کلمه جو
صفحه اصلی

زیره

فارسی به انگلیسی

sole, tread, caraway, cumin or caraway (seed), outsole(of a shoe)

Cumin, Caraway (seed)


outsole(of a shoe)


sole, tread


مترادف و متضاد

caraway (اسم)
زیره، زیره سیاه، درخت زیره

cumin (اسم)
زیره، زیره سبز

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیره چتریان که علفی و یکساله است و ارتفاعش تا ۴٠ سانتیمتر میرسد . منشائ آن مصر علیا و سواحل نیل است و در ایران نیز کشت میشود . ریشه زیره دراز و باریک و مایل به رنگ سفید و ساقه اش راست و منشعب و بتقسیمات دوتایی و خط دار است . برگهایش متناوب و شفاف و بیکرک و دارای بریدگیهایی دراز و رشته مانند است . گلهایش کوچک و سفید و آرایش گلش چتر مرکب است . میوه آن دو قسمت درازای ۴ تا ۶ میلیمتر و بقطر ۲ میلیمتر و بیضوی و در دو انتها باریک و مایل به رنگ خرمایی یا خاکستری است . میوه آن دارای تانن و رزین و روغنی ثابت به مقدار ۷ درصد میباشد . یا زیره رومی قرنباد . یا زیره سیاه قرنباد . زیره کرمانی قرنباد .
جمع زیر

فرهنگ معین

(رِ )(اِ. )۱ - قسمت زیرین هر چیزی . ۲ - قسمت تحتانی کفش .
( ~. ) (اِ. ) = ژیره : گیاهی علفی و یکساله ، دارای ساقه های سبز و برگ های بریده و گل های سفید. میوه هایش ریز و معطراست .

(رِ)(اِ.)1 - قسمت زیرین هر چیزی . 2 - قسمت تحتانی کفش .


( ~.) (اِ.) = ژیره : گیاهی علفی و یکساله ، دارای ساقه های سبز و برگ های بریده و گل های سفید. میوه هایش ریز و معطراست .


لغت نامه دهخدا

زیره . [ رَ ] (اِخ ) رجوع به زیرا شود.


زیره . [ رَ / رِ ] (اِ) مقابل رویه . جزء زیرین کفش که از سوئی با کف و از سوئی با زمین مماس شود. وبه ندرت بمعنی آستر و بطانه نیز آرند. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). || آهنگی است در موسیقی .


زیرة. [ رَ ] (ع اِ) (از «زور») پاره ای از کتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره و حصه و بهره . (ناظم الاطباء). || هیئت زیارت کردن . (منتهی الارب ). هیئت زیارت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).


زیرة. [ ی َ رَ ] (ع اِ) ج ِ زیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به زیر شود.


( زیرة ) زیرة. [ رَ ] ( ع اِ ) ( از «زور» ) پاره ای از کتان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پاره و حصه و بهره. ( ناظم الاطباء ). || هیئت زیارت کردن. ( منتهی الارب ). هیئت زیارت. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

زیرة. [ ی َ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ زیر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به زیر شود.
زیره.[ رَ / رِ ] ( اِ ) تخمی است معروف که به عربی کمون خوانند، بهترین آن زیره کرمانی است و گوشت بزان کرمان به از بلاد دیگر است که اغلب به زیره چرند. معجونی که جزو اعظم آن زیره باشدمعجون کمونی خوانند. ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ). کمون. تخم گیاهی از طایفه چتری بری و معطر و از داروهای محرک که در آشها و پلوها داخل کنند و یکی از توابل و دیگ ابزارها است و بهترین اقسام آن زیره کرمانی. ( ناظم الاطباء ). از ابزار دیگهاست. گرم است به درجه دویم و خشک به درجه سیوم. بادها را بشکند و رطوبت را لطیف کند و جگر را نیک باشد و سده بگشاید و عسرالبول و گزیدگی جنبندگان زیانکار را سود دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اسم فارسی کمون است. ( تحفه حکیم مؤمن ). کمون. ( منتهی الارب ) ( دهار ). گیاهی است از تیره چتریان که علفی و یکساله است و ارتفاعش تا 40 سانتی متر میرسد. منشاء آن مصر علیا و سواحل نیل است و در ایران نیز کشت میشود. ریشه زیره دراز و باریک مایل به رنگ سفید و ساقه اش راست و منشعب و به تقسیمات دوتایی و خطدار است. برگهایش متناوب و شفاف و بی کرک و دارای بریدگی های دراز و رشته مانند است. گلهایش کوچک و سفید و آرایش گلش چتر مرکب است. میوه آن دوقسمتی بدرازی 4 تا 6 میلیمتر و بقطر 2 میلیمتر و بیضوی و در دو انتها باریک و مایل به رنگ خرمائی یا خاکستری است.میوه آن دارای تانن و رزین و روغنی ثابت بمقدار هفت درصد می باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). گیاه کوچک یکساله با برگهای ریسمانی شکل ، اصلش از نواحی مدیترانه ای است. دانه های آن برای معطر ساختن برنج ، آش ، پنیر و بعضی مشروبات الکلی و در پزشکی بکار می رود. ( از دایرة المعارف فارسی ) : و از وی [ کرمان ] زیره وخرما و نیل و نیشکر و پانید خیزد. ( حدود العالم ).
چه کنی دنیا بی دین و خرد زیراک
خوش نباشد بی نان زیره و آویشن.
ناصرخسرو.
کنجد و زیره و قرطم در همه رساتیق قم پانزده درهم. ( تاریخ قم ص 112 ).

زیره .[ رَ / رِ ] (اِ) تخمی است معروف که به عربی کمون خوانند، بهترین آن زیره ٔ کرمانی است و گوشت بزان کرمان به از بلاد دیگر است که اغلب به زیره چرند. معجونی که جزو اعظم آن زیره باشدمعجون کمونی خوانند. (آنندراج ) (از انجمن آرا). کمون . تخم گیاهی از طایفه ٔ چتری بری و معطر و از داروهای محرک که در آشها و پلوها داخل کنند و یکی از توابل و دیگ ابزارها است و بهترین اقسام آن زیره ٔ کرمانی . (ناظم الاطباء). از ابزار دیگهاست . گرم است به درجه ٔ دویم و خشک به درجه ٔ سیوم . بادها را بشکند و رطوبت را لطیف کند و جگر را نیک باشد و سده بگشاید و عسرالبول و گزیدگی جنبندگان زیانکار را سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اسم فارسی کمون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کمون . (منتهی الارب ) (دهار). گیاهی است از تیره ٔ چتریان که علفی و یکساله است و ارتفاعش تا 40 سانتی متر میرسد. منشاء آن مصر علیا و سواحل نیل است و در ایران نیز کشت میشود. ریشه ٔ زیره دراز و باریک مایل به رنگ سفید و ساقه اش راست و منشعب و به تقسیمات دوتایی و خطدار است . برگهایش متناوب و شفاف و بی کرک و دارای بریدگی های دراز و رشته مانند است . گلهایش کوچک و سفید و آرایش گلش چتر مرکب است . میوه ٔ آن دوقسمتی بدرازی 4 تا 6 میلیمتر و بقطر 2 میلیمتر و بیضوی و در دو انتها باریک و مایل به رنگ خرمائی یا خاکستری است .میوه ٔ آن دارای تانن و رزین و روغنی ثابت بمقدار هفت درصد می باشد. (فرهنگ فارسی معین ). گیاه کوچک یکساله با برگهای ریسمانی شکل ، اصلش از نواحی مدیترانه ای است . دانه های آن برای معطر ساختن برنج ، آش ، پنیر و بعضی مشروبات الکلی و در پزشکی بکار می رود. (از دایرة المعارف فارسی ) : و از وی [ کرمان ] زیره وخرما و نیل و نیشکر و پانید خیزد. (حدود العالم ).
چه کنی دنیا بی دین و خرد زیراک
خوش نباشد بی نان زیره و آویشن .

ناصرخسرو.


کنجد و زیره و قرطم در همه ٔ رساتیق قم پانزده درهم . (تاریخ قم ص 112).
و آن خط خورد زیره ٔ کرمان غباروار
بر عارض کلیچه چه درخور نوشته اند.

بسحاق اطعمه .


- امثال :
زیره و کرمان و زیره به کرمان آوردن و بردن و فرستادن ، نظیر: خرما به بصره ، گل به بوستان ، کاسه به چین ، لعل به بدخشان ، در به دریا، پای ملخ به سلیمان ،چراغ پیش آفتاب ، چشمه پیش دریا آوردن . (از امثال و حکم دهخدا به اختصار). کنایه از کار بیفایده کردن . (از آنندراج ) :
عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
به سر تو که همه زیره به کرمان آرند.

سنائی .


خرده نبود بضاعت زیره
سوی کرمان بری تو برخیره .

سنائی .


همی چه گفتم ، گفتم که زیره و کرمان
همی چه گفتم ، گفتم که بصره و خرما.

انوری .


پس مقالات من و مجلس تو
راست چون زیره و چون کرمان است .

انوری .


تحفه فرستی ز شعر سوی عراق اینت جهل
هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد.

جمال الدین اصفهانی .


که می برد به عراق این بضاعت مزجاة
چنانکه زیره به کرمان برند و کاسه به چین .

سعدی .


از پریشانی خود با سر زلفش سخنی
خواستم گفت ولی زیره به کرمان که برد.

طغرائی (پدر ابن یمین ).


جان به نزد تو فرستادمی از شوق ولیک
هیچکس زیره سوی خطه ٔ کرمان نبرد.

ابن یمین .


جان به تحفه بر جانان مفرست ابن یمین
کاین تکلف مثل زیره به کرمان باشد.

ابن یمین .


می آورم سخن به تو کرمان و بصره را
بر رسم تحفه زیره و خرما همی برم .

ابن یمین .


کرمان و زیره ، بصره و خرما بدخش و لعل
عمان و در، حدیقه و گل ، جنت و گیا.

قاآنی .


بهانه است این چند بیت ارنه حاشا
که من زیره هرگز به کرمان فرستم .

؟ (از امثال و حکم ).


رجوع به امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 934، 935 شود.
- زیره با ؛ آشی را گویند که با گوشت مرغ فربه و زیره و سرکه پزند، مبطون را نافع است یعنی شکم بزرگ را. (برهان ) (از ناظم الاطباء). آش زیره که با گوشت و سرکه پزند و زیره مشهور است و معروف . (انجمن آرا) (آنندراج ). زیربا. زیرباج . آش دوشاب با زیره . آش زیره . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
جای بره مرغ را ستایم
یاجای برنج زیره با را.

سوزنی .


غوره با روشنی چشم ضعیفان باشد
زیره با همچو مفرح ز برای بیمار.

بسحاق اطعمه .


- زیره ٔ رومی ؛ تخمی است که آنرا کراویا و زینان ونانخواه گویند. (برهان ) (آنندراج ). قرنباد. (فرهنگ فارسی معین ). اسم فارسی افتیمون و کراویا را نیز نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تقرد. تقرده . تقره . تقده . نقده . (منتهی الارب ). کرویا. شاه زیره . نقده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بعضی گفته اند که افتیمون زیره ٔ رومی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً).
- زیره زرچوبه ؛ زیره زرچوبه را گفتن یا پرسیدن همه ٔ آن را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در تداول کنایه از جزئیات موضوعی . نظیر از سیر تا پیاز.
- زیره ٔ سبز ؛ کرابیه . کراویه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اسم فارسی کمون نبطی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به کارآموزی داروسازی ص 203 و گیاه شناسی گل گلاب ص 265 و کرابیه و کراویه و کرویا شود.
- زیره ٔ سیاه ؛ قرنباد. (فرهنگ فارسی معین ). زیره ٔ کرمان . رجوع به همین ترکیب شود.
- زیره ٔ صحرائی ؛ اسم فارسی کمون بری است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- زیره ٔ کرمان ؛ بمعنی زیره ٔ سیاه و کرمان شهریست متصل به پارس .شاید که در دیگر بلاد ایران زیره ٔ سیاه از کرمان می رفته باشد و در هندوستان از کشمیر آرند. (غیاث ) (آنندراج ). قرنباد. (فرهنگ فارسی معین ).
- زیره ٔ کرمانی ؛ کمون الکرمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیره ٔ کرمان . زیره ٔ منسوب به کرمان :
نکند با سفها مرد سخن ضایع
نان جو را که دهد زیره ٔ کرمانی .

ناصرخسرو.


رجوع به ترکیب قبل شود.
- زیره ٔ کوهی ؛ حبی درشت تر از زیره ٔ کرمانی با بوی و عطری جز بوی و عطر زیره ٔ کرمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیره ٔ کرمانی و زیره شود.

فرهنگ عمید

گیاهی علفی و یک‌ساله، با ساقه‌های سبز، برگ‌های بریدۀ باریک، گل‌های سفید کوچک، و تخم‌های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می‌شود.
⟨ زیرهٴ رومی: (زیست‌شناسی) = کراویا


۱. قسمت زیرین چیزی.
۲. آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می‌شود.


گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک، و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود.
* زیرهٴ رومی: (زیست شناسی ) = کراویا
۱. قسمت زیرین چیزی.
۲. آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود.

دانشنامه عمومی

زیره دانه ای معطر و ضد نفخ است که در آشپزی و پزشکی کاربرد دارد و در دو نوع زیره سبز (با نام علمی: Cuminum cyminum) و زیره سیاه (با نام علمی: Carum carvi) وجود دارد که دومی به «زیره ایرانی» معروف است.میوه های زیره سیاه   بزرگ نمایی زیره سیاه   میوه های زیره سبز   بوتهٔ زیره، نهم اردیبهشت در روستای زالی
دانه های زیره با چوب، کوبیده می شود. این دانه به صورت خودرو در افغانستان، ایران، ازبکستان، تاجیکستان، ترکیه، مراکش، مصر، هند، کوبا، سوریه، مکزیک و شیلی رشد می کند. این دانه در فلسطین به صورت خودرو رشد نمی کند اما در زمان گذشته در آنجا کشت می گردید.
گیاه آن شبیه بوته هویج است برگ هایش ۲۰ الی ۳۰ سانتی متر و ارتفاع گیاه حدود ۵۰ سانتی متر است. میوه آن (که به اشتباه دانه گفته می شود) به اندازه دو میلی متر و هلالی شکل و دارای ۵ خط برجسته است. بیشترین زیره در ایران، در شهر کرمان رشد می کند. بهترین و مرغوبترین زیره مربوط به شهرستان بافت استان کرمان می باشد که به صورت خودرو رشد می کند.
میوه های زیره سیاه

دانشنامه آزاد فارسی

زیره (caraway)
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با نام علمی Carum Carvi. بومی نواحی معتدل شمالی اروپا و آسیاست. برای استفاده از دانه های معطر ادویه ای آن کشت می شود. زیره در آشپزی، پزشکی، و عطرسازی مصرف می شود. خواص درمانی زیره (زیره سیاه) بسیار شبیه رازیانه است. میوۀ این گیاه دارای اثر نیرودهنده، هضم کننده، بادشکن، ضد کرم، ضد تشنج، است که منشأ اولیۀ آن ناحیۀ علیای مصر و سواحل نیل بوده است، اما امروزه به صورت نیمه وحشی در بسیاری از مناطق می روید. نوع دیگری از زیره با نام زیرۀ سبز Cuminum cyminum گیاهی کوچک و علفی است که منشأ اولیۀ آن مصر و سواحل رود نیل است، ولی امروزه به صورت نیمه وحشی در مناطق وسیعی از مدیترانه و ایران و دیگر نواحی نیز می روید یا پرورش می یابد. قسمت مورد استفادۀ این گیاه میوۀ آن است. رنگ میوه برحسب انواع مختلف گیاه ممکن است زرد تیره، خرمایی مایل به سبز یا خاکستری باشد. از زیرۀ سبز، علاوه بر درمان بیماری های مختلف، برای معطرساختن نان، پنیر، برنج دم کرده و همچنین تهیۀ برخی از نوشیدنی ها استفاده می شود. در فصل تولیدمثل با خوراندن زیرۀ سبز به چهارپایان، جفت گیری را در آن ها افزایش می دهند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: ǰira
طاری: žira
طامه ای: zira
طرقی: ǰira
کشه ای: ǰira
نطنزی: zira


گویش مازنی

/zire/ زیره – زیره ی کوهی

زیره – زیره ی کوهی


واژه نامه بختیاریکا

( زیرِه ) زیر استکان
گندم زیری؛ گندمی با خوشه های باریک ودانه های کرم رنگ

پیشنهاد کاربران

34. برخلاف نظر نادرست واترز و استوارت ، مراد چینی ها از نام بیگانه ši - lo ، *ži - la ، نه رازیانه ( Foeniculum vulgare ) بلکه زیره سبز ( Cuminum cyminum ) و زیره سیاه ( Carum carui ) بوده است. سر نمون این واژه در فارسی میانه، زیره žīra یا zīra ، جیره jīra سنسکریت، خود اساساً گفته بالا را تأیید می کند؛ نمونه ای که ( *ži - la ) ši - lo آوانگاشت با قاعده ی آن است. در هند، نام jīra هم بر زیره سبز دلالت دارد هم بر زیره سیاه. گرچه زیره کمابیش در کلیه ایالات هند، جز بنگال و آسام، کشت می شود، به گفته وات دلایلی به نسبت قاطع هست که نشان می دهد در هیچ کجای هند بومی نیست؛ اما در سرزمین های پر شمار چنان با محیط خو گرفته که حتی ناظران خبره آن را "خودرو" دانسته اند. تردیدی نیست که این گیاه از ایران به هند رفته است. چنان که از کتیبه کوروش بزرگ در تخت جمشید برمی آید ایرانیان باستان زیره را می شناختند، و این گیاه در زمانی دور از ایران وارد مصر و نیز هند شده است.
ابن سینا چهار رقم زیره ( در عربی kammūn ) را برشمرده است — زیره کرمان که سیاه است؛ زیره پارسی که زرد است و باخاصیت تر از ارقام دیگر؛ زیره سوریه، و زیره نبطیه. همه این ارقام خودرو و بستانی یافت می شوند. ابومنصور زیره کرمان را از همه بهتر می داند. به گفته شلیمر، زیره کرمان نام دیگر زیره سیاه است، حال آنکه cummin را در فارسی زیره سبز یا سفید می نامند. البتـــــــــــه
( Carum carui ) caraway را معمولاً در زبان فارسی شاه زیره، زیره شاهانه یا زیره رومی می نامند.
گرچه شواهد مبتنی بر لغت شناسی تاریخی حکم به رفتن زیره از ایران به چین می دهند، با اسنادی که در اختیار داریم چنین چیزی به وضوح تأیید نمی شود. چن تسان - کی ( Č‛en Ts‛ań - k‛i ) در نیمه نخست سده هشتم نوشته است که ši - lo در فــــــــــو - شی ( Fu - ši ) ( بهوجا، سوماترا ) می روید. لی سون ( Li Sün ) ، در کتاب خود، Hai yao pen ts‛ao ، به پیروی از کتاب Kwań čou ki نوشته که این گیاه در سرزمین پو - سه ( Po - se ) می روید؛ و سو سون ( Su Suń ) از دوره سونگ گفته که در روزگار او این گیاه در لین - نان ( Liń - nan ) ( کوان - تون Kwań - tuń ) و سرزمین های چسبیده آن یافت می شده است. با توجه به اینکه می گویند Kwan čou ki در فرمانروائی دودمان تسین ( 420 - 265 ) نوشته شده، و آنچه زین پس بروشنی نشان خواهیم داد، مراد لی سون نه پو - سه ایران بلکه پوسه مالایاست. همو بجای صورت ایرانیِ ši - lo = زیره، صورت سنسکریت آن، jīraka ، را به کار می برد که چه بسا از راه پو - سه مالایا به چین رسیده باشد.
لی شن - چن زیر نام ši - lo واژه بیگانه دیگری با صورت ( *dži - mu - lak ) ts‛e - mou - lo را آورده که از کتاب K‛ai pao pen ts‛ao گرفته و آن را مثل ši - lo واژه ای بیگانه شمرده است. این آوانگاشت هنوز شناسایی نشده، زیرا فرونگاری آن نادرست بوده است. در Ceń lei pen ts‛ao فرونگاشت درست آن به صورت ( *dži - mu - lak ) ( rak ) , ts‛e - lo آمده که همبرابر است با jīraka سنسکریت. کتاب Hai yao pen ts‛ao نوشته لی سون در سده هشتم این صورت را آورده است. بدین ترتیب در یک سو صورت سنسکریتی داریم، jīraka ، که در دوره تانگ از پو - سه مالایا به کوان تون رفته و در دیگر سو گونه ایرانی ši - lo = زیره را داریم که باز به دلایل آواشناختی باید از دوره تانگ باشد و چه بسا از راه خشکی به چین رسیده باشد. نکته اخیر اینک از گمان فراتر نمی رود و شاید اسناد به دست آمده از ترکستان به روشن شدن آن کمک کند. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.

زیره سیاه و زیره سبز، دو نوع از متداول ترین گونه های زیره در کشور ما هستند. زیره گیاهی با طبع گرم است و خاصیت ضد نفخ قوی دارد. زیره می تواند هضم غذا را آسان کرده و سوخت و ساز بدن را افزایش دهد. بنابراین مصرف زیره در کنار ورزش و رژیم غذایی مناسب، می تواند به کاهش وزن کمک کند.

زیره ادرار آور است می تواند به دفع سنگ کلیه و مجاری ادرار کمک کند. زیره دارای خاصیت آنتی اکسیدانی است و از رشد سلول های سرطانی پیشگیری می کند.

زیره zirə: [اصطلاح صنایع دستی] اره ی است که پشت شانه را با آن می زدند تا دنده ها یکنواخت به دست آید.

زیره ( Sole ) [ اصطلاح کفاشی]: قسمت زیرین کفش که در زیر پا می نشیند و در تماس با زمین است.

زیره گناهانم بنویسید جوانی

یکی می گفت دو تا بچه دارم، سر سفره باید یکی را هُل بدهم و دیگری را باید زیر بگیرم.
هُل بدهم تا غذا بخورد چون کم اشتهاست و طبیعتا لاغر و دیگری را زیر بگیرم تا از غذا خوردن دست بکشد چون خوش اشتهاست و طبیعتا چاق، گفتم حالا چگونه این کار را انجام می دهی؟
گفت: هُل با هِل ( دانه ی معطر ) و زیر با زیره ( سوغات کرمان ) .
در ادامه گفت از ویژگی های هِل این است که سبب چاق شدن می شود زیرا هِل اشتها را افزایش می دهد اما زیره با کاهش اشتها و افزایش متابولیسم بدن به لاغری و کاهش وزن افراد کمک می کنند.
هل و زیره هردو سبز و سیاه دارند هل سبز که مال قوری و چایی است و هل سیاه که کرمانی ها به آن می گویند هل باد، چون برای بادی یا نزله یا سروکله خوب است که در اثر کار زیاد و خواب کم و کُلا در اثر این گونه خستگی ها بوجود می آید خوب است. اما زیره، نوع سبز آن بیشتر از طریق کاشتن تولید می شود و نوع سیاه آن در مناطق کوهستانی به صورت خودرو رشد می کند و معروف به زیره کوهی است و از منزلت و ارزش بالاتری نسبت به سبز آن برخوردار است البته هل نوع دیگری به نام هل سفید هم دارد که باید فراموش نشود.


کلمات دیگر: