی لازم اوست . (غیاث از حدود الامراض ). || ورمی بودکه در خصیه یا پستان یا بغل یا بن ران واقع شود، ازماده ای سمی که عضو را فاسد کند و قی و غثیان و خفقان همراه آن بود. (غیاث از کفایة منصوری ). هر آماس که در گوشت نرم افتدی . چون گوشت پس گوش یا در گوشت غددی چون پستان و خایه و گوشت بن زفان یا در جایگاهی فراخ چون بغل دست و بیغوله ٔ ران ، آن را طاعون گویند. پس اتفاق بر آن کردند که طاعون آماس گرم را گویند که در جایها افتد. و حرارت و سوزانیدن آن از اندازه بیرون بود. و ماده ٔ آن مستحیل گشته باشد. و همچون زهری شده و عضو را تباه کند. و رنگ او رنگ حوالی او بگرداند، و مضرت آن بطریق شریانها به دل باز دهد، و خفقان و غشی آرد، طاعون آن را گویند. علامتها: آنچه در گوشت پس گوش و در بغل و در پستان افتد کشنده باشد از بهر آنکه به دماغ و به دل نزدیک بود و آنچه رنگ او سرخ بود یا بزردی گراید سلیم تر باشد و آنچه بسیاهی گراید سخت بد باشد. و طاعون اندر هواهای بد و سالهای وبائی و اندر شهرها که آنجا بیشتر بود بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طاعون ، بالیونانیة کل ورم یظهر للحس ثم حصص بالحار القتال السریع التعفن . الکائن فی نحوالمراق والمغابن و یطلق علی الوباء للتلازم الحاصل بینهما غالباً و الا فبینهما عموم و خصوص و جهیان و هوفی الحقیقة بثر کالباقلا فازید مادته الدم المتعفن و فاعله الحرارة الناریة و صورته شی ٔ مستدیر ینزف الدم و الصدید و غایته ازهاق النفس و شره ما فی الابط الشمال لمجاورته القلب فالفخذ الایمن فالابط الایمن فالفخذ الایسر، فالعنق علی الاصح . و قیل آلاباط شر من الفخذین هذا من حیث المکان و من حیث الزمان ما کان عند زیادة الدم و هیجانه و ذلک فی الایام الربیعیة و لو فی الخریف و من حیث اللون الاسود الکمد فالاخضر فالاصفر فالاحمرو متی قارنته حمی و اختلاط عقل و تواتر فی النفس و النبض فمهلک لامحالة لان الکیفیة الردیئة قداتصلت بالقلوب و اسرع الناس هلاکاً به الاطفال فالاغراب خصوصاً نحوالزنجی والهندی لضعف المزاج بکثرة التحلیل فالدموی فالصفراوی و ندر فی السوداوی و هو وبائی فی الاصح من العامة و حقیقته اجتماع بخارات عفنة تصعد بالامطار فی الازمنة الصیفیة و اسبابه حکمیة کثرة الرطوبة و الحرارة و یبس الشتاء و کون السنة ربیعیة و کثرة الملاحم فیعفن الهواء بدم القتلی فیلقی فی الحیوان و الثمار و المیاه و تؤکل فیفسد الدم و تجمعه الی المواضع الرخوة خراجاً ان اشتدت الرطوبة و الافنفاطات نزافة. (داود انطاکی ص 152).
- روی چون طاعون داشتن و روی چون طاعون کردن ؛ کنایه از ترشروئی که شعرا در شعر به کار برده اند :
آن کنی از بیهشی کز شرم آن گر بررسی
وقت هشیاری ز انده روی چون طاعون کنی .
زهد چبْود؟ هر چه جز حق روی از آن برتافتن
زهد نبود، روی چون طاعون و قطران داشتن .
آن را که نوش و شهد و شکر بودی
امروز زهر و حنظل و طاعونی .
ناصرخسرو.
جیحون خوش است و بامزه و دریا
از ناخوشی و زهر چو طاعون است .
ناصرخسرو.
به یکی جاهل اگر بیم کند نوشت
نوش کی گردد آن شربت طاعونی .
ناصرخسرو.
لفظ طاعون در فارسی گاه بصورت مصدر مرکب استعمال شود و در حالی که (لازم ) باشد با مصدر گرفتن و چون متعدی بود با مصادر زدن و رسیدن به کار رود: فلانی طاعون گرفت (لازم ). فلان را طاعون زد یا طاعون رسید. (متعدی ). || جوش . بثره ای باشد کوچک ، مانند باقلا سرخ یا سیاه با سوزش بسیار. (غیاث از بحرالجواهر). بثره ای باشدبقدر کُنار صحرائی با کبودی و سوزش و تب وبائی لازم اوست . (غیاث از حدود الامراض ). || ورمی بودکه در خصیه یا پستان یا بغل یا بن ران واقع شود، ازماده ای سمی که عضو را فاسد کند و قی و غثیان و خفقان همراه آن بود. (غیاث از کفایة منصوری ). هر آماس که در گوشت نرم افتدی . چون گوشت پس گوش یا در گوشت غددی چون پستان و خایه و گوشت بن زفان یا در جایگاهی فراخ چون بغل دست و بیغوله ٔ ران ، آن را طاعون گویند. پس اتفاق بر آن کردند که طاعون آماس گرم را گویند که در جایها افتد. و حرارت و سوزانیدن آن از اندازه بیرون بود. و ماده ٔ آن مستحیل گشته باشد. و همچون زهری شده و عضو را تباه کند. و رنگ او رنگ حوالی او بگرداند، و مضرت آن بطریق شریانها به دل باز دهد، و خفقان و غشی آرد، طاعون آن را گویند. علامتها: آنچه در گوشت پس گوش و در بغل و در پستان افتد کشنده باشد از بهر آنکه به دماغ و به دل نزدیک بود و آنچه رنگ او سرخ بود یا بزردی گراید سلیم تر باشد و آنچه بسیاهی گراید سخت بد باشد. و طاعون اندر هواهای بد و سالهای وبائی و اندر شهرها که آنجا بیشتر بود بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طاعون ، بالیونانیة کل ورم یظهر للحس ثم حصص بالحار القتال السریع التعفن . الکائن فی نحوالمراق والمغابن و یطلق علی الوباء للتلازم الحاصل بینهما غالباً و الا فبینهما عموم و خصوص و جهیان و هوفی الحقیقة بثر کالباقلا فازید مادته الدم المتعفن و فاعله الحرارة الناریة و صورته شی ٔ مستدیر ینزف الدم و الصدید و غایته ازهاق النفس و شره ما فی الابط الشمال لمجاورته القلب فالفخذ الایمن فالابط الایمن فالفخذ الایسر، فالعنق علی الاصح . و قیل آلاباط شر من الفخذین هذا من حیث المکان و من حیث الزمان ما کان عند زیادة الدم و هیجانه و ذلک فی الایام الربیعیة و لو فی الخریف و من حیث اللون الاسود الکمد فالاخضر فالاصفر فالاحمرو متی قارنته حمی و اختلاط عقل و تواتر فی النفس و النبض فمهلک لامحالة لان الکیفیة الردیئة قداتصلت بالقلوب و اسرع الناس هلاکاً به الاطفال فالاغراب خصوصاً نحوالزنجی والهندی لضعف المزاج بکثرة التحلیل فالدموی فالصفراوی و ندر فی السوداوی و هو وبائی فی الاصح من العامة و حقیقته اجتماع بخارات عفنة تصعد بالامطار فی الازمنة الصیفیة و اسبابه حکمیة کثرة الرطوبة و الحرارة و یبس الشتاء و کون السنة ربیعیة و کثرة الملاحم فیعفن الهواء بدم القتلی فیلقی فی الحیوان و الثمار و المیاه و تؤکل فیفسد الدم و تجمعه الی المواضع الرخوة خراجاً ان اشتدت الرطوبة و الافنفاطات نزافة. (داود انطاکی ص 152).
- روی چون طاعون داشتن و روی چون طاعون کردن ؛ کنایه از ترشروئی که شعرا در شعر به کار برده اند :
آن کنی از بیهشی کز شرم آن گر بررسی
وقت هشیاری ز انده روی چون طاعون کنی .
ناصرخسرو.
زهد چبْود؟ هر چه جز حق روی از آن برتافتن
زهد نبود، روی چون طاعون و قطران داشتن .
سنائی .
فرهنگ عمید
بیماری واگیردار و خطرناکی که با سر درد، لرز، تب شدید، سرگیجه، التهاب غدد لنفاوی، و تورم کبد و طحال همراه است و از طریق کک و موش به انسان منتقل می شود.
دانشنامه عمومی
بیماری طاعون یک بیماری واگیردار است که عامل آن باسیل یرسینیا پستیس (Yersinia pestis) است. این باسیل گرم منفی است که با رنگ های اختصاصی مثل رایت و گیمسا و وایسون به صورت دو قطبی دیده می شود. رشد این باکتری در محیط های حاوی خون و مایعات بافتی و در دمای ۳۰ درجه سانتی گراد به سرعت اتفاق می افتد. کلونی ها به صورت نامنظم وخشن است. این باسیل در سال ۱۸۹۴، پس از سال ها پژوهش، توسط الکساندر یرسین کشف شد. این بیماری کشنده بارها در طول تاریخ باعث بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی شده است.
از دوران باستان تا کنون، چند بار بیماری خانمان سوز طاعون، سراسر اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفته است. طاعون (غدّه) خیارکی، یکی از مسری ترین بیماری های جهان است. در سده ۱۳۰۰ میلادی، نوعی از این بیماری به نام «مرگ سیاه» به مرگ بیش از یک چهارم مردم اروپا منجر گردید. شیوع بیماری طاعون در نیمهٔ اول قرن هفدهم، فقط در شهر لندن ۱۵۰۰۰۰ نفر را به کام مرگ کشاند.
از دوران باستان تا کنون، چند بار بیماری خانمان سوز طاعون، سراسر اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفته است. طاعون (غدّه) خیارکی، یکی از مسری ترین بیماری های جهان است. در سده ۱۳۰۰ میلادی، نوعی از این بیماری به نام «مرگ سیاه» به مرگ بیش از یک چهارم مردم اروپا منجر گردید. شیوع بیماری طاعون در نیمهٔ اول قرن هفدهم، فقط در شهر لندن ۱۵۰۰۰۰ نفر را به کام مرگ کشاند.
wiki: فیلم درام آرژانتینی به کارگردانی لوئیس پوئنسو است. از بازیگران آن می توان به ویلیام هرت، ساندرین بونر، ژان-مارک بار، رابرت دووال، و رائول هولیا اشاره کرد.
wiki: ترسناک است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جیمز ون در بیک و ایوانا ملیسویک اشاره کرد.
wiki: طاعون (فیلم ۲۰۰۶)
دانشنامه آزاد فارسی
طاعون (plague)
اصطلاحی اطلاق شده به هر بیماری مسری که میزان مرگ و میر آن بالا باشد. این بیماری معمولاً به طاعون خیارکی اشاره دارد و توسط کک هایی که موش سیاه منتقل می کند، سرایت و شخص مبتلا را به باسیل یرسینیاپستیس آلوده می کند. اولین علامت ابتلا به این بیماری تورم غده های لنفاوی، معمولاً زیر بغل و کشالۀ ران است؛ چنین ورم هایی «خیارک» نامیده می شوند. این بیماری موجب مسمومیت مهلک خون می شود و میزان مرگ و میر در آن بالاست. انواع نادرتر اما کشنده تر طاعون سپتیسمیک و نوُمنیک هستند. هنوز هم طاعون شایع می شود، به ویژه در کشورهای فقیر، اما نه به میزانی که در اواخر قرون میانه شیوع یافت. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی که در ۱۹۹۶ انتشار یافت، میزان ابتلا به طاعون روبه افزایش است. بین ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴، در سیزده ایالت امریکا مواردی از ابتلا گزارش شد، در حالی که در دهۀ ۱۹۴۰ در سه ایالت گزارش شده بود. ویروس یرسینیاپستیس در سراسر جهان در میان جمعیت جوندگان وحشی خاصی وجود دارد و انتقال آن به طور عمده از طریق کک ها صورت می گیرد. کک پس از گزیدن شخص مبتلا، باکتری ها را می بلعد. باکتری ها سپس تکثیر شده و بین مری و میان رودۀ کک انسداد ایجاد می کنند. کک که بدین ترتیب از خوردن غذا محروم می شود، در حالت گرسنگی مکرراً می گزد و با هر گزش، خون آلوده را به محل گزش می ریزد و باکتری ها را منتقل می کند. در ۱۹۹۵ واکسن جدیدی برای طاعون در دست ساخت بود که برای تهیۀ آن از نوعی باکتری ضعیف شدۀ سالمونلا به طریقۀ مهندسی ژنتیک، موسوم به سالمونلا تیفی، استفاده می کردند. بخشی از کد ژنتیکی یرسینیاپستیس به باکتری سالمونلا تزریق می شود. هنگامی که این باکتری بلعیده شود در روده زندگی و پروتئینی تولید می کند که به طور طبیعی در یرسینیاپستیس یافت می شود. این پروتئین موش ها را از ابتلا به طاعون مصون نگه می دارد. قدیم ترین شرح بیماری طاعون به ۴۰پ م در لیبی باز می گردد. در ۲۵۱ـ۲۶۰م طاعون امپراتوری روم را فراگرفت. پس از سیاه مرگ در قرن ۱۴م، طاعون تا سه قرن بعد شیوع داشت که بدترین نمونۀ آن طاعون بزرگ لندن در ۱۶۶۵ بود که طی آن حدود ۱۰۰هزار تن از ۴۰۰هزار سکنۀ شهر تلف شدند. در ۱۷۰۹ طاعون در پروس ۳۰۰هزار قربانی گرفت. در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مواردی از ابتلا به این بیماری در افریقا، امریکای لاتین و هند دیده شد.
اصطلاحی اطلاق شده به هر بیماری مسری که میزان مرگ و میر آن بالا باشد. این بیماری معمولاً به طاعون خیارکی اشاره دارد و توسط کک هایی که موش سیاه منتقل می کند، سرایت و شخص مبتلا را به باسیل یرسینیاپستیس آلوده می کند. اولین علامت ابتلا به این بیماری تورم غده های لنفاوی، معمولاً زیر بغل و کشالۀ ران است؛ چنین ورم هایی «خیارک» نامیده می شوند. این بیماری موجب مسمومیت مهلک خون می شود و میزان مرگ و میر در آن بالاست. انواع نادرتر اما کشنده تر طاعون سپتیسمیک و نوُمنیک هستند. هنوز هم طاعون شایع می شود، به ویژه در کشورهای فقیر، اما نه به میزانی که در اواخر قرون میانه شیوع یافت. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی که در ۱۹۹۶ انتشار یافت، میزان ابتلا به طاعون روبه افزایش است. بین ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴، در سیزده ایالت امریکا مواردی از ابتلا گزارش شد، در حالی که در دهۀ ۱۹۴۰ در سه ایالت گزارش شده بود. ویروس یرسینیاپستیس در سراسر جهان در میان جمعیت جوندگان وحشی خاصی وجود دارد و انتقال آن به طور عمده از طریق کک ها صورت می گیرد. کک پس از گزیدن شخص مبتلا، باکتری ها را می بلعد. باکتری ها سپس تکثیر شده و بین مری و میان رودۀ کک انسداد ایجاد می کنند. کک که بدین ترتیب از خوردن غذا محروم می شود، در حالت گرسنگی مکرراً می گزد و با هر گزش، خون آلوده را به محل گزش می ریزد و باکتری ها را منتقل می کند. در ۱۹۹۵ واکسن جدیدی برای طاعون در دست ساخت بود که برای تهیۀ آن از نوعی باکتری ضعیف شدۀ سالمونلا به طریقۀ مهندسی ژنتیک، موسوم به سالمونلا تیفی، استفاده می کردند. بخشی از کد ژنتیکی یرسینیاپستیس به باکتری سالمونلا تزریق می شود. هنگامی که این باکتری بلعیده شود در روده زندگی و پروتئینی تولید می کند که به طور طبیعی در یرسینیاپستیس یافت می شود. این پروتئین موش ها را از ابتلا به طاعون مصون نگه می دارد. قدیم ترین شرح بیماری طاعون به ۴۰پ م در لیبی باز می گردد. در ۲۵۱ـ۲۶۰م طاعون امپراتوری روم را فراگرفت. پس از سیاه مرگ در قرن ۱۴م، طاعون تا سه قرن بعد شیوع داشت که بدترین نمونۀ آن طاعون بزرگ لندن در ۱۶۶۵ بود که طی آن حدود ۱۰۰هزار تن از ۴۰۰هزار سکنۀ شهر تلف شدند. در ۱۷۰۹ طاعون در پروس ۳۰۰هزار قربانی گرفت. در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مواردی از ابتلا به این بیماری در افریقا، امریکای لاتین و هند دیده شد.
wikijoo: طاعون
طاعون (کتاب). طاعون (کتاب)(La Peste)
رمانی از آلبرکامو، منتشر شده به فرانسوی در ۱۹۴۷. وقایع داستان در وَهران (شهری در الجزایر) می گذرد. شهری طاعون زده که بیماری طاعون به سرعت مردم شهر را دچار ناامیدی، غربت و تنهایی می کند. مبارزه و تسلیم دربرابر این میکروب مردم را به خداجویی و حتی بت پرستی و غیب گویی کشانده است. در این میان دو شخصیت اصلی داستان دکتر ریو و تارو بدون خودنمایی و تن دادن به تسلیم، فقط برای هم دردی، وارد عمل می شوند و رهبری مبارزه علیه این بلای طبیعی را به دست می گیرند. مبارزۀ سرسختانۀ آنان که به صورت اخلاق روزمره درآمده برضد عادت مردم به یأس است. سرانجام وقتی شهر به حالت اول خود بازمی گردد، پیروزی از آنِ کسانی است که ایستادگی کرده و ارزش های انسانی خود را بازیافته اند. طاعون بیان داستانی بیشتر عقاید کاموست؛ گذاری است از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی، اجتماعی که باید در مبارزه هایش شرکت کرد. بیماری طاعون در این رمان نماد پوچی است که باید دربرابر آن مقاومت کرد. کامو در طاعون ابعاد گوناگونی در نظر داشته که یکی از آن ها مقاومت اروپا دربرابر فاشیسم است.
رمانی از آلبرکامو، منتشر شده به فرانسوی در ۱۹۴۷. وقایع داستان در وَهران (شهری در الجزایر) می گذرد. شهری طاعون زده که بیماری طاعون به سرعت مردم شهر را دچار ناامیدی، غربت و تنهایی می کند. مبارزه و تسلیم دربرابر این میکروب مردم را به خداجویی و حتی بت پرستی و غیب گویی کشانده است. در این میان دو شخصیت اصلی داستان دکتر ریو و تارو بدون خودنمایی و تن دادن به تسلیم، فقط برای هم دردی، وارد عمل می شوند و رهبری مبارزه علیه این بلای طبیعی را به دست می گیرند. مبارزۀ سرسختانۀ آنان که به صورت اخلاق روزمره درآمده برضد عادت مردم به یأس است. سرانجام وقتی شهر به حالت اول خود بازمی گردد، پیروزی از آنِ کسانی است که ایستادگی کرده و ارزش های انسانی خود را بازیافته اند. طاعون بیان داستانی بیشتر عقاید کاموست؛ گذاری است از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی، اجتماعی که باید در مبارزه هایش شرکت کرد. بیماری طاعون در این رمان نماد پوچی است که باید دربرابر آن مقاومت کرد. کامو در طاعون ابعاد گوناگونی در نظر داشته که یکی از آن ها مقاومت اروپا دربرابر فاشیسم است.
wikijoo: طاعون_(کتاب)
نقل قول ها
طاعون (رمان). طاعون (به فرانسوی: La Peste) رمانی است نوشتهٔ آلبر کامو که در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید.
• «تلگراف به عنوان یگانه وسیلهٔ ارتباطی در دست ما باقی ماند. موجوداتی که از راه فکر و قلب و چشم به هم مربوط بودند مجبور شدند نشانه های این وابستگی قدیمی را در حروف درشت یک تلگرام ده کلمه ای جستجو کنند و چون فرمول هایی که در تلگراف ها به کار می روند زود تمام می شوند، زندگی های مشترک طولانی یا شور و عشق های دردناک به زودی در مبادلهٔ پیاپی عبارتی از این قبیل خلاصه شد:"حالم خوب است. به یاد توأم. قربانت.»• «به این ترتیب شکنجهٔ همهٔ زندانی ها و همهٔ تبعید شدگان را تحمل می کردند که عبارت است از زندگی با خاطرات بی ارزش.»• «شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی می زاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازهٔ شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت، مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده می شود. نومید کننده ترین ننگ ها، ننگ نادانی است که گمان می کند همه چیز را می داند و در نتیجه به خودش اجازهٔ آدم کشی می دهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود ندارد.»• «پیوسته در تاریخ ساعتی فرا می رسد که در آن، آنکه جرأت کند و بگوید دو دوتا چهارتا می شود مجازاتش مرگ است؛ و مسئله این نیست که چه پاداش یا مجازاتی در انتظار این استدلال است. مسئله این است که بدانیم دو دوتا چهارتا می شود، آری یا نه؟»• «انسان وقتی بخواهد به راستی در دری که نمی تواند ببیند شرکت کند، غرق چه ناتوانی عمیقی است.»• «عادت به نومیدی از خود نومیدی بدتر است.»• «وقتی که انسان بیش از چهار ساعت نخوابیده باشد، دیگر احساساتی نیست. همه چیز را همان طور که هست می بیند، یعنی از روی عدالت، عدالت زشترو و نیشدار می بیند.»• «وقتی که آدم تنها خودش خوشبخت باشد، خجالت دارد.»• «هیچ چیزی در دنیا به این نمی ارزد که انسان از آنچه دوست دارد روگردان شود.»• «اما بدتر از همه این است که فراموش شده باشند و این را خودشان می دانند. کسانی که آنها را می شناختند فراموش شان کرده اند زیرا باید وقت شان را صرف اقدامات و راه یابی برای بیرون آوردن آنان بکنند؛ و به قدری غرق این اقدامات هستند که در نتیجه به خود آن کسی که باید بیرون بیاورند فکر نمی کنند. این هم طبیعی است؛ و در پایان همهٔ این چیزها انسان می بیند که در بدترین بدبختی ها نیز هیچکسی واقعاً نمی تواند به فکر کس دیگر باشد. زیرا واقعاً در فکر کسی بودن عبارت از این است که دقیقه به دقیقه در اندیشهٔ او باشیم و هیچ چیزی نتواند ما را از این اندیشه منصرف سازد: نه توجه به خانه و زندگی، نه مگسی که می پرد، نه غذاها و نه خارش. اما همیشه مگس ها و خارش ها وجود دارد. این است که زیستن دشوار است و این اشخاص آن را خوب می دانند.»• «ما هم بنا به موقعیت، فرمان محکومیت صادر می کنیم. اما به من می گفتند که این چند مرگ، برای رسیدن به دنیائی که در آن دیگر کسی را نخواهند کشت ضروری است.»• «آنگاه پی بردم که، دست کم، من در سراسر این سال های دراز، طاعون زده بوده ام و با وجود این با همهٔ صمیمیتم گمان کرده ام که بر ضد طاعون می جنگم. دانستم که بطور غیرمستقیم مرگ هزاران انسان را تأیید کرده ام و با تصویب اعمال و اصولی که ناگزیر این مرگ ها را به دنبال دارند، حتی سبب این مرگ ها شده ام. دیگران از این وضع ناراحت به نظر نمی آمدند یا لااقل هرگز به اختیار خود دربارهٔ آن حرف نمی زدند. من گلویم فشرده می شد. من با آنها بودم و با اینهمه تنها بودم. وقتی نگرانی هایم را تشریح می کردم، آنها به من می گفتند که باید به آنچه در خطر است اندیشید و اغلب دلائل مؤثری ارائه می دادند تا آنچه را که نمی توانستم ببلعم به خورد من بدهند. اما من جواب می دادم که طاعون زدگان بزرگ، آنها که ردای سرخ می پوشند … آنها هم در این مورد دلائل عالی دارند و اگر من دلائل جبری و ضروریاتی را که طاعون زدگان کوچک با استدعا و التماس مطرح می کنند بپذیرم نمی توانم دلائل طاعونیان بزرگ را رد کنم. به من جواب می دادند که بهترین راه حق دادن به سرخ ردایان این است که اجازهٔ محکوم ساختن را منحصراً در اختیار آنها بگذاریم. اما من با خود می گفتم که اگر انسان یکبار تسلیم شود دیگر دلیلی ندارد که متوقف شود. تاریخ دلیل کافی به دست من داده است، این روزگار مال کسی است که بیشتر بکشد. همهٔ آنها دستخوش حرص آدمکشی هستند و نمی توانند طور دیگری رفتار کنند.»• «از آن پس دیگر تغییر نکرده ام. مدت درازی است که من شرم دارم، شرم از این که چه دورادور و چه با حسن نیت، من به سهم خودم قاتل بوده ام. به مرور زمان پی بردم که حتی آنان که بهتر از دیگرانند امروزه نمی توانند از کشتن یا تصویب کشتن خودداری کنند زیرا جزو منطق زندگی آنهاست و ما نمی توانیم در این دنیا حرکتی بکنیم که خطر کشتن نداشته باشد. آری من به شرمندگی ادامه دادم. پی بردم که همه مان غرق طاعونیم و آرامشم را از دست دادم. امروزه به دنبال آن آرامش می گردم. می کوشم که همه چیز را درک کنم و دشمن خونی کسی نباشم. فقط می دانم که برای طاعونی نبودن، باید آنچه را که می بایست، انجام داد، و تنها همین است که می تواند امید آرامش و در صورت فقدان آن مرگی آرام ببخشد. همین است که می تواند انسان ها را تسکین دهد و اگر هم نتواند نجات بخشد، لااقل کمترین رنج ممکن را به آنها بدهد و حتی گاهی شفابخش باشد؛ و به همین سبب من تصمیم گرفتم همه چیز را طرد کنم. همهٔ آن چیزهایی را که از نزدیک یا دور، به دلائل خوب یا بد، آدم می کشد یا تصویب می کند که آدم بکشند.»• «فهمیده ام که همهٔ بدبختی انسان ها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی زنند. از اینرو من تصمیم گرفته ام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم.»• «پیوسته ساعتی فرا می رسد که انسان از زندان ها و کار و تلاش خسته می شود و چهرهٔ عزیز و قلبی را که از مهربانی شکفته باشد می خواهد.»• «زیستن، تنها با آنچه انسان می داند و آنچه به یاد می آورد و محروم از آنچه آرزو دارد، چه دشوار است.»• «اگر چیزی هست که می توان پیوسته آرزو کرد و گاهی به دست آورد محبت بشری است.»• «در درون افراد بشر، ستودنی ها بیش از تحقیر کردنی هاست.»• «شاید روزی برسد که طاعون برای بدبختی و تعلیم انسان ها، موش هایش را بیدار کند و بفرستد که در شهری خوشبخت بمیرند.»
• «تلگراف به عنوان یگانه وسیلهٔ ارتباطی در دست ما باقی ماند. موجوداتی که از راه فکر و قلب و چشم به هم مربوط بودند مجبور شدند نشانه های این وابستگی قدیمی را در حروف درشت یک تلگرام ده کلمه ای جستجو کنند و چون فرمول هایی که در تلگراف ها به کار می روند زود تمام می شوند، زندگی های مشترک طولانی یا شور و عشق های دردناک به زودی در مبادلهٔ پیاپی عبارتی از این قبیل خلاصه شد:"حالم خوب است. به یاد توأم. قربانت.»• «به این ترتیب شکنجهٔ همهٔ زندانی ها و همهٔ تبعید شدگان را تحمل می کردند که عبارت است از زندگی با خاطرات بی ارزش.»• «شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی می زاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازهٔ شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت، مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده می شود. نومید کننده ترین ننگ ها، ننگ نادانی است که گمان می کند همه چیز را می داند و در نتیجه به خودش اجازهٔ آدم کشی می دهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود ندارد.»• «پیوسته در تاریخ ساعتی فرا می رسد که در آن، آنکه جرأت کند و بگوید دو دوتا چهارتا می شود مجازاتش مرگ است؛ و مسئله این نیست که چه پاداش یا مجازاتی در انتظار این استدلال است. مسئله این است که بدانیم دو دوتا چهارتا می شود، آری یا نه؟»• «انسان وقتی بخواهد به راستی در دری که نمی تواند ببیند شرکت کند، غرق چه ناتوانی عمیقی است.»• «عادت به نومیدی از خود نومیدی بدتر است.»• «وقتی که انسان بیش از چهار ساعت نخوابیده باشد، دیگر احساساتی نیست. همه چیز را همان طور که هست می بیند، یعنی از روی عدالت، عدالت زشترو و نیشدار می بیند.»• «وقتی که آدم تنها خودش خوشبخت باشد، خجالت دارد.»• «هیچ چیزی در دنیا به این نمی ارزد که انسان از آنچه دوست دارد روگردان شود.»• «اما بدتر از همه این است که فراموش شده باشند و این را خودشان می دانند. کسانی که آنها را می شناختند فراموش شان کرده اند زیرا باید وقت شان را صرف اقدامات و راه یابی برای بیرون آوردن آنان بکنند؛ و به قدری غرق این اقدامات هستند که در نتیجه به خود آن کسی که باید بیرون بیاورند فکر نمی کنند. این هم طبیعی است؛ و در پایان همهٔ این چیزها انسان می بیند که در بدترین بدبختی ها نیز هیچکسی واقعاً نمی تواند به فکر کس دیگر باشد. زیرا واقعاً در فکر کسی بودن عبارت از این است که دقیقه به دقیقه در اندیشهٔ او باشیم و هیچ چیزی نتواند ما را از این اندیشه منصرف سازد: نه توجه به خانه و زندگی، نه مگسی که می پرد، نه غذاها و نه خارش. اما همیشه مگس ها و خارش ها وجود دارد. این است که زیستن دشوار است و این اشخاص آن را خوب می دانند.»• «ما هم بنا به موقعیت، فرمان محکومیت صادر می کنیم. اما به من می گفتند که این چند مرگ، برای رسیدن به دنیائی که در آن دیگر کسی را نخواهند کشت ضروری است.»• «آنگاه پی بردم که، دست کم، من در سراسر این سال های دراز، طاعون زده بوده ام و با وجود این با همهٔ صمیمیتم گمان کرده ام که بر ضد طاعون می جنگم. دانستم که بطور غیرمستقیم مرگ هزاران انسان را تأیید کرده ام و با تصویب اعمال و اصولی که ناگزیر این مرگ ها را به دنبال دارند، حتی سبب این مرگ ها شده ام. دیگران از این وضع ناراحت به نظر نمی آمدند یا لااقل هرگز به اختیار خود دربارهٔ آن حرف نمی زدند. من گلویم فشرده می شد. من با آنها بودم و با اینهمه تنها بودم. وقتی نگرانی هایم را تشریح می کردم، آنها به من می گفتند که باید به آنچه در خطر است اندیشید و اغلب دلائل مؤثری ارائه می دادند تا آنچه را که نمی توانستم ببلعم به خورد من بدهند. اما من جواب می دادم که طاعون زدگان بزرگ، آنها که ردای سرخ می پوشند … آنها هم در این مورد دلائل عالی دارند و اگر من دلائل جبری و ضروریاتی را که طاعون زدگان کوچک با استدعا و التماس مطرح می کنند بپذیرم نمی توانم دلائل طاعونیان بزرگ را رد کنم. به من جواب می دادند که بهترین راه حق دادن به سرخ ردایان این است که اجازهٔ محکوم ساختن را منحصراً در اختیار آنها بگذاریم. اما من با خود می گفتم که اگر انسان یکبار تسلیم شود دیگر دلیلی ندارد که متوقف شود. تاریخ دلیل کافی به دست من داده است، این روزگار مال کسی است که بیشتر بکشد. همهٔ آنها دستخوش حرص آدمکشی هستند و نمی توانند طور دیگری رفتار کنند.»• «از آن پس دیگر تغییر نکرده ام. مدت درازی است که من شرم دارم، شرم از این که چه دورادور و چه با حسن نیت، من به سهم خودم قاتل بوده ام. به مرور زمان پی بردم که حتی آنان که بهتر از دیگرانند امروزه نمی توانند از کشتن یا تصویب کشتن خودداری کنند زیرا جزو منطق زندگی آنهاست و ما نمی توانیم در این دنیا حرکتی بکنیم که خطر کشتن نداشته باشد. آری من به شرمندگی ادامه دادم. پی بردم که همه مان غرق طاعونیم و آرامشم را از دست دادم. امروزه به دنبال آن آرامش می گردم. می کوشم که همه چیز را درک کنم و دشمن خونی کسی نباشم. فقط می دانم که برای طاعونی نبودن، باید آنچه را که می بایست، انجام داد، و تنها همین است که می تواند امید آرامش و در صورت فقدان آن مرگی آرام ببخشد. همین است که می تواند انسان ها را تسکین دهد و اگر هم نتواند نجات بخشد، لااقل کمترین رنج ممکن را به آنها بدهد و حتی گاهی شفابخش باشد؛ و به همین سبب من تصمیم گرفتم همه چیز را طرد کنم. همهٔ آن چیزهایی را که از نزدیک یا دور، به دلائل خوب یا بد، آدم می کشد یا تصویب می کند که آدم بکشند.»• «فهمیده ام که همهٔ بدبختی انسان ها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی زنند. از اینرو من تصمیم گرفته ام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم.»• «پیوسته ساعتی فرا می رسد که انسان از زندان ها و کار و تلاش خسته می شود و چهرهٔ عزیز و قلبی را که از مهربانی شکفته باشد می خواهد.»• «زیستن، تنها با آنچه انسان می داند و آنچه به یاد می آورد و محروم از آنچه آرزو دارد، چه دشوار است.»• «اگر چیزی هست که می توان پیوسته آرزو کرد و گاهی به دست آورد محبت بشری است.»• «در درون افراد بشر، ستودنی ها بیش از تحقیر کردنی هاست.»• «شاید روزی برسد که طاعون برای بدبختی و تعلیم انسان ها، موش هایش را بیدار کند و بفرستد که در شهری خوشبخت بمیرند.»
wikiquote: طاعون_(رمان)
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] طاعون، یک بیماری عفونی و کشنده می باشد.
از آن به مناسبت در باب طهارت و حج نام برده اند.
حکم فرار از طاعون و وبا
فرار از وبا و طاعون جایز؛ بلکه به تصریح برخی در صورت علم به هلاکت، واجب است، مگر برای افرادی همچون مرزبان که حفظ سنگر مرزبانی بر آنان واجب می باشد؛ لیکن فرار از مسجدی که اهل آن دچار طاعون شده اند، کراهت دارد.
یکی از شرایط استطاعت
از شرایط تحقق استطاعت ، استطاعت طریقی، یعنی امنیّت داشتن راه است. بنابراین، چنانچه مسیر آلوده به بیماری هایی چون وبا و طاعون باشد که شخص از ابتلای به آن ها بیم دارد، استطاعت محقق نمی شود و در نتیجه حج بر او واجب نخواهد بود.
از آن به مناسبت در باب طهارت و حج نام برده اند.
حکم فرار از طاعون و وبا
فرار از وبا و طاعون جایز؛ بلکه به تصریح برخی در صورت علم به هلاکت، واجب است، مگر برای افرادی همچون مرزبان که حفظ سنگر مرزبانی بر آنان واجب می باشد؛ لیکن فرار از مسجدی که اهل آن دچار طاعون شده اند، کراهت دارد.
یکی از شرایط استطاعت
از شرایط تحقق استطاعت ، استطاعت طریقی، یعنی امنیّت داشتن راه است. بنابراین، چنانچه مسیر آلوده به بیماری هایی چون وبا و طاعون باشد که شخص از ابتلای به آن ها بیم دارد، استطاعت محقق نمی شود و در نتیجه حج بر او واجب نخواهد بود.
wikifeqh: طاعون
گویش اصفهانی
تکیه ای: tâɂun
طاری: tâɂun
طامه ای: tâɂun
طرقی: tâɂun
کشه ای: tâɂun
نطنزی: tâɂun
واژه نامه بختیاریکا
کُهمیر
پیشنهاد کاربران
به انگلیسی و سوئدی: pest
طاعون یک گونه عفونت ناشی از سرایت بکتریا ی ( باکتری ) موسوم به یرسینیا پیستیس ( Yersinia pestis ) می باشد.
.
طاعون یک گونه عفونت ناشی از سرایت بکتریا ی ( باکتری ) موسوم به یرسینیا پیستیس ( Yersinia pestis ) می باشد.
.
طاعون افتادن ؛ شایع شدن طاعون و منتشر شدن آن. ( از یادداشتهای مؤلف ) .
طاعون ( Plague )
طاعون نوعی بیماری عفونی باکتریال مشترک بین انسان و حیوانات است که توسط جوندگان و کک آنها به سایر حیوانات و انسان منتقل می شود .
این بیماری در طول تاریخ، انسانهای زیادی را به هلاکت رسانده است و تجربیات گذشته نشان داده است که گاهی کانون های فعال طاعون به مدت ده سال یا بیشتر، غیرفعال و خاموش گردیده و ناگهان و بصورت انفجاری، مجددا فعال و موجب ابتلاء جوندگان یا انسان شده است. ضمنا از آنجا که عامل طاعون به عنوان یکی از جنگ افزارهای بیولوژیک، مطرح میباشد لازم است از این نظر نیز مورد توجه قرار گیرد، براساس اطلاعات موجود، کشورهائی نظیر روسیه و آمریکا این جنگ افزارها را از سال ها قبل ساخته و انباشته اند.
وضعیت جهانی و منطقه ای بیماری
تا کنون سه بارطاعون به صورت جهانگیر ( پاندمیک ) حادث شده است به طوریکه: اولین پاندمی ثبت شده در سال ۵۴۱ میلادی در مصر اتفاق افتاده و از آنجا به اروپا منتشر گردیده و موجب تلفات شدید و کاهش ۶۰ـ۵۰ درصد جمعیت در شمال آفریقا، اروپا و مرکز و جنوب آسیا شده است. دومین پاندمی طاعون که به ” مرگ سیاه” موسوم گردیده است در سال ۱۳۴۶ میلادی حادث گردیده و حدود ۳۰ـ۲۰ میلیون نفر یعنی یک سوم جمعیت اروپا را به هلاکت رسانده است.
طاعون به وسیله موش های صحرائی و انسان های مبتلا به آهستگی از روستائی به روستای دیگر و یا با سرعت بیشتری بوسیله کشتی از کشوری به کشور دیگر منتشر شده است ۰ این پاندمی به مدت ۱۳۰ سال ادامه یافته و مشکلات سیاسی، فرهنگی و عقیدتی فراوانی به بار آورده است. سومین پاندمی طاعون در سال ۱۸۵۵ در چین آغاز شده و به سایر مناطق انتشار یافته سرانجام موجب مرگ ۱۲ میلیون نفر از مردم هند و چین گردیده است و همچنان طغیان های کوچکی از این بیماری در نقاط مختلف جهان در جریان میباشد.
عامل بیماری
عامل بیماری شامل یرسینیاپستیس ( Yersinia Pestis ) است. هیچگونه دلیلی مبنی بر اینکه باقی ماندن باسیل طاعون در محیط اطراف بتواند باعث آلودگی محیط و تهدید بهداشتی شود، وجود ندارد، چرا که این باسیل، فاقد اسپور است و لذا نسبت به شرایط محیطی، بسیار حساس بوده و سریعا از بین می رود و از این گذشته یرسینیا پستیس، در برابر تابش نور خورشید و حرارت، بسیار حساس است و مدت زیادی در خارج از بدن میزبان، زنده نمی ماند. طبق نظر خبرگان سازمان جهانی بهداشت، حتی در بدبینانه ترین وضعیت، افشانه های حاوی باسیل طاعون فقط به مدت یک ساعت فعال باقی خواهد ماند و لذا در یک حمله بیوتروریستی مخفیانه، قبل از اینکه اولین مورد پنومونی طاعونی عارض شود باسیل های موجود در افشانه آلوده، از بین خواهند رفت.
برخی از ویژگی های ککهای ناقل طاعون :
از۳۰۰۰ - ۲۰۰۰ نوع کک موجود، حدود ۳۰ نوع آن قادر به انتقال طاعون، میباشند و ضمنا حداقل ۲۲۰ نوع جونده مختلف، نسبت به طاعون ، حساس بوده و ممکن است آلوده شوند. از آنجا که کک جزو موجودات خونسرد میباشد قادر به تنظیم درجه حرارت بدن خود نبوده ولذا در مناطقی که درجه حرارت و رطوبت هوا مناسب نباشد به سرعت، مایعات بدن خود را از دست، میدهد و قادر به ادامه حیات نمی باشد.
ثبوت کانونهای طاعون ، درگرو تعادل بین عادات کک و جوندگان مخزن و شرایط محیطی و آب و هوا میباشد. از طرفی مری کک ( Proventriculus ) طوری ساخته شده است که به طور منظم باز و بسته میشود و مواد مصرفی را به داخل معده، هدایت مینماید و در صورتی که کک، از خون آلوده به یرسینیا پستیس، تغذیه نموده باشد ابتدا مقداری خون وارد معده آن میگردد ولی از آنجا که این ارگانیسم ها کلنی هائی در مری تشکیل داده و با ایجاد لخته باعث انسداد آن میشوند راه ورود خون، به معده، کاملا مسدود میشود و باعث استفراغهای مکرری در کک میگردد و از طرفی این حشره به منظور رفع تشنگی و گرسنگی خود با حرص و ولع بیشتری به تغذیه، می پردازد و با استفراغ مواد آلوده و تلقیح آنها به میزبانهائی که از خون آنها تغذیه مینمایند یرسینیاپستیس را به بدن آنان منتقل میکند و سرانجام در اثر کم آبی، تلف میگردد.
در شرایط اقلیمی گرمتر، کک ها در موشهای مزارع و آنهائیکه داخل ساختمان ها ساکن هستند فراوانترند و در آب و هوای سردتر، آلودگی آنها به موشهای بناهای مسکونی انسان یا دیگر ساختمانها محدود میگردد. ضمنا گزنوپسیلا کئوپیس، ارتباط نزدیکی با موشها و اماکن مسکونی انسان دارد و در غیاب میزبان اصلی به گزش انسان میپردازد.
ککهای جوندگان وحشی در کانون طبیعی طاعون ایران
تاکنون ۱۳ نوع کک، بر روی جوندگان وحشی کانون طبیعی طاعون ایران شناخته شده است این ککها در جریان همه گیری طاعون حیوانات، ( اپی زوسی ) آلوده شده و باسیل طاعون را منتقل مینمایند. گزنوپسیلا کئوپیس Cheopis یکی از ککهای جوندگان وحشی است و حدود ۸۰% ککهای موجود در کانون طبیعی طاعون ایران را تشکیل میدهد و بر روی همه انواع جوندگان، یافت می گردد. ولی تعداد آن بر روی مریون پرسیکوس، بیشتر از سایر جوندگان است. این کک به علت نقشی که در انتشار پاندمیک و اپیدمیک طاعون انسانی ایفاء میکند به عنوان ناقل کلاسیک، در نظر گرفته شده است که گزنوپسیلا کئوپیس، نسبت به سایر ککها بسیار پرخور و حریص است و لذا ناقل موثرتری محسوب میگردد.
دوره نهفتگی:
دوره کمون طاعون در حدود ۷ـ۲ روز است.
سیر طبیعی
به دنبال پشت سرگذاشتن دوره کمون ۷ - ۲ روزه به صور مختلف طاعون خیارکی، طاعون سپتیسمیک ، طاعون پنومونیک تظاهر مینماید و موجب بروز علائم غیر اختصاصی نظیر کسالت، تهوع، استفراغ و اسهال، میگردد و در صورتی که سریعا درمان نشود در نیمی از موارد، به مرگ بیماران منجر میگردد ولی در صورتی که تحت درمان اختصاصی قرار گیرد میزان مرگ ناشی از آن به کمتر از ۵% تقلیل می یابد.
میزان موارد مرگ ناشی از بیماری در حالات زیر، بیشتر میباشد:
۱ ) پنومونی طاعونی
۲ ) لنفادنوپاتی زیر بغلی یا لنفادنوپاتی، در چند نقطه بدن
۳ ) در صورت وجود باسیل . . .
طاعون نوعی بیماری عفونی باکتریال مشترک بین انسان و حیوانات است که توسط جوندگان و کک آنها به سایر حیوانات و انسان منتقل می شود .
این بیماری در طول تاریخ، انسانهای زیادی را به هلاکت رسانده است و تجربیات گذشته نشان داده است که گاهی کانون های فعال طاعون به مدت ده سال یا بیشتر، غیرفعال و خاموش گردیده و ناگهان و بصورت انفجاری، مجددا فعال و موجب ابتلاء جوندگان یا انسان شده است. ضمنا از آنجا که عامل طاعون به عنوان یکی از جنگ افزارهای بیولوژیک، مطرح میباشد لازم است از این نظر نیز مورد توجه قرار گیرد، براساس اطلاعات موجود، کشورهائی نظیر روسیه و آمریکا این جنگ افزارها را از سال ها قبل ساخته و انباشته اند.
وضعیت جهانی و منطقه ای بیماری
تا کنون سه بارطاعون به صورت جهانگیر ( پاندمیک ) حادث شده است به طوریکه: اولین پاندمی ثبت شده در سال ۵۴۱ میلادی در مصر اتفاق افتاده و از آنجا به اروپا منتشر گردیده و موجب تلفات شدید و کاهش ۶۰ـ۵۰ درصد جمعیت در شمال آفریقا، اروپا و مرکز و جنوب آسیا شده است. دومین پاندمی طاعون که به ” مرگ سیاه” موسوم گردیده است در سال ۱۳۴۶ میلادی حادث گردیده و حدود ۳۰ـ۲۰ میلیون نفر یعنی یک سوم جمعیت اروپا را به هلاکت رسانده است.
طاعون به وسیله موش های صحرائی و انسان های مبتلا به آهستگی از روستائی به روستای دیگر و یا با سرعت بیشتری بوسیله کشتی از کشوری به کشور دیگر منتشر شده است ۰ این پاندمی به مدت ۱۳۰ سال ادامه یافته و مشکلات سیاسی، فرهنگی و عقیدتی فراوانی به بار آورده است. سومین پاندمی طاعون در سال ۱۸۵۵ در چین آغاز شده و به سایر مناطق انتشار یافته سرانجام موجب مرگ ۱۲ میلیون نفر از مردم هند و چین گردیده است و همچنان طغیان های کوچکی از این بیماری در نقاط مختلف جهان در جریان میباشد.
عامل بیماری
عامل بیماری شامل یرسینیاپستیس ( Yersinia Pestis ) است. هیچگونه دلیلی مبنی بر اینکه باقی ماندن باسیل طاعون در محیط اطراف بتواند باعث آلودگی محیط و تهدید بهداشتی شود، وجود ندارد، چرا که این باسیل، فاقد اسپور است و لذا نسبت به شرایط محیطی، بسیار حساس بوده و سریعا از بین می رود و از این گذشته یرسینیا پستیس، در برابر تابش نور خورشید و حرارت، بسیار حساس است و مدت زیادی در خارج از بدن میزبان، زنده نمی ماند. طبق نظر خبرگان سازمان جهانی بهداشت، حتی در بدبینانه ترین وضعیت، افشانه های حاوی باسیل طاعون فقط به مدت یک ساعت فعال باقی خواهد ماند و لذا در یک حمله بیوتروریستی مخفیانه، قبل از اینکه اولین مورد پنومونی طاعونی عارض شود باسیل های موجود در افشانه آلوده، از بین خواهند رفت.
برخی از ویژگی های ککهای ناقل طاعون :
از۳۰۰۰ - ۲۰۰۰ نوع کک موجود، حدود ۳۰ نوع آن قادر به انتقال طاعون، میباشند و ضمنا حداقل ۲۲۰ نوع جونده مختلف، نسبت به طاعون ، حساس بوده و ممکن است آلوده شوند. از آنجا که کک جزو موجودات خونسرد میباشد قادر به تنظیم درجه حرارت بدن خود نبوده ولذا در مناطقی که درجه حرارت و رطوبت هوا مناسب نباشد به سرعت، مایعات بدن خود را از دست، میدهد و قادر به ادامه حیات نمی باشد.
ثبوت کانونهای طاعون ، درگرو تعادل بین عادات کک و جوندگان مخزن و شرایط محیطی و آب و هوا میباشد. از طرفی مری کک ( Proventriculus ) طوری ساخته شده است که به طور منظم باز و بسته میشود و مواد مصرفی را به داخل معده، هدایت مینماید و در صورتی که کک، از خون آلوده به یرسینیا پستیس، تغذیه نموده باشد ابتدا مقداری خون وارد معده آن میگردد ولی از آنجا که این ارگانیسم ها کلنی هائی در مری تشکیل داده و با ایجاد لخته باعث انسداد آن میشوند راه ورود خون، به معده، کاملا مسدود میشود و باعث استفراغهای مکرری در کک میگردد و از طرفی این حشره به منظور رفع تشنگی و گرسنگی خود با حرص و ولع بیشتری به تغذیه، می پردازد و با استفراغ مواد آلوده و تلقیح آنها به میزبانهائی که از خون آنها تغذیه مینمایند یرسینیاپستیس را به بدن آنان منتقل میکند و سرانجام در اثر کم آبی، تلف میگردد.
در شرایط اقلیمی گرمتر، کک ها در موشهای مزارع و آنهائیکه داخل ساختمان ها ساکن هستند فراوانترند و در آب و هوای سردتر، آلودگی آنها به موشهای بناهای مسکونی انسان یا دیگر ساختمانها محدود میگردد. ضمنا گزنوپسیلا کئوپیس، ارتباط نزدیکی با موشها و اماکن مسکونی انسان دارد و در غیاب میزبان اصلی به گزش انسان میپردازد.
ککهای جوندگان وحشی در کانون طبیعی طاعون ایران
تاکنون ۱۳ نوع کک، بر روی جوندگان وحشی کانون طبیعی طاعون ایران شناخته شده است این ککها در جریان همه گیری طاعون حیوانات، ( اپی زوسی ) آلوده شده و باسیل طاعون را منتقل مینمایند. گزنوپسیلا کئوپیس Cheopis یکی از ککهای جوندگان وحشی است و حدود ۸۰% ککهای موجود در کانون طبیعی طاعون ایران را تشکیل میدهد و بر روی همه انواع جوندگان، یافت می گردد. ولی تعداد آن بر روی مریون پرسیکوس، بیشتر از سایر جوندگان است. این کک به علت نقشی که در انتشار پاندمیک و اپیدمیک طاعون انسانی ایفاء میکند به عنوان ناقل کلاسیک، در نظر گرفته شده است که گزنوپسیلا کئوپیس، نسبت به سایر ککها بسیار پرخور و حریص است و لذا ناقل موثرتری محسوب میگردد.
دوره نهفتگی:
دوره کمون طاعون در حدود ۷ـ۲ روز است.
سیر طبیعی
به دنبال پشت سرگذاشتن دوره کمون ۷ - ۲ روزه به صور مختلف طاعون خیارکی، طاعون سپتیسمیک ، طاعون پنومونیک تظاهر مینماید و موجب بروز علائم غیر اختصاصی نظیر کسالت، تهوع، استفراغ و اسهال، میگردد و در صورتی که سریعا درمان نشود در نیمی از موارد، به مرگ بیماران منجر میگردد ولی در صورتی که تحت درمان اختصاصی قرار گیرد میزان مرگ ناشی از آن به کمتر از ۵% تقلیل می یابد.
میزان موارد مرگ ناشی از بیماری در حالات زیر، بیشتر میباشد:
۱ ) پنومونی طاعونی
۲ ) لنفادنوپاتی زیر بغلی یا لنفادنوپاتی، در چند نقطه بدن
۳ ) در صورت وجود باسیل . . .
کلمات دیگر: